بخش صد و بیست و سوم
نه «صلح آمریکایی» نه «صلح چینی»
نتیجهگیری
تصمیمگیران چینی یک دکترین روشن و دفاعی را در مراحل اولیه برنامه هستهای این کشور تدوین کردند. براساس این دکترین، ادارات و نهادهای تصمیمگیر چینی مجموعهای از ۱۰ اصل مرتبط با توسعه قوای هستهای را برقرار کردند. در نتیجه تداوم این دکترین، این اصول نقش برجستهای در توسعه نیروهای هستهای کشور تا روزگار حاضر بهدست آوردهاند. این ۱۰ اصل شامل موارد زیر است:
اولین اصل شامل شکل دادن به یک ساختار رهبری و سازوکار تصمیمگیری از بالا به پایین، متمرکز و واحد است. وجود تسلیحات هستهای برای امنیت ملی و ثبات استراتژیک جهانی حیاتی است. به دلیل ارزش سیاسی و استراتژیک بالای این تسلیحات، اهمیت آنها را نمیتوان با سلاحهای معمولی سنجید. در پرتو این مساله، از زمان آغاز برنامه هستهای چین، مشخصه سازوکارهای تصمیمگیری و رهبریای که شکل گرفته همانا نظارت مستقیم از سوی رهبران مرکزی عالیمقام است همراه با مدیریت متمرکز و واحد از سوی نهادهای تخصصی. اگرچه ترکیب سازوکارهای تصمیمگیری، کانالهای مشاورهای و رویههای تصمیمگیری به مرور زمان تکامل یافتهاند اما این الگوی مدیریتی از بالا به پایین تغییر نکرده است. تصمیمات استراتژیک مهم مربوط به توسعه قوای هستهای هنوز از سوی رهبران عالیمقام اتخاذ میشود نه از سوی بخشهای نظامی یا ... .
دومین اصل بر تعیین هدف توسعهای برای دستیابی به بازدارندگی استراتژیک موثر متمرکز است. با به رسمیت شناختن محدودیتهای سیاسی در استفاده از تسلیحات هستهای، تصمیمگیران محدودیتهایی بر سیاستهایی وضع کردهاند که بر توسعه و بهکارگیری قوای هستهای چین از آغاز حاکم بوده است. تسلیحات هستهای بهعنوان ابزاری برای دیپلماسی رزمی یا اتمی (combat or atomic diplomacy) مورد استفاده قرار نخواهد گرفت اما بهعنوان ابزاری برای بازدارندگی دفاعی و استراتژیک کاربرد خواهند داشت. هدف اصلی توسعه قوای هستهای همانا جلوگیری از استفاده دیگر کشورها از سلاح هستهای علیه چین است.
ارسال نظر