بخش پایانی
بازگشت به خاورمیانه - ۲۰ آبان ۹۵
جیمز اف. جفری/ دیپلمات آمریکایی
مایکل آیزنشتات/ محقق نظامی
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل به روشهایی اشاره شد که آمریکا برای اعمال نفوذ و شکل دادن به تحولات منطقه به آن نیازمند است. همچنین اشاره شد که آمریکا باید باور داشته باشد که هر مشکلی یک راهحل دارد و اینکه هر دشمنی شریکی بالقوه است. آمریکا نیازمند ادبیات و مدلهای ذهنی برای ترسیم چالشهای خاورمیانه است.
افزون بر این، ایالاتمتحده باید در برابر دشمنانی غالب شود که ممکن است یا بازیگران غیردولتی باشند که مجهز به ظرفیتهای متعارف و بالایی هستند یا نهادهای دولتگونه (مانند داعش) که تروریسم، شورشگری و قابلیتهای متعارف سطح پایین را با عملیاتهای «پیچیده» ترکیب کرده و در چند قاره توسعه یافتهاند یا دولتهایی که از شبهنظامیان بهعنوان ابزاری برای نبرد نیابتی فراملی استفاده میکند یا نیروهای متعارفی دارد که از تاکتیکهای غیرمتعارف استفاده میکند و دارای نیروهای گسترده موشکی است که مجهز به کلاهکهای متعارف است.
جیمز اف. جفری/ دیپلمات آمریکایی
مایکل آیزنشتات/ محقق نظامی
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل به روشهایی اشاره شد که آمریکا برای اعمال نفوذ و شکل دادن به تحولات منطقه به آن نیازمند است. همچنین اشاره شد که آمریکا باید باور داشته باشد که هر مشکلی یک راهحل دارد و اینکه هر دشمنی شریکی بالقوه است. آمریکا نیازمند ادبیات و مدلهای ذهنی برای ترسیم چالشهای خاورمیانه است.
افزون بر این، ایالاتمتحده باید در برابر دشمنانی غالب شود که ممکن است یا بازیگران غیردولتی باشند که مجهز به ظرفیتهای متعارف و بالایی هستند یا نهادهای دولتگونه (مانند داعش) که تروریسم، شورشگری و قابلیتهای متعارف سطح پایین را با عملیاتهای «پیچیده» ترکیب کرده و در چند قاره توسعه یافتهاند یا دولتهایی که از شبهنظامیان بهعنوان ابزاری برای نبرد نیابتی فراملی استفاده میکند یا نیروهای متعارفی دارد که از تاکتیکهای غیرمتعارف استفاده میکند و دارای نیروهای گسترده موشکی است که مجهز به کلاهکهای متعارف است. برخی از این دشمنان بر رویکرد تدریجیگرایی، ابهام و جنگ نیابتی اتکا دارند که مانع از استفاده قدرت نظامی متعارف میشود. برخی دیگر مانند داعش بر اَشکال جنگ هیبریدی تکیه میکنند که آمریکا و متحدانش باید با آن انطباق یابند. بیشتر این دشمنان بهطور همزمان از فعالیتهای اطلاعاتی، تروریسم، نیروهای غیرمنظم و متعارف و فعالیتهای جنایی در عملیاتهای هیبریدی استفاده میکنند تا به اهداف سیاسی و نظامی برسند. ایالاتمتحده اغلب باید همچون دشمنانش بیندیشد، سازماندهی و مبارزه کند؛ با شرکا و نیروهای نیابتی وارد همکاری شود البته اگر این روش مطابق منافع آمریکا بود؛ به شکل کارآمد و موثری عناصر مختلف