ترامپ به پروژه عادیسازی روابط اعراب با رژیم صهیونیستی چشم دوخته است
تیشه عربی بر جان فلسطین
![تیشه عربی بر جان فلسطین](https://cdn.donya-e-eqtesad.com/thumbnail/JPyWRBx6jri4/QHn8O9nsSzT8qCU7RegsN6Pbb5v74eEtbKeSOh05RaanmzWzfawEv0t7TZyzEhnm/04-01.jpg)
اقدام دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا علیه شهر قدس و شناسایی آن بهعنوان پایتخت رژیم صهیونیستی بار دیگر این شهر و اهمیت آن را در کانون توجه قرار داده و سوالاتی را درباره تبعات این اقدام آمریکا برانگیخته است.
قبل از هر چیز ابتدا لازم است بر نکاتی تاکید کنم:
نخست: بسیار حائز اهمیت است که یادآور شوم همه فلسطین اشغال شده است. از اینرو در هرگونه فعالیت رسانهای و اطلاعرسانی یا بیان موضع سیاسی، متوجه باشیم که شهرهای الرمله، الناصره، عکا، حیفا و یافا – اینها همه حکم قدس عزیز را دارند. همچنانکه همتایان شهرهای الخلیل، نابلس و نقب هستند. بنابراین فلسطین اشغال شده است و نباید جایی را برای اشغالگر در آن متصور بود.
دوم: از جمله اصطلاحات و عباراتی که رهبران سیاسی در مورد فلسطین به کار میبرند، عبارت قدس شریف است. این اصطلاح به خودی خود برداشت و ذهنیتی را پیریزی میکند، مبنی بر اینکه مساله مسجدالاقصی و مقدسات اسلامی است.
مشکل تنها به مسجدالاقصی ختم نمیشود. اگر چنین میبود، آقایان راهحل آماده دارند و آمادهاند که از هرنقطهای از فلسطین به سمت مسجدالاقصی معبر و گذرگاهی احداث کنند. برهمین اساس مبحث روستای «ابودیس» بهعنوان پایتخت فلسطینیان بهجای قدس مطرح شد تا مسیر ویژهای برای رسیدن به مقدسات اسلامی فراهم شود.
بنابراین در وهله نخست باید این مطلب روشن شود که مساله فقط مسجدالاقصی نیست، موضوع کل شهر قدس است.
سوم: ما امروز از کدام قدس سخن میگوییم و سیاستمداران عرب و مسلمان در سازمانها و کانونهای خود از کدام قدس سخن میگویند. آیا قدس شرقی است یا غربی؟ و از چه جغرافیایی صحبت میکنند؟
اجازه میخواهم قدری با زبان آمار و ارقام سخن بگوییم. شهر قدس در دو مرحله به اشغال درآمد که بخش غربی در سال ۱۹۴۸ و بخش شرقی در سال ۱۹۶۷.
محدوده و حوزه استحفاظی قدس غربی از سال ۴۸ تا ۶۷ از ۳/ ۱۶ کیلومتر مربع به ۱/ ۳۸ کیلومترمربع توسعه یافت. رژیم صهیونیستی در این برهه زمانی ۶۰ هزار شهروند فلسطینی را از قدس غربی اخراج کرد و بهجای آنها حدود ۱۵۴ هزار یهودی را طی سالهای ۴۸ تا ۵۱ درخانه و کاشانه و املاک فلسطینیان اسکان داد. فلسطینیانی که مالک تقریبی ۸۹ درصد قدس غربی بودند. شمار شهرکنشینان یهود از ۸۴ هزار نفر در سال ۱۹۴۸ به ۱۹۷ هزار نفر در سال ۱۹۶۷ بالغ شد. رژیم صهونیستی طی همین مدت حدود ۵۰ شهرک را احداث کرد. پس از سال ۱۹۶۷ محدوده شهر قدس به ۱۰۴ کیلومتر مربع رسید این افزایش حاصل و نتیجه سلب و تاراج زمینهای ۲۸ روستای فلسطینی است که بخش عمده آنها در مناطق شرقی قدس و به تعبیری از توابع کرانه باختری بودند.
