بخش دهم
محرمانههای کرهشمالی
بیتردید هیچ سیستم رسمیای در این رابطه وجود ندارد که چگونه این کسبوکارها شروع شدند و چگونه عملیاتی شدند و هیچ نمونه «خاصی» هم از آن وجود ندارد. اما یک مورد موفق را میتوان در مورد زیر دید: یک عضو از یک نهاد دولتی (مانند کمیسیون دفاع ملی که اعضای ارشدش به گفته یک منبع «هر کاری بخواهند میتوانند انجام دهند») با ارتباطات و مجوزهای خوب سیاسی برای سفر به خارج بهدنبال سرمایهگذاریهای مشترک یا فرصتهای صادرات و واردات در چین یا حتی سرزمینهای دورتر برخواهند آمد. غذا، منابع کشاورزی، دارو و کالاهای لوکس مصرفی حوزههای بهویژه مهمی تصور میشوند. وقتی یک طرح یا برنامهای شکل میگیرد، یک شرکت رسمی دولتی شروع به تعقیب و دنبال کردن فرصت میکند زیرا شرکتهای خصوصی همچنان غیرقانونی تلقی میشوند. با این وجود، برخی عایدات به جیب دولت میرود. از آنجا که کرهشمالی هیچ سیستم بانکداریای ندارد، شرکتها اغلب پول نقد زیادی نگه میدارند و سوابق مالی را در دفاتر قدیمی به شکل دستی ثبت و ضبط میکنند.
بنابراین، یک شرکت بسیار سودآور میتواند بهراحتی به یک شرکت تقریبا سودآور تبدیل شود و به ادارهکنندگان آن کسبوکار اجازه دهد که ۶۰،۷۰ درصد درآمد را خودشان بردارند و بقیه به سایرین و دیگر مقامها برسد و از آنجا که سیستم اقتصادی کرهشمالی کاملا دولتی نیست، هیچکسی نمیتواند آن «خودی مورد حمایت» [protected insider] را از مشارکت در فعالیت اقتصادی در سایه بازدارد. در این صورت، به گفته یک منبع مطلع، سازمان مربوطه میتواند پول کمی برای کمک به تامین بودجهاش بهدست آورد، پایهگذاران میتوانند ثروتمند شوند و مدیران و مقامهای اجرایی (که معمولا کارمندان همان وزارتخانه هستند) میتوانند به ترتیب ۳۰۰ تا ۵۰۰ دلار در ماه در صورت موفقیت فعالیت بهدست آورند. این رقم به اندازه دریافتی یک مدیر در کرهجنوبی هم نیست اما در کرهشمالی میتواند استاندارد بسیار موثری برای زندگی باشد. افزون بر این، مدیران با استعداد میتوانند نزد روسای خود لابی کنند تا اجازه تاسیس شرکتهای تابعه خود را بهدست آورند؛ این کسب اجازه یک یا دو سال به طول میانجامد (و البته رشوههایی هم میطلبد) اما انتظار برای آن ارزشاش را دارد.
همچون درآمدها، تولید هم میتواند ناچیز پنداشته شود. تولید کشاورزی یا کالاهای ساخته شده در کارخانههای دولتی، به این صورت میتوانند «ناپدید شوند» و به مقام یا بنگاه دولتی اجازه دهند که سود خود را ببرد. این محصولات پیوسته در جانگمادانگ عرضه میشوند. با این حال، «سوداگران نخبه» [elite trader] که نسبت به جانگمادانگ آجوماهای معمولی از طبقه اقتصادی- اجتماعی متفاوتی هستند، روشهایی برای انجام تجارت با آنها خواهند داشت. از اینرو، تخمین زده میشود ۲۰ درصد از تولید جانگمادانگ داخلی باشد (و مابقی عمدتا از چین است). از آنجا که تمام شرکتها بهطور رسمی دولتی هستند، امنیت بنگاهها به قدرت فردی و ارتباطات آنها بستگی دارد. رقابت شدیدی بر سر این مساله جریان دارد که چه کسی فرصتهای طلایی را میقاپد. بنگاهی که میخواهد سر پا بماند به اسپانسر نیاز دارد؛ فردی بسیار قدرتمند که از اعتبار و جایگاه آن بنگاه محافظت کند. این بهطور طبیعی به معنای «باج سبیل» دادن است، یعنی شما باجی به آن فرد قدرتمند میدهید تا وی در ازای آن از بنگاه شما محافظت کند. به یک معنا، رهبری عالی کرهشمالی هم نقش پشتیبان خواهد داشت. آنهایی هم که در راس هستند بدهبستان خاص خود را دارند. پیش از بازی قدرتی که موجب حذف شوکهکننده و اعدام «جانگ سونگتائک» در دسامبر ۲۰۱۳ شد [جانگ سونگ تائک، شوهر عمه «کیم جونگ اون»، رهبر فعلی کرهشمالی بود. او در زمره مقامهایی بود که همواره در کنار «اون» دیده میشد. برخی او را قدرت اصلی پشت پرده میدانستند.
وی پس از برکناری از قدرت در دادگاه به رشوهخواری و کودتا علیه حکومت متهم و اعدام شد. برخی میگویند او با گلوله اعدام شد و برخی انداختن او در قفس ۱۲۰ سگ که پنج روز گرسنه نگه داشته بودند را از روشهای ترور و اعدام او میشمارند. از او بهعنوان «نفر دوم قدرت» یا «مرد در سایه قدرت» در کرهشمالی نام برده میشد.] «تائک» منافع تجاری گستردهای داشت و شبکه داراییهای نقدی و غیرنقدی او حدود ۸۰میلیون دلار- بر اساس یک ارزیابی بسیار محافظهکارانه- تخمین زده میشد. برای مثال، «تائک» مالک هتلهای لوکس در چین بود و بخش زیادی از تجارت مرزی کرهشمالی- چین را در کف قدرت خود داشت. بیوهاش، کیمکیونگ هویی، هم شرکت آب معدنی «Kangso Yaksu» و هم شرکت «Haedanghwa» را در کنترل داشت که فروشگاهها را مدیریت میکرد. او در تجارت رستورانهای آن سوی دریای کرهشمالی هم صاحب نفع بود. خانم «هویی» همچنین تا همین اواخر سرپرست نهایی ثروت خانواده کیم بود. به گفته برخی منابع، این داراییها در بانکهایی در اقصینقاط دنیا حفظ میشود و ارزش کل آنها حدود ۲۰ میلیارد دلار است [کیم کیونگهویی، از جایگاه قدرتمندی در این کشور کمونیستی برخوردار بود. گفته میشود وی به همراه همسرش نقش بسزایی در به قدرت رسیدن «کیمجونگاون»، رهبر فعلی کرهشمالی، داشتند. شایعات در مورد مرگ او بسیار است. برخی میگویند وی در جریان مکالمه تلفنی بسیار مشاجرهآمیزی با برادرزادهاش یعنی «کیمجونگاون» درخصوص اعدام شوهرش، سکته کرد و درگذشت؛ برخی دیگر میگویند پس از اعدام شوهرش او هم از شدت ناراحتی دچار سکته قلبی شد و درگذشت؛ روایت دیگری میگوید «هویی» به دلیل افسردگی شدید، اعتیاد به الکل و ناراحتی کبد دست به خودکشی زد. دلیل دیگری هم که برای مرگ او گفته شده این است که «اون» میخواست نشان دهد میتواند کشور را بدون عمهاش اداره کند. اگرچه مرگ او قطعی است اما نحوه مرگ او روشن نیست.
ارسال نظر