بخش صد و سی و ششم
نه «صلح آمریکایی» نه «صلح چینی»
این عمدتا به دو شکل بازتاب مییابد. اول، چین این ابتکار عمل را اتخاذ کرده تا همکاری با قدرتهای هستهای را ترویج و روابط سودمند متقابلی با آنها بسازد. این کشور حامی کنار گذاشتن روحیه جنگ سرد در میان پنج دولتی است که تسلیحات هستهایشان مورد شناسایی قرار گرفته (پنج عضو دائمی شورای امنیت)؛ چین همچنین در سپتامبر ۲۰۱۲ و سپتامبر ۲۰۱۳ میزبان دو کارگروه تخصصی بود و به این ترتیب، تلاشهای چشمگیری در راستای تضمین پیشرفتی نرم و آرام در جمعآوری و تدوین «واژهنامه عبارات هستهای ۵P» انجام داد. روش دوم نیز در زیر تشریح شده است.
دوم، چین از تمام توان و حق خود استفاده کرد تا ابتکارات دیپلماتیک در مسیرهای مشترک را به بحث بگذارد و چارچوبی برای همکاری جهانی ایجاد کند. طی سالها، چین از ترتیبات دیپلماتیک چندجانبه و کلی به عنوان مرحله مهمی برای تبیین اصولی که در پس مواضع خود و پیشنهادهای سیاسیاش در حوزه کنترل تسلیحات، خلع سلاح و منع اشاعه وجود دارد استفاده کرده است. این کشور همچنین فرآیند خلع سلاح بینالمللی را ترویج، با استفاده از تسلیحات کشتار جمعی مخالفت، در برابر مسابقه تسلیحاتی در تمام حوزههای نظامی ایستادگی و عاریسازی هستهای منطقهای را ترویج کرده است.
تلاشهای دیپلماتیک چندجانبه چین در این حوزه کاملا تصویر این کشور به عنوان قدرت مهم مسوول را اثبات کرده؛ قدرتی که کمکهای چشمگیری به حفظ امنیت بینالمللی کرده است. برای ترویج فرآیند خلع سلاح هستهای، چین اصرار دارد که یک نکته مهم همانا کاهش نقش تسلیحات هستهای در خطمشی امنیت ملی است. همانطور که «پانگ سن» مدیر کل دپارتمان کنترل تسلیحات و خلع سلاح در وزارت امور خارجه، در سال ۲۰۱۳ گفت: «دولتهای دارای تسلیحات هستهای باید دکترین بازدارندگی هستهای را براساس آغازگر بودن در استفاده از تسلیحات هستهای کنار بگذارند و بپذیرند که نه از این تسلیحات علیه دولتهای غیرهستهای و مناطق عاری از سلاح هستهای «استفاده» کنند و نه «تهدید» به استفاده کنند.»
نتیجهگیری
برای دستیابی به پیشرفت چشمگیر در فرآیند خلع سلاح هستهای، نقش تسلیحات باید آشکارا محدود شده و کاهش یابد. جامعه بینالملل باید یک سند بینالمللی الزامآور تدوین کند که استفاده از تسلیحات هستهای را محدود کرده و اقدامات اعتمادساز را به سرعت برقرار سازد. همانطور که «پی جین پینگ»، رئیسجمهور چین، گفت «نمیتوان با تفکرات منسوخ از دوران جنگ سرد یا بازی با حاصل جمع صفر در قرن ۲۱ زیست. ما باور داریم که حمایت از امنیت مشترک، جامع، همکاریجویانه و پایدار در آسیا... و ساخت مشترک راهی به سوی امنیت آسیا ضروری است و این یک بازی برد- برد به نفع همگان است که همه در آن سهم دارند.» جامعه بینالملل باید وارد عصر هستهای معقولتری شود. چین مدافع یک مفهوم امنیتی جدید بوده، مبدع یک فرهنگ امنیتی بینالمللی بوده، از دیالوگ و همکاری برای حلوفصل مسائل منع اشاعه بهجای دنبال کردن روشهایی مانند تقابل و فشار یا حتی ابزار نظامی استفاده کرده است. «هی یا فی»، معاون وقت وزیر امور خارجه چین، در سال ۲۰۰۹ گفت: «هدف بنیادین خلع سلاح و منع اشاعه ساختن یک محیط امنیتی جهانیِ مبتنی بر اعتماد متقابل، نفع متقابل، برابری و همکاری است.» جامعه بینالمللی باید تلاشهای بیوقفه و طولانیای انجام دهد اگر امید دارد که به خلع سلاح جامع و تمام عیار و برقراری جهانی عاری از تسلیحات هستهای دست یابد.