در دهههای هفتاد، هشتاد و نود قرن گذشته میلادی محدوده شهر قدس به حدود ۱۲۶ کیلومتر مربع افزایش یافت که ۷۲ کیلومترمربع آن از توابع قدس شرقی بود.
اما بودجهای که رژیم صهیونیستی برای توسعه قدس و تغییر چهره اسلامی و مسیحی آن هزینه میکند به میلیاردها دلار میرسد بهطوریکه در سال ۲۰۰۹ میلادی دولت وقت رژیم صهیونیستی یک میلیارد دلار را برای توسعه شهر قدس اختصاص داد. همچنین سازمانهای بینالمللی صهیونیستی نظیر موسسه «جبلال هیکل» و سرمایهداران یهودی سالانه بین ۳۰ تا ۴۰ میلیون دلار صرف توسعه و عمران شهر قدس میکنند که بخش اعظم آنها از آمریکا، کانادا و آلمان تامین میشود. از بیان این آمار و ارقام خسته و ملول نشوید که اینها نشانههای ناتوانی ماست. ما از قدس صحبت میکنیم اما آیا از بخشهای شرقی و غربی آن چیزی مانده است.
اجازه میخواهم این ارقام را در این جمله خلاصه کنم: درحالحاضر قدس شرقی ۵/ ۱۱ درصد و قدس غربی را که دودستی تقدیم یهودیان کردیم قریب به ۸۴ درصد از مساحت کل شهر قدس را تشکیل میدهد. به این ترتیب تنها ۴ درصد منطقه ممنوعه باقی میماند. با توجه به این ارقام آن هیاهویی که در سطح بینالملل به راه انداختهاند و رهبران و سران در آن به سخنرانی میپردازند از بخشهای قدیمی و تعدادی از روستاهای شرقی قدس صحبت میشود که امروزه قدس غربی آن را بلعیده و بهصورت مناطقی درآمدهاند که به لحاظ جغرافیای حائل میان قدس شرقی و کرانه باختری شده است. صهیونیستها همه چیز را به یغما بردهاند.
چهارم: طبق قوانین بینالمللی (منشور چهارم ژنو ۱۹۴۸ و مواد ۴۹ و ۳۵ از فصل سوم) هرگونه دخل و تصرفی که از جانب طرف اشغالگر در زمینهای اشغالشده صورت بگیرد ملغی و غیرقانونی است.
بنابراین هر نوع اقدامی از جانب اشغالگر چه تخریب یا تخلیه مناطق یا تهدید مال و جان ساکنان باشد، مردود و ممنوع است. رژیم صهیونیستی، موجودیتی اشغالگرانه است و طبق قوانین تمامی اقداماتی که از سال ۱۹۴۸ در شهر قدس به اجرا گذاشته است غیرقانونی و باطل است. سوال عمده و اساسی این است که آیا کسی میتواند به این اقدامات پایان دهد و آیا سازوکارهای قوانین و جوامع بینالمللی قدرت و توان مواخذه و محاسبه رژیم صهیونیستی را دارد؟
پنجم: در مورد تصمیم شوم ترامپ باید بگوییم من واقعا در عجبم از نخبگانی که در منطقه ما از این تصمیم غافلگیر شدند یا برایشان به دور از تصور بود و کل موضوع را به دولت ترامپ احاله دادند.
