بخش پنجاه و چهارم
بینظمی جدید جهانی
در این وضعیت بود که ایالاتمتحده دو تصمیم سرنوشتساز گرفت: اول، بهجای اینکه راهی برای مذاکره مجدد در مورد توافق درباره وضعیت نیروها بیابد که اجازه باقیماندن تعداد محدودی از نیروهای آمریکایی را میداد، به عقبنشینی برنامهریزی شده نیروها ادامه داد. دوم، به حمایت سیاسی از نخستوزیر نوری مالکی پرداخت با وجود اینکه او نتوانسته بود در انتخابات ۲۰۱۰ موفق به کسب اکثریت شود و این تلقی از او وجود داشت که نگاهش اندکی فرقهگرایانه است و منافع شیعیان را به اهل سنت ترجیح میدهد. در فضایی که در آن دعواها و کشمکشهای سیاسی و افزایش خشونت فرقهای دیده میشد «القاعده در عراق» دوباره قدرت یافت و دامنه نفوذش به سوریه هم رسید و در این فرآیند به «دولت اسلامی در عراق و شام» (داعش) تبدیل شد. در سال ۲۰۱۴، ایالاتمتحده بار دیگر اهدافی را در عراق بمباران کرد و حدود ۳۵۰ سرباز آمریکایی برای کمک به نیروهای دولتی در راستای مبارزه با «دولت اسلامی» به عراق گسیل شدند.
این کتاب گنجایش آن را ندارد که به ارزیابی مفصل تصمیمات و تحولات مربوط به عراق بپردازد. من قبلا کتابی در مورد عراق نگاشتهام و تمایل ندارم برای بار دوم چنین کنم و این کتاب را هم به آن اختصاص دهم. آنچه میخواهم بگویم این است که خطاهای اصلی سیاسی همانا تصمیمات مربوط به آغاز جنگ در سال ۲۰۰۳ و نیز تصمیمات مربوط به انحلال ارتش و ممنوعیت برای بسیاری از کسانی بود که ارتباطاتی با حزب حاکم داشتند. «موج» سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ و «بیداری اهل سنت» دومین فرصت برای ثبات در عراق را بهدست داد، اما این فرصت با عقبنشینی زودهنگام و کودکانه تمام نیروهای آمریکایی تضعیف و همین باعث شد ایالاتمتحده نتواند بر امنیت یا سیاستهای محلی تاثیر بگذارد. معتقدم که میشد راهی برای نگهداشتن نیروهای آمریکایی در عراق پس از سال ۲۰۱۱- در امتداد خطوطی که چند سال بعد مورد استفاده قرار گرفت- یافت در زمانی که بیش از ۳ هزار نیروی آمریکایی بدون تصویب پارلمان عراق و اعطای مصونیت کامل به آنها به عراق بازگشتند. این بدین معناست که بیتردید دانستن این مساله غیرممکن بود که آیا هر میزان یا سطحی از مداخله آمریکا میتوانست عراقیها را از درگیریهای خودشان و فرهنگ سیاسی بهشدت معیوبشان نجات دهد یا خیر. در حقیقت، این نکته آخری تردیدها را در مورد منطقی بودن حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ بیشتر میکند.
این ترکیب از واقعیتهای محلی در کنار ترکیب اقدامات آمریکایی تعهد و ماموریت، عمل و بیعملی موجب شده خاورمیانه آنگونه شود که میبینید: بیثباتترین بخش جهان. پیش از این، در شرایط جنگ سال ۲۰۰۳ در عراق، من به نقض سوگند بقراط مبنی بر «ابتدا عدم آسیب» اشاره کرده بودم. در اینجا یک قیاس پزشکی دیگر به ذهن متبادر میشود. خاورمیانه به یک بیمار میماند که تمام علائم بیماریهایی را که زندگیاش را تهدید میکند، داراست.
ارسال نظر