در اوایل دهه ۹۰، شکاف‌ها، اختلافات و کشمکش‌های درون‌حزبی موجب شکاف و جدایی در حزب شد. «پیا کجارسگارد» و چهار عضو دیگر FrP در سال ۱۹۹۵ این حزب را به نشانه اعتراض ترک و DPP را راه‌اندازی کردند. در فاصله سال‌های ۲۰۰۱ و ۲۰۱۱، حزب DPP به‌عنوان حزب حمایتی برای دولت ائتلافی لیبرال- محافظه‌کار نقشی کلیدی ایفا کرد. این حزب نفوذ خود را بر گفتمان سیاسی و رسانه‌ای عمومی در «دیگرسازی» مهاجران، به‌ویژه مسلمانان اعمال کرد. این حزب نقش اساسی در تدوین پیش‌نویس قانون جدید مهاجرتی ایفا کرد؛ در سیاست خارجی، حمایت این حزب برای پشتیبانی از مشارکت نظامی دانمارک در افغانستان و عراق در سال‌های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ حیاتی بود.    

در سال ۲۰۱۲، «پیا کجارسگارد»، پایه‌گذار و رهبر، استعفا داد و «کریستین تولسن دال» [Kristian Thulesen Dahl] به رهبری رسید. تغییر رهبری تاثیری منفی بر محبوبیت حزب – چنانکه تصور می‌شد- نداشت. در نوامبر ۲۰۱۳، این حزب اولین موفقیت خود را در سطح شهرداری‌ها ثبت کرد؛ در انتخابات شهرداری‌ها حدود ۱۰درصد از آرا را به‌دست آورد و به سومین حزب بزرگ پس از سوسیال دموکرات‌ها و حزب لیبرال تبدیل شد. در آخرین انتخابات اروپا در مه‌۲۰۱۴ این حزب پیروزی چشمگیری به‌دست آورد آن هم با ۶/ ۲۶درصد از آرای دانمارکی‌ها. این امر موجب شد DPP به بزرگ‌ترین حزب با ۳ منشور در پارلمان اروپا (EP) تبدیل شود. اما نشانه قاطعی که DPP به یک جایگاه استوار در سیاست‌های دانمارک دست یافته در ژوئن ۲۰۱۵ در انتخابات عمومی دانمارک رخ داد آنگاه که این حزب با ۲۱ درصد آرا پس از سوسیال دموکرات‌ها با ۳/ ۲۶ درصد آرا در جایگاه دوم قرار گرفت. با وجود این، DPP نمی خواست بخشی از دولت باشد و درحال حمایت از کابینه اقلیت لیبرال «از بیرون» است.

ویژگی‌های سازمان‌های پوپولیستی دست راستی

این بخش شباهت‌ها و تفاوت‌ها در ارتباطات، ایدئولوژی و ارزش‌های دو سازمان اصلی را بررسی و تحلیل می‌کند: حزب پوپولیستی «مردم دانمارک» (DPP) و «جامعه آزاد رسانه‌ای» (TS). حزب DPP یک انتخاب روشن به‌عنوان یک «مورد مطالعاتی» (case study) بود، زیرا تقریبا تمام مطالعات در چارچوب این حوزه دربردارنده DPP به‌عنوان مدل یا الگویی از تاثیرگذارترین احزاب پوپولیستی دست‌راستی در اروپا می‌شود. گلچین جنبش رادیکال دست‌راستی [ما ۲۰ مصاحبه در فاصله ۱۳ ژوئن و ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۳ انجام دادیم: ۱۰ مصاحبه با اعضای احزاب سیاسی؛ ۴ مصاحبه با اعضای مرتبط با جامعه آزاد رسانه‌ای؛ ۶ مصاحبه هم با سازمان‌های «قربانی»] کاری بس دشوار بود زیرا هنوز تحقیق تجربی اندکی در مورد جناح راست رادیکال افراطی دانمارک وجود دارد. مسلما TS یک گزینه موقتی است. پایه‌گذار و رهبرش «لارس هدگارد»[Lars Hedegaard: مورخ، روزنامه‌نگار و نویسنده دانمارکی. وی در سال ۱۹۶۹ به یهودیت گروید. هدگارد «جامعه آزاد رسانه‌ای» را در سال ۲۰۰۴ تاسیس کرد. وی یکی از منتقدان اسلام بود و فیلمی هم در مورد زندگانی پیامبر و عایشه ساخت که سخت مورد انتقاد جوامع اسلامی قرار گرفت. او در زمینه نفرت‌پراکنی و انتقاد از جوامع اسلامی چنان مسیر افراط پیمود که در دادگاه عالی دانمارک محاکمه شد اما در نهایت تبرئه شد. او در سال ۲۰۱۳ مورد سوء قصد قرار گرفت. در سال ۲۰۱۴ فردی به نام «باسیل حسن» که متهم به سوء قصد به جان او شده بود در ترکیه دستگیر شد اما در ازای بده بستان ترک‌ها برای آزادی ۴۹ گروگان خود وی آزاد و به سوریه رفت و به داعش پیوست]، سخنگوی عمومی و بحث‌انگیز این «جامعه» در مورد «آزادی‌بیان» بود، به‌ویژه از زمانی که به او به‌خاطر اظهارات ضداسلامی‌اش در سال ۲۰۱۳ حمله شد. او از جمله اعضای شورای سردبیری روزنامه TS بود با عنوان «سافو» [Sappho] و یکی از پایه‌گذاران (در کنار اینگرید کارلکویست سوئدی [Ingrid Carlqvist]) «Dispatch International»، گاهنامه انگلیسی زبان این جامعه، بود. حامی تاثیرگذار دیگر آزادی بیان وکیلی است به نام «جاکوب مچانگاما» [Jacob Mchangama] که پیش از این عضو TS بود.  

برخلاف DPP، TS همچنان یک سازمان نسبتا ناشناخته است. TS انجمن‌های غیررسمی‌ای را با «جامعه آزاد رسانه‌ای» در دیگر کشورهای غربی دارد و با چندین منتقد و وبلاگ نویس بین‌المللی ضداسلامی تماس‌های نزدیک دارد؛ منتقدان و وبلاگ‌نویس‌هایی که احتجاج می‌کنند که اسلامی کردن در غرب تهدیدکننده آزادی بیان و آزادی اجتماع است. طی سال‌ها، TS «جایزه سافو»ی خود را به کارتونیست سوئدی «لارس ویلکس» [Lars Vilks]، کارتونیست دانمارکی «کورت وسترگارد» [Kurt Westergaard] و «تیلوسارازین» [Thilo Sarrazin] و «مارک‌اشتاین» [Mark Steyn] که منتقدان اسلام هستند، داده است. در فوریه ۲۰۱۵، TS در صفحه اول جراید اصلی خودنمایی می‌کرد و در مورد «شارلی ابدو» و تیراندازی‌های پاریس و کشتارهای کپنهاگ اظهارنظر می‌کرد که بحث در مورد «آزادی بیان» را در صدر برنامه‌ها و دستور کارهای عمومی قرار داد. احتمالا این حوادث به «عادی‌سازی» کارنامه TS در کنار جریان اصلی رسانه‌ای که رویکردی نسبتا غیرانتقادی به بحث‌های عمومی در مورد «آزادی بیان» و «آزادی رسانه» داشتند، کمک کرد.