بی‌نظمی جدید جهانی

فصل ۶: واقعیت‌های منطقه‌ای

جهان را می‌توان از طریق چند چشم‌انداز مشاهده و درک کرد. ما قبلا از دو چشم‌انداز به آن نگریستیم: روابط قدرت‌های بزرگ و حکمرانی جهانی. سومین چشم‌انداز هم منطقه‌ای است. بسیاری از مهم‌ترین تعاملات اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک در همین سطح اتفاق می‌افتد آن هم به این دلیل ساده که نزدیکی [جغرافیایی] اهمیت دارد. بسیاری از کشورهایی که در سطح جهانی روی آنها چندان حساب نمی‌شود- به‌دلیل فقدان دسترسی جهانی یا وزن نسبی- تاثیر فراوانی روی همسایگان خود دارند. همزمان، آنها هم به‌شدت تحت‌تاثیر همان همسایگان هستند. به این منظور، فقط می‌توانم بگویم که طیف نتایج میان مناطق می‌تواند کم یا زیاد باشد؛ درست همان‌طور که نظم در سطح جهانی از یک مساله به مساله دیگر متفاوت است، در سطح منطقه‌ای هم از منطقه به منطقه دیگر متفاوت است. عصرپسا جنگ سرد اولین آزمون خود را در خاورمیانه گذراند که در آن ایالات‌متحده نقش رهبری داشت؛ به این ترتیب، «نظم» با ائتلافی وسیع و بین‌المللی که بر اساس برخی قطعنامه‌های شورای امنیت برای رد حمله تجاوزکارانه عراق به کویت و اشغال جبری این کشور صورت گرفت احیا و ترمیم شد. نظم در این مورد به معنای منطقه‌ای بود با یک دو جین از دولت‌های عربی که زیرسلطه حاکمان اقتدارگرا و با مرزهایی بودند که عمدتا «پذیرفته» شده بود اگر نگوییم که در مورد آنها رسما توافق شده بود. کشورهای این منطقه شامل طیفی از کشورها می‌شوند: از کشور پرجمعیت و نسبتا فقیر مصر گرفته تا  دولت- شهرهای‌ کوچک با ثروت‌های فراوان در خلیج‌فارس. یک رژیم غیرعرب خاورمیانه‌ای اسرائیل است. حکومت یهود در سال ۱۹۴۷ تاسیس شد. حکومت یهود در آن زمان یک صلح «دوژوره» با مصر، یک صلح «دوفاکتو» با اردن و یک وضعیت غیرجنگی با سوریه داشت. آنچه حل نشده باقی ماند و به منبعی از اصطکاک دائمی تبدیل شد همانا رابطه اسرائیل با فلسطین بود، به‌طور اخص آنهایی که در سرزمین‌هایی زندگی می‌کردند که از زمان جنگ ۱۹۶۷ تحت حاکمیت اسرائیل قرار داشتند. دومین کشور غیرعربی هم ایران است که کشوری است عمدتا شیعی و در منطقه‌ای قرار گرفته که ساکنانش عمدتا عرب و سُنی هستند. از زمان انقلاب ۱۹۷۹، ایران با یک حکومت سیاسی- مذهبی اداره می‌شود که اغلب از طریق حمایت از گروه‌ها و اجتماعات شیعی تمایل به گسترش نفوذ خود در تمام منطقه دارد. افزون بر این، عراق یک نیروی به‌شدت توازن بخش در برابر ایران بود؛ در حقیقت، در سال ۱۹۹۱، ایالات‌متحده طی عملیات توفان صحرا تصمیم گرفت که بخش زیادی از ارتش و نیروی هوایی عراق را دست نخورده باقی بگذارد تا بتواند نقش توازن بخش در برابر ایران را ادامه دهد. ایالات‌متحده نفوذگر اصلی خارجی در منطقه است و این نفوذگری به‌واسطه چند اقدام نشان داده شده است: رهبری موفقیت‌آمیز ائتلافی که منجر به آزادی کویت شد؛ حمایت اقتصادی و نظامی چشمگیرش از اسرائیل و دولت‌های عربی مانند مصر و اردن؛ حضور نظامی چشمگیر در منطقه؛ البته بخش زیادی از این حضور نظامی با هدف تضمین این بود که صدام حسین در چارچوب تحریم‌های متعدد بین‌المللی حرکت کند و پا کج نگذارد و اینکه او دیگر نه کشوری همسایه را تهدید کند و نه به آن حمله کند. سیاست ایالات‌متحده با وابستگی این کشور به نفت منطقه و حمایت این کشور از اسرائیل و دولت‌های عربی شکل می‌گیرد. مولفه اصلی در منطقه دیگر نوعی رقابت مانند رقابت قدرت‌های بزرگ برای کسب موقعیت برتر از نوع رقابت اروپا- آمریکا در دهه اول پس از جنگ جهانی دوم یا ایالات‌متحده و شوروی در سه بعد یعنی دوران جنگ سرد نیست.  این نظم تا حدود زیادی برای تسلط بر منطقه تا سال ۲۰۰۳ ادامه یافت یعنی زمانی که ایالات‌متحده به عراق حمله کرد. بر خلاف جنگ خلیج‌فارس در سال‌های ۱۹۹۱- ۱۹۹۰، جنگی که با هدف محدودِ معکوس کردن تجاوز عراق و جلوگیری از کنترل این کشور بر کویت درگرفت، اما جنگ سال ۲۰۰۳ در عراق به‌دنبال این بود که تغییر رژیم را در بغداد به ارمغان آورد. دلیل ظاهری این بود که رژیم صدام حسین همکاری کامل با سازمان ملل و درخواست‌های این نهاد مبنی بر ممنوع بودن دسترسی عراق به تسلیحات کشتار جمعی را رد کرد. این بخشی از آن چیزی بود که منجر به جنگ شد، به‌ویژه به این دلیل که پس از ۱۱ سپتامبر تمایل اندکی برای مدارا یا هر گونه احتمالی وجود داشت دال بر اینکه عراق ممکن است تسلیحات هسته‌ای یا بیولوژیک را توسعه داده، استفاده کرده یا آنها را برای تروریست‌ها قابل دسترس سازد. انگیزه‌ای که محرک دولت جورج بوش بود بر این باور بود که عراق پساصدام دموکراتیک خواهد شد و به نمونه و مدلی تبدیل خواهد شد که دیگر کشورهای عربی دشواری‌های زیادی برای ایستادگی در برابرش خواهند داشت. تصور گسترده‌ای وجود داشت که راه به سوی یک خاورمیانه تغییر و تحول‌یافته از بغداد می‌گذرد. من با این دیدگاه اشتراکی نداشتم اما با توجه به ساختار تصمیم‌گیری در دولت بوش فرصت اندکی برای به چالش کشیدن کسانی داشتم که مدافع این دیدگاه بودند. حتی اگر فرصت هم می‌داشتم، نمی‌توانستم فائق آیم.

111111111111111111111