بخش صد و شصت و دوم
نه «صلح آمریکایی» نه «صلح چینی»
بنابراین، چین مجبور شد به معاهدات بینالمللی و موسسات مربوطه بینالمللی ملحق شود. چین بر این باور است تا زمانی که تسلیحات هستهای و انحصار هستهای وجود دارد، خطرات اشاعه هستهای و جنگ هستهای هم وجود خواهد داشت.
ناظران آمریکایی اطلاعات در مورد قابلیتهای چین را جمعآوری و ارزیابی میکنند، سیاستسازان آمریکایی روی حفظ برتری آمریکا سرمایهگذاری میکنند و دیپلماتهای آمریکایی طرحهای جدید برای متحدان آسیایی مربوطه را تفسیر میکنند. تحقق این تعهدات مستلزم این برداشت نیست که چرا چین تسلیحات هستهای خود را توسعه داده یا چرا به بهبود نیروهای هستهای خود ادامه میدهد. بنابراین، تعجبی ندارد که ناظران آمریکایی بیشتر توجه خود را بر قابلیتهای چین معطوف کنند که ارزیابی آن آسانتر از ارزیابی قصد و نیت چین است. نفع آمریکا در اینکه چین چگونه در مورد تسلیحات هستهایاش میاندیشد بهطور کلی محدود به پرسشهایی است در مورد «چگونگی» و «زمانی» که چین ممکن است از آنها استفاده کند؛ در نظر گرفتن بدترین سناریو اقدامی محتاطانه تلقی میشود. برداشت و درک آمریکا از نیات جمهوری خلق چین با میراثی از انزجار در مورد کمونیسم بینالملل شکل میگیرد که باعث شد سیاستگذاران آمریکایی به این سو حرکت کنند که پیروزی حزب کمونیست چین در جنگ داخلی این کشور را به مثابه ضرر چین و تهدید ذاتی برای صلح بینالملل تفسیر کنند. برآورد اطلاعات جاسوسی آمریکا طی دهه ۶۰ میلادی نشان میدهد که جمهوری خلق چین درحال توسعه تسلیحات هستهای با اهداف تهاجمی است تا رهبری خود در میان کشورهای غیرمتعهد در آفریقا و آسیا را اثبات کند، همسایگانش را بترساند و به برتری نظامی در آسیا دست یابد.
از سال ۱۹۶۴، محیط بینالمللی، روابط چین و آمریکا و سیاستهای داخلی هر دو کشور اندکی تغییر کرده است. ملیگرایی چینی- بهعنوان راهنمای ایالاتمتحده برای اهداف جمهوری خلق- جایگزین کمونیسم چینی شده که تحلیلگران آمریکایی اکنون آن ملیگرایی را با استفاده از زبان تئوری روابط بینالملل بهجای مارکسیسم- لنینیسم تجزیه و تحلیل میکنند. با این حال، تفسیر کلی آمریکا از اهداف برنامه تسلیحات هستهای چین همچنان بدون تغییر مانده است. ناظران آمریکایی بر این هستند که تسلیحات هستهای چین را به مثابه ابزاری برای پیشبرد همان اهداف تهاجمی بنگرند. شکاف میان برداشتهای چین و آمریکا از نقش تسلیحات هستهای در روابط این دو کشور طی ۶۰ سال تعاملات منحصربهفرد میان گروههای «جسته گریخته»ای از تصمیمگیران در هر دو کشور توسعه یافته است. «رابرت مک نامارا»، وزیر دفاع سابق آمریکا بیان میکرد که توانایی نگریستن به اندیشهها و اقدامات فرد از چشم دشمنان او، پیششرطی برای روابط صلحآمیز بینالمللی و ضرورتی اخلاقی برای تصمیمگیران در دولتهای مسلح به سلاح هستهای است.
ارسال نظر