جای هیچ شکی نیست که ترامپ دست به اقدامی خارج از عرف و چارچوب دیپلماتیک زده و در واقع میتوان آن را یک اقدام لاتمآبانه خواند و بهطور حتم همه تابوی بینالمللی در مورد قدس را در هم میشکند. اما در عین حال باید یادآور شد که این شخصیت ترامپ با نظر و خواست مراکز تصمیمساز در ایالاتمتحده آمریکا که بهدنبال آن بودند تا به مساله فلسطین پایان دهند و مسوولیت آن را به گردن یک شخصیت ماجراجو نظیر ترامپ بیندازند، همسویی یافت. در اینجا ناچارم حقایقی را خدمتتان بیان کنم. پس از توافقنامه مذاکراتی اسلو در سال ۱۹۹۳ میلادی و متعاقب مرحله نخست از توافق غزه و اریحا که به اسلو یک موسوم شد و در پی توافق قاهره ۱ و ۲ در سال ۱۹۹۴ میلادی که اسلو۲ را بهدنبال داشت و همچنین توافق طابا که در سپتامبر ۱۹۹۵ میلادی در واشنگتن به امضا رسید، کنگره آمریکا موضع خود را مشخص ساخت و در همین سال طی مصوبهای قدس را پایتخت رژیم صهیونیستی اعلام کرد؛ مصوبهای که هیچیک از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در مورد آن اندک اختلافی نداشتند و اگر اختلافنظری هم بود بر سر جدول زمانی آن بود. به استناد این مصوبه هر دوبخش شرقی و غربی قدس تحت حاکمیت رژیم صهیونیستی درمیآید و شهر یکپارچه قدس به پایتختی رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخته میشود و نیز دولت آمریکا ملزم و مکلف میشود، انتقال سفارت به قدس را حداکثر تا سیویکم ماه می۱۹۹۹ میلادی به سرانجام برساند و به همین منظور مبالغ ۲۵ و ۷۵ میلیون دلار در بودجه سالهای ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ میلادی برای احداث ساختمان سفارت گنجانده شد. در فاصله زمانی کمتر از ۴۸ ساعت شهردار وقت قدس قطعه زمینی را در قدس شرقی که تابع پادشاهی اردن بود به همین منظور اختصاص داد. در ژوئیه سال ۲۰۰۰ میلادی بیل کلینتون رئیسجمهوری چشم آبی و شیرینسخن آمریکا دکترینی را اعلام کرد که در نوع خود عجیب و غریب بود و اگر توفیقی حاصل میکرد سابقه و پیشینهای در قوانین بینالمللی به ثبت میرساند و شکافی بس عمیق در مساله فلسطین بهوجود میآورد. ایشان پشت تریبون قرار میگیرد و جهانیان را مخاطب قرار میدهد تا پایبندیاش را به مرجعیتهای بینالمللی برای حل مناقشه عربی – اسرائیلی یادآور شود، اما در واقع به طرح نظریه جدیدی پرداخت و عنوان کرد «اگر طرفین درگیری خودشان و بدون مراجعه به مراجع بیجان قانونی به توافق برسند، ما نباید با این راهحل مخالفت کنیم.» ضربالمثل مشهور مصری میگوید: «اگر من و او راضی تو را چهکار ای قاضی.» به این معنی وقتی دو طرف راضی هستند مداخله شخص ثالث معنی ندارد.
سر انجام دو هفته از فشارهای سنگین بیاثر ماند و تلاشهای عمو سام نیرنگباز در برابر ایستادگی مرحوم یاسر عرفات به شکست انجامید و مرحوم عرفات دست از قدس نکشید. بهرغم اختلافی که با ایشان در مورد شیوه مدیریت منازعه با دشمن داشتیم، اما باید اذعان کرد که در پایان این دو هفته بود که آمریکا و اسرائیل تصمیم به ترور مرحوم ابوعمار گرفتند. و اما آن یکهسوار گندمگون و آن وکیلمدافع سرشناس جناب اوباما که از ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷ ریاستجمهوری آمریکا را عهدهدار بود. من بارها گفتهام و بازهم میگویم که تاریخ آمریکا چنین رئیسجمهوری که تا این اندازه از رژیم صهیونیستی حمایت کرده باشد، به خود ندیده است.
