بخش هشتادوپنجم
آفتابپرستهای چشم آبی
دوره سوم از ۲۰۱۱ تا پایان ۲۰۱۲ است که که اختلافات داخلی، شکافها و افراطگرایی احیا شده و خشونت علیه اقامه نماز مسلمانان شدت میگیرد. دوره چهارم هم از ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۴ است؛ یعنی دورهای که تظاهرات گسترده خیابانی و انتخابات زودهنگام پارلمانی در ۱۲ می۲۰۱۳ شروع شد. در این بخش دوره پنجم بررسی میشود.
۵- از نیمه ۲۰۱۴ تاکنون: افول و رقابت شدید با NFSB اما همچنان در پارلمان
ظرف یک سال- از انتخابات پارلمانی زودهنگام در سال ۲۰۱۳ تا انتخابات ۲۰۱۴- «آتاکا» ۱۰۰ هزار رای از آرای خود را از دست داد (از ۲۵۸۴۸۱ به ۱۴۸۲۶۲ رای رسید). اگرچه در سال ۲۰۰۹ سه عضو را به پارلمان اروپا در بروکسل فرستاد اما در سال ۲۰۱۴ هیچ عضوی را نتوانست بفرستد. چهار دلیل میتواند افول «آتاکا» و از دست دادن حمایت/ پایگاه انتخاباتیاش را توضیح دهد. مهمترین دلیل شلوغی بیش از حد فضای سیاسی با احزابی از طیف پوپولیست ملی است. دو نماینده پارلمانی سابق «آتاکا» - دیمیتار استویانوف [Dimitar Stoyanov] و اسلاوی بینف [Slavi Binev]- حزب خود را تاسیس کردند؛ به ترتیب حزب NDF و GORD. دومین دلیل ستیز رهبری میان «ولن سیدروف» و «والری سیمنوف» [Valeri Simeonov] و رقابت سیاسی شدید با NFSB است. سومین دلیل به چهره مخدوش شده سیدروف بازمیگردد؛ افشاگریها در مورد سبک زندگی اشرافی او و ارتباطات جنسی او برداشت عمومی از سیدروف بهعنوان مدافع فقرا و ضعفا را تضعیف کرد. چهارمین دلیل هم به همان اندازه مهم است: تاثیرات منفی جایگاه آتاکا بهعنوان حزب حاکم و حامی دولت ناکام و شکستخورده «پلامن اورشارسکی» [Plamen Oresharski]. با وجود این سقوط اما آتاکا اعتبار خود را بهعنوان ققنوس درحال ظهوری که از خاکسترهای خسارتهای بزرگ بر آمد حفظ کرده است؛ این حزب وارد چهل و سومین پارلمان بلغارستان شد، اگرچه به سختی آستانه انتخاباتی ۴ درصدی را پشتسر گذاشت.
هر دو ائتلاف غیررسمی – با «جربِ» راستگرا و BSP چپگرا- پیامدهایی فاجعهبار برای آتاکا داشت. آتاکا یک نمونه خاص از احزاب رادیکالی است که از سوی رایدهندگان بهخاطر هر نوع ائتلافی (رسمی یا غیررسمی) با احزاب اصلی تنبیه شدند؛ احزابی که فقط با استراتژیهای خصومتآمیز بقا یافتند. تاثیر آتاکا را چگونه اندازهگیری کنیم؟ «ریزووا» [Rizova] تاکید دارد که هیچکدام از پیشنهادهای قانونی آتاکا برای محدود کردن حقوق اقلیت در مجمع ملی [National Assembly] تایید نشد و نتیجه میگیرد که «آتاکا تاثیر اندکی بر فرآیند قضایی و سیاسی در بلغارستان دارد.» این استدلال درست است اما نتیجهگیریاش سوءتفاهم در تاثیر واقعی ملیگرایی رادیکال را نشان میدهد که کمتر درباره خطمشیها [policies] و بیشتر در مورد سیاست [politics] است، کمتر در مورد بهبود پرداختها و مستمریها و بیشتر در مورد هویت و خشم است. تاثیر سیاسی آتاکا را با سه جنبه از تجدید ساختار صحنه اندازهگیری کرد: معرفی یک گسست/ شکافتگی جدید فرهنگی-قومی؛ نوع جدیدی از سیاست (سیاست هویتی) و نوع جدیدی از حزب (ناسیونالیستهای رادیکال). این تغییرات بنیادین که در بخش بعد مورد تحلیل قرار خواهند گرفت، به بقای خود آتاکا وابسته نیست. آنها پیشتر بازیگران سیاسی که برای حفظ خودشان لازمند را «تولید کردهاند.»
شکلگیری و ظهور پوپولیسم ملی بلغاری
تاریخ و سابقه پوپولیسم ملی بلغاری پیچیدهتر از تاریخ و سابقه آتاکا است زیرا پوپولیسم ملی بلغاری مشتمل است بر چندین بازیگر سیاسی. این پوپولیسم را در سه محور خلاصه میکنم: مولفهها، تنوع و تعداد احزاب سیاسی راستافراطی و دورهها.
مولفهها
عواملی که در بروز و ظهور پوپولیسم پساکمونیستی راست افراطی موثر و سازنده بوده و دارای سه تصویر یا صورت است: بیرونی و درونی (یا داخلی و خارجی)؛ اجتماعی- ایدئولوژیکی و سیاسی. مولفههای بیرونی (خارجی) شامل فقدان یک جنگ سرد و جهانی شدن است. همین مولفهها است که «فرانسوا آیزبورگ» [François Eisburg] آن را برای درک عناصر جدید در چشم اندازی که بر خاک پوپولیسم امروز روییده ضروری میشمارد. پایان جنگ سرد موجب ترتیببندی دوباره اولویتهای سیاسی شد. طی دوره جنگ سرد، فساد هم بود اما این مساله در بطن و متن آگاهی عموم آنقدر عیان نبود؛ امروز اما یکی از ۵ مساله عمده در بلغارستان و بسیاری دیگر از کشورها است. برای بلغارها، جهانی شدن با اروپایی شدن همزمان بوده است. در دهه اول دوره گذار، هر دو بهعنوان بدیلی برای جامعه بسته کمونیستی مسالهای مثبت تلقی میشدند. پارادوکس در این است که وقتی ادغام و یکپارچگی اروپایی دیگر یک پروژه نبود بلکه یک واقعیت بود، بدبینی به اروپا [Euroscepticism] شروع به ظاهر شدن کرد.
چهار گروه از مولفههای داخلی مهم هستند: مولفههای اجتماعی، ایدئولوژیک، سیاسی و ارتباطاتی.
مولفههای اجتماعی در ادراک روزافزون از گذار به منزله امری غیرعادلانه ریشه دارد که مردم را نادیده گرفته و به نفع مجرمان است: «سطوح بیاعتمادی در بلغارستان و رومانی بهطور خاص بالاست... ادراک فساد و احساسات مرتبط با رفتارهای ناعادلانه از سوی مقامها تبیینکننده فقدان حمایت برای رژیم است. یک سرخوردگی ریشهدار میان شهروندان از سیاستهای دموکراتیک وجود دارد.» سرخوردگی و ناامیدی از گذار و شکست/ ناکامی نخبگان برای ایجاد یک دولت کارآمد مبنایی اجتماعی بهدست میدهد که زمینه را برای پوپولیسم هموار میسازد: «جامعه بلغارستان در یک وضعیت پوپولیستی است.»
ارسال نظر