بخش صد و پنجاه و نهم
نه «صلح آمریکایی» نه «صلح چینی»
با این حال، دههها بعد کرهشمالی دست به انجام فعالیتهای هستهای زد که تخلف از پیمانها و هنجارهای منع اشاعه بینالمللی محسوب میشود؛ در حالی که چین به عضوی مهم در رژیمهای منع اشاعه بینالمللی تبدیل شده است. از این رو، مشارکت فعالانه چین در رسیدگی به مساله هستهای کرهشمالی و تلاش این کشور برای طرح عاریسازی هستهای شبهجزیره کره نگرانی عمیق این کشور از تصویر چین بهعنوان قدرتی مسوول را بازتاب میدهد.
در برهههای مختلفِ دهه گذشته، چین به انحاء مختلف بر این سه هدف تاکید کرده است. گاهی پکن بر حفظ صلح و ثبات در آسیای شمال شرقی و در نظر گرفتن نگرانیهای امنیتی کرهشمالی تمرکز داشته؛ در مواقع دیگر، پکن با اشاعه هستهای در منطقه مخالفت ورزیده و فعالانه مروج عاریسازی هستهای بوده است. به همین ترتیب، چین رویکردهای متفاوتی را برای پرداختن به برنامه هستهای کرهشمالی در دورههای مختلف به اجرا در آورده است؛ به ویژه با در نظر داشتن تحریمها علیه پیونگیانگ. در زمانی که چین در مورد تاثیر تحریمهای چندگانه بر کرهشمالی بسیار نگران بود، خواستار تضعیف تحریمها بود. در زمانی که چین بسیار نگران خطر اشاعه هستهای در شبهجزیره کره و موضع سرسختانه کرهشمالی بود، پیامی روشن به پیونگ یانگ فرستاده است. تغییر در سیاست چین در مورد نحوه معامله با برنامه هستهای کرهشمالی نشان دهنده روشهای متفاوتی است که این کشور در راستای منافع خود در مواقع مختلف بهکار گرفته است. از میان انواع منافعی که چین در مورد برنامه هستهای کرهشمالی در خطر میبیند – ایدئولوژیک، امنیت ژئوپلیتیک، شهرت بینالمللی و اقتصاد و تجارت- دیگر یک مولفه واحد وجود ندارد که بتواند بر تصمیمگیری چین در مورد این مساله فائق آید بنابراین، این کشور سخت میکوشد تا توازنی میان منافع متمایز ایجاد کند. با وجود تمام اینها، چین موفق به حفظ رابطه نسبتا مثبت با کرهشمالی شده است.
با این حال، برنامه هستهای ایران بیشتر دربردارنده یک توازن میان منافع اقتصادی و سیاسی چین بوده است. چین در معاملات تجاری هستهای با ایران طی دو دهه اول برنامه اصلاح و بازگشایی خود مشارکت داشته است. محرک این تجارت هم منافع اقتصادی چین بود اما همچنین متاثر از روابط چین با کشورهای دیگر هم بوده است. با شروع سال ۲۰۰۳، برنامه هستهای ایران به شکل روزافزونی برجسته شد و سه کشور اروپایی (فرانسه، آلمان و بریتانیا) در مذاکرات با ایران مشارکت کردند. اما از آنجا که تجارت چین با ایران مساله مهمی در مذاکرات هستهای نبود، چین بهطور کلی خود را از این تلاشهای دیپلماتیک دور نگه داشت و عدم مداخله و مشارکت را برگزید. وقتی این مذاکرات به بنبست رسید، مذاکره با ایران گستردهتر شد تا شامل آمریکا، روسیه و چین هم بشود و در این برهه چین به بازیگری فعال تبدیل شد. در عین حال، با توسعه اقتصادی سریع چین، همکاری چین در زمینه انرژی با ایران بهطور روزافزونی مهم شد. چین در مذاکره با ایران باید میان دو نوع نفع توازن برقرار میکرد: منافع اقتصادیاش در تحقق تعهدات بینالمللی و منافع اقتصادی و تجاریاش در ارتباط با امنیت انرژی. طی چند دهه گذشته، چین از چندین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران حمایت کرده است. در عین حال، چین کوشیده تا از وابستگی خود به واردات نفت از ایران بکاهد.
مختصر اینکه، از سال ۲۰۰۳ به این سو، چین معاملههای بسیار معدود مناقشهانگیزی در ارتباط با تجارت هستهای داشته است. از سال ۲۰۰۳ به این سو چین به شکل فعالانهتری در حلوفصل مسائل منع اشاعه منطقهای حضور داشته است. در روابط چین با کشورهایی که در معرض خطرات اشاعه هستند، منافع بسیار متفاوتی در حوزههای امنیت ملی، اقتصادی، ژئوپلیتیک، امنیت انرژی و ایدئولوژی وجود دارد. سیاست منع اشاعه چین دیگر با هیچ یک از این منافع تعیین نمیشود؛ در عوض، سیاست این کشور با ملاحظه این منافع متفاوت و ایجاد توازن میان آنها تعیین میشود.
نتیجهگیری
سیاست منع اشاعه هستهای چین طی ۶۰ سال گذشته تطور و تکامل یافته است. از ۱۹۴۹ تا ۱۹۷۸، چین عمدتا استدلال میکرد که محق به توسعه تسلیحات هستهای است. از ۱۹۷۲ تا ۲۰۰۲، صنایع دفاع ملی این کشور فعالانه در تجارت هستهای مشارکت کرده است. از سال ۲۰۰۳، این کشور فعالانه در حکمرانی جهانی مسائل مربوط به منع اشاعه منطقهای حضور یافته است. این سه مرحله تکاملی بازتاب تغییرات در درک و برداشت چین و ارزیابی این کشور از اشاعه هستهای، سیاستهای منع اشاعه و مواضع اتخاذ شده این کشور، نهادهای داخلی اصلاحی و نظام قانونیاش و روابطش با رژیمهای منع اشاعه چندجانبه بوده است.
ارسال نظر