اوباما و نتانیاهو با اینکه سنخیتی با یکدیگر نداشتند، اما با این حال اوباما از روز نخست دور اول و تا پایان روز آخر دوره دوم ریاستجمهوریاش همواره پشتیبان و حامی راهبردی و بیچون و چرای اسرائیل در قبال فلسطین بود. برای منِ فلسطینی آن ترفندی که اوباما در ماه آخر زمامداریاش در مورد قدس بهکار بست پوشیده نبود. او اگر واقعا صادق بود مطلب خود را قبل از ترک کاخ سفید بیان میکرد. او هشت سال را هدر داد، هشت سالی که قضیه فلسطین به بدترین وضعیت در آمد. پس از وی نوبت به ترامپ رسید تا ایشان نیز در مبارزات تبلیغاتیاش همان مطالبی را عنوان کند که خیلی از پیشینیانش قبل از او گفته بودند. ترامپ، این تاجرپیشه آمریکایی، با مشاهده حال و هوای جهان عربی و اسلامی که بر اثر ضعف و تشتت و تفرقه بهشدت رنجور شده است و با نگاهی دقیق به سریال عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی که از سوی برخی مقامات و شخصیتهای عرب هدایت و راهبری میشود، دریافت که شرایط مهیاست و با تجارتی مواجه است که صددرصد استحقاق هیجان و ریسک را دارد و باید بیدرنگ انجام شود. وقتی نتانیاهو پنج سفارت را در کشورهای آفریقایی میگشاید و در مقابل یک مقام مسوول اطلاعاتی کشوری عربی به تلآویو سفر میکند و وزیر خارجه کشور دیگری از روابط با رژیم صهیونیستی استقبال میکند و از طرفی وقتی پاسخ به موضع آمریکا در حد خطبههای نمازجمعه یا اظهارنظر وزیران خارجه یا سخنگویان رسمی باشد و وقتی اعلام میکنیم که آمریکا به سبب انزوای بینالمللی در تنگنا بهسر میبرد، کیست که میخواهد جلوی تصمیمات ترامپ و نتانیاهو بایستد.
جوامع و سازمانهای بینالمللی در اتخاذ تصمیمی علیه آمریکا شکست خوردند و مجمع عمومی سازمان ملل نتوانست هیچیک از اعضای خود را ملزم به مصوبات خود کند اما سفرای ما در واشنگتن همچنان قهوه خود را حومه کلیولند پارک و ماساچوست صرف میکنند. قدر مسلم باید از تحرکات دیپلماتیک و سیاسی مهمی که از سوی گروهی از کشورهای عربی و اسلامی و در راس آنها جمهوری اسلامی ایران، ترکیه، اردن، مالزی، اندونزی و پاکستان صورت گرفت و حتی از موضع تشکیلات خودگردان در سازمان ملل متحد و همچنین از فعالیتهای سازمانهای مردمنهاد تشکر و قدردانی کرد.
رژیم صهیونیستی و جنایتکاری مانند نتانیاهو برای تداوم جنایات و تجاوزات خود علیه ملت فلسطین اساسا نیازی به تصمیم ترامپ ندارند ولی آمدن ترامپ و تصمیم اخیرش در مورد قدس از یکسو و همچنین اقداماتی که برای عادیسازی روابط با اشغالگر انجام گرفت، نتانیاهو و کابینهاش را به ارتکاب قتل و ویرانیهای بیشتر و نیز به اتخاذ تصمیمات نامشروع سیاسی و اداری و نادیدهانگاری همه قوانین و عرفهای بینالمللی ترغیب کرد. با آغاز زمامداری ترامپ عملیات قتل مستقیم کودکان و زنان فلسطینی فزونی یافت، بهطوریکه شمار شهدا و مجروحان فلسطینی در سال ۲۰۱۷ میلادی به ۸۳۹۴ تن و تعداد بازداشتشدگان کودک و زن به بیش از ۳۷۰نفر بالغ شد و این درحالی است که شمار شهدا و مجروحان در سال ۲۰۱۶ میلادی ۳۳۶۴ بوده است.