فصل ۵
رابطه میان تسلیحات هستهای و درگیریهای نظامی متعارف
چین مدتها سیاست آغازگر نبودن در استفاده از تسلیحات هستهای را دنبال کرده است و دیدگاههای منحصربهفردی در مورد تسلیحات هستهای و جنگ هستهای دارد. این رویکرد غیرمعمول در مورد دیدگاه چین درباره ارتباط میان تسلیحات هستهای و درگیری متعارف مصداق دارد که بر خلاف دیدگاههای متعارف غربی است، چنانکه در پارادوکس «ثبات - بیثباتی» نمود یافته است. پارادوکس ثبات- بیثباتی یک تئوری سادهسازی شده است که برای مطالعه رابطه میان تسلیحات هستهای و درگیریهای متعارف مورد استفاده قرار میگیرد. این رویکرد مولفههای مهمی مانند وابستگی متقابل ساختاری یا تغییر در ساختار قدرت بینالملل را در نظر نمیگیرد. بنابراین، برای تبیین پیشگیری، مدیریت و کنترل درگیریهای با شدت کم میان چین و آمریکا مناسب نیست.
امروز احتمال شروع درگیری نظامی یا جنگ نیابتی میان چین و آمریکا بسیار کمتر از چنین احتمالی میان آمریکا و شوروی در دوران جنگ سرد است. با این حال، اگر سازوکارهای مدیریت بحران متعارف میان چین- آمریکا شکست بخورد و بحران به سوی جنگ متعارف سوق یابد، مولفههای غیرنظامی که نزاع را کنترل میکنند ضعیفتر از دوران پیش از جنگ میشوند و پارادوکس ثبات- بیثباتی قابل اطلاقتر میشود. در برخی مواقع، اگر لطمه واردشده به آمریکا در یک جنگ متعارف به مقیاس لطمهای نزدیک شود که حمله دوم هستهای چین میتواند موجب آن شود، آمریکا بیشتر در موضع استفاده از باجخواهی هستهای قرار میگیرد و تلاش میکند تا چین را وادار به مصالحه یا حتی افزایش دامنه جنگ کند؛ زیرا قوای هستهای آمریکا از مزیت نامتقارن برخوردارند.
در مقابل، چنین اقدامی از سوی آمریکا موجب میشود بحران از دایره کنترل خارج شود. براساس چارچوب نوع جدیدی از روابط قدرتهای بزرگ، این دو کشور باید بهطور دائم اقدامات اعتمادساز و سازوکارهای مدیریت بحران را تقویت کنند؛ چراکه به آنها اجازه میدهد تا بحران را فورا حلوفصل کنند. افزون بر این، ایالاتمتحده باید به جد نقش تسلیحات هستهای را در استراتژی امنیت ملیاش کاهش داده و با چین بر سر سیاست متقابل آغازگر نبودن در استفاده از تسلیحات هستهای و تعهد مشترک به عدم حمله به تسلیحات هستهای طرف مقابل به اجماع دست یابند. براساس این اجماع، هر دو کشور همچنین باید اقدامات خاصی را برای جلوگیری از درگیری و تصادفهای ناشی از حرکت به سوی بحران هستهای کشف و شناسایی کنند.
ارسال نظر