انتخاباتی که منعکسکننده اراده مردم نیست
دموکراسی معیوب آمریکا
اکونومیست نوشته است برای اینکه دموکراتها موفق شوند در انتخابات میاندورهای ماه نوامبر شانسی بیش از ۵۰ درصد برای دستیابی به اکثریت مجلس نمایندگان بهدست آورند، نیازمند جلب آرای بیشتر - حدود ۷ درصد- هستند، که این یک برتری بزرگ محسوب میشود. در سنا و کاخ سفید هم، چنین سوگیری ساختاری وجود دارد. این درحالی است که به عقیده اکونومیست در هیچ نظام دوحزبی دیگر جهان، حزبی که معمولا بیشترین رای را دارد از قدرت کنار گذاشته نمیشود. اکونومیست نوشته است که انتخابات در آمریکا دیگر منعکسکننده اراده مردم در کنترل حکومت نیست. البته هر سیستمی در تبدیل اراده مردم به قدرت نقایص خود را دارد. مشکل آمریکا اما این است که تنها نقص دموکراتیکش بیش از استبداد اکثریت برایش دردسرساز شده است. این نقص دموکراتیک، استبداد اقلیت بر اکثریت است. آنچه شاهدش هستیم شکاف روزافزون بین رایدهندگان روستانشین و شهرنشین است. نظام انتخاباتی که موسسان این حکومت پایهریزی کردند و جانشینان آنها به آن دامن زدند، به رایدهندگان روستانشین بیش از رایدهندگان شهرنشین نفوذ و قدرت میدهد. حالا حزب جمهوریخواه آمریکا بیشتر روستایی شده است و حزب دموکرات، شهری. این بدان معناست که یک رای قرمز (متعلق به حزب جمهوریخواه) بیش از یک رای آبی (متعلق به حزب دموکرات) ارزش دارد.
تبعات این موضوع هم بسیار شدید است. جمهوریخواهان، کنگره و کاخ سفید را در دست دارند این درحالی است که در سه انتخابات برگزار شده طی سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶، نامزدهای آنها برای سنا تنها ۴۶ درصد از آرای دو حزب را به خود اختصاص دادند و در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ نیز با تنها ۴۹ درصد از آرا پیروز شدند. طبق پیشبینی مدل انتخاباتی اکونومیست، برای آنکه دموکراتها شانسی بیش از ۵۰ درصد برای پیروزی در انتخابات میاندورهای مجلس نمایندگان داشته باشند که در ماه نوامبر برگزار میشود، باید از یک برتری ۷ درصدی نسبت به جمهوریخواهان برخوردار باشند. به بیان دیگر، با اینکه جمهوریخواهان، تنها ۰۱/ ۰ درصد شانس جلب آرای مردمی برای مجلس نمایندگان را دارند، اما بنا به برآوردهای اکونومیست، شانس آنها در بهدست آوردن اکثریت کنگره یک سوم است. چنین چیزی در هیچ نظام دو حزبی دیگر جهان مشاهده نمیشود که حزبی بیشترین آرا را بهدست آورد اما از قدرت حذف شود. این نابرابری تا حدودی مربوط به طراحی سیستم است. کوچکترین و بزرگترین ایالتها هرکدام دو سناتور دارند و علت این است که کنگره باید نماینده سرزمین و مردم آن باشد. اما قرار نبود که تعداد بیش از حد نمایندگان مناطق غیرشهری آمریکا بر مجلس نمایندگان و ریاستجمهوری آن تاثیر گذارد. در اغلب سالهای ۲۰۰ سال گذشته وقتی که منافع مناطق شهری، روستایی و حومه بین دو حزب توزیع شده بود، چنین مشکلی وجود نداشت. امروز اما ۱۳ ایالت دارای بیشترین تراکم جمعیتی، ۱۲۱ عضو دموکرات مجلس نمایندگان و ۷۳ عضو جمهوریخواه دارند. درحالیکه سایر ایالتها، ۱۶۳عضو جمهوریخواه و فقط ۷۲ عضو دموکرات دارند. در واقع یک حزب در آمریکا براساس سرزمین پایهریزی شده است و حزب دیگر براساس مردم. و این مشکل درحال عمیقتر شدن است. هر رئیسجمهوری که در قرن ۲۰ میلادی به قدرت رسید، توانست رای مردم را بهدست آورد. در قرن ۲۱ اما از دو مورد از پنج انتخابات ریاستجمهوری، اقلیت توانستند آرای الکترال کالج را بهدست آورند. این مشکل ترکیبی خطرناک از قومگرایی و ناکارآمدی سیاسی را ایجاد کرده که درحال زهرآلودکردن سیاست در واشنگتن است. در چنین شرایطی، گر چه ایجاد اصلاحات در نظام انتخاباتی تنها راهحل برای این مشکل ساختاری و تعصبات حزبی نیست اما میتواند کمککننده باشد. این اصلاحات دشوار است اما عجیب و غریب نیست. اکونومیست توصیه میکند برای حفظ اطمینان و اعتماد همه مردم آمریکا، دموکراسی آمریکایی به خوداصلاحی دست بزند.
ارسال نظر