اما در حوزه اقداماتی که مقامات اشغالگر ضدقدس و مقدسات اتخاذ کردند، باید گفت که روندی فزاینده به خود گرفته و با تشویق دولت ترامپ همراه شده است. از جمله این اقدامات تلاش برای استقرار دروازههای الکترونیکی بود که با قیام «بابالأسباط» در ژوئیه ۲۰۱۷ به شکست انجامید. ممنوعیت اقامه اذان در قدس در ماه مارس ۲۰۱۷ یا تعدی به کلیساها و اماکن مقدس مسیحیان که باعث شد تعداد مسیحیان فلسطینی در شهر قدس به دلیل همین اقدامات جائرانه به کمتر از یکدرصد جمعیت این شهر برسد. تصمیماتی که پارلمان و حزب لیکود رژیم صهیونیستی به ریاست نتانیاهو پس از تصمیم ترامپ در مورد قدس اتخاذ کردند و از آن جمله ممنوعیت دخل و تصرف در هر نقطهای از شهر از سوی فلسطینیان مگر با آرای دوسوم اعضای کنست. مصوبه کمیته مرکزی حزب لیکود مبنی بر اعطای مجوز به «اسرائیل» برای ضمیمه کردن زمینهای شهرکهای صهیونیستی موجود در کرانه باختری. اگر چه کرانه باختری عملا زیر یوغ اشغال نظامی بهسر میبرد. اما به هرحال دو میلیون و ۶۰۰ هزار فلسطینی در آن ساکن هستند، البته در مقابل حدود ۸۰۰ هزار شهرکنشین صهیونیستی در قالب شهرهای کوچک تا پایان سال ۲۰۱۶ میلادی در کرانه باختری به سر میبرند و این امر رژیم اشغالگر را به سلب و تاراج زمینهای بیشتری از املاک فلسطینیان ترغیب میکند. جف آرنسون، نویسنده آمریکایی متخصص در امور شهرکنشینی صهیونیستی در مورد تصمیم ترامپ چنین میگوید: شکی نیست که شهرکسازی اساس و بنمایه راهبرد اسرائیل برای شکست فلسطینیان محسوب میشود، لیکن تصمیم ترامپ نقطه آغازین و بستری دیپلماتیک برای تثبیت این مساله و تشویق آن بهشمار میرود.
دکترین سیاسی نتانیاهوی جنایتکار بسان سلف خود آریل شارون در فرمول واحدی خلاصه میشود و آن اینکه در منازعه باید واقعیت جدیدی را پدید آورد و سپس در مورد ماورای این وضعیت جدید مذاکره کرد، بنابراین تصمیم ترامپ آن بستر و پشتوانه دیپلماتیک را برای شهرکسازی صهیونیستی فراهم آورد و وضعیت جدیدی را در قدس تحمیل کرد و این امر نتانیاهو را برای تاراج زمینهای فلسطینیان و تثبیت مساله شهرکسازی بهعنوان یک واقعیت موجود (عمل انجام شده) برگشتناپذیر، گستاختر از گذشته خواهد کرد. با بررسی جغرافیای منطقه به این حقیقت خواهیم رسید که شهرکها در کرانه باختری بیش از ۴۲درصد از مساحت این منطقه را بلعیده است و با یک حساب سرانگشتی رژیم صهیونیستی اکنون بیش از ۸۵ درصد از سرزمین تاریخی فلسطین را در اشغال خود دارد و تنها کمتر از ۱۵درصد برای فلسطینیان باقی مانده است. به ایستگاه پایانی و به پرسش یک میلیون دلاری رسیدیم و آن اینکه ما چهکاره هستیم؟
همزیستی با رژیم صهیونیستی غیرممکن است، همانگونه که بین حق و باطل هیچوجه مشترکی وجود ندارد. بنابراین بسیار حائز اهمیت است که در این درگیری که هدف غائیاش فقط آزادسازی (فلسطین) و پایانبخشیدن به رژیم صهیونیستی است باید بر صبر و حوصله تاکید بسیار شود. اما اینکه هر کدام از ما چه واکنشی باید در قبال تصمیم ترامپ داشته باشیم، ما ناچار از تفکر به شیوه دیگری هستیم که با ذهنیت و خرد اینگونه تصمیمات متناسب باشد.
امروزه سازمانها و مراجع بینالمللی در برخورد با این تفکر متوحش عاجز و درماندهاند، تفکری که در تعامل با آن به هیچ عنوان نمیتوان به الگوی ثابتی (پارادایم) رسید. بنابراین مساله مستلزم آن است که موضعگیریهایمان باید برآمده از درون منطقه خودمان باشد و نه خارج آن.
بایدها
• در حوزه دولتی - فلسطینی باید گفت که هیچگونه جا و مجالی برای آنچه که امروزه مذاکرات یا همکاریهای امنیتی و سیاسی با رژیم صهیونیستی نامیده میشود، وجود ندارد، از اینرو عقبنشینی فوری از مذاکرات و لغو شناسایی این رژیم باید اساس کار باشد و این حداقل ممکن است. از نشست شورای مرکزی ساف در رامالله شنیدیم که این موضوع را بررسی خواهد کرد. اینجا ناچارم بگویم که امیدوارم پس از این هفت دست آفتابه ولگن، شاهد شام یا ناهاری باشیم. گوشمان از تهدیدها و اظهارنظرها پر است، امروز باید به آنچه ایمان و اعتقاد داریم جامه عمل بپوشانیم و اینکه بدانیم مذاکره با رژیمصهیونیستی هیچ فایدهای ندارد، چراکه او فقط زبان زور را میفهمد وبس.
• اما به لحاظ مقاومتی، نیروهای مقاومت به فعالیتهای خود ادامه میدهند اما باید مقاومت در همه ابعاد نظامی و مسالمتآمیز و حتی انتفاضه در برابر دشمن صهیونیستی گسترش یابد. ما نباید به هیچیک از طرحهای بینالمللی یا منطقهای که بر حسننیت رهبری آمریکا پیریزی شدهاند اعتماد کنیم، چه رسد به صهیونیستها.
از همه کسانی که دلشان برای قدس و فلسطین و مقاومت میتپد، میخواهیم در کنار مردم فلسطین قرار بگیرند و این همراهی باید با شعار مشارکت باشد نه فقط حمایت.
• در بعد فلسطینی نیز ما امروز بیش از هر وقت دیگری نیازمند وحدتیم و اینکه از محنت و آلام ملت فلسطین چه آنان که در غزه تحت محاصره هستند و چه آنانی که در کرانهباختری پراکنده شدند یا آنهایی که در اسارت بهسر میبرند، بکاهیم. به همین خاطر به اظهارنظرهای نامسوولانه و طعنهآمیزی که در اجلاس شورای مرکزی ساف بیان شد، نیازی نبود و موضوع آب و برق غزه نباید به سخره گرفته میشد، این اظهارات نباید از شخصی که امانتی سنگین بر عهدهاش گذاشته شده، صادر شود و حداقل چیزی که درباره آن میتوان گفت اینکه این صحبتها از عدم جدیت حکایت دارد.
• اما از حیث عربی و اسلامی و دوستان آزاده در جهان، نباید به اظهارنظرها و بیانیههای محکومیت بسنده کرد و حداقل کاری که میتوان انجام داد، اقدامات بالفعل دیپلماتیک در برابر دولت آمریکا است تا بداند و متوجه شود که در حق فلسطینیان و قدس بد کرده و بلکه اجحاف کرده است. اقدامات نباید کمتر از فراخواندن سفیران و کاهش سطح روابط دیپلماتیک باشد و چنانچه نیاز باشد روابط دیپلماتیک باید با طرفی که اصرار بر عدم بیطرفی بلکه جانبداری آشکار از رژیم صهیونیستی دارد، قطع شود.
• سخن آخر، اینکه تاریخ آن کسانی که با عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی خنجر بر کمر ملت فلسطین زدند، خواه عرب باشند خواه غیرعرب، یا دوست، فراموش نمیکند و نخواهد بخشید. بنابراین سریال عادیسازی روابط و کشتار بیدغدغه ملت فلسطین باید متوقف شود.
ارسال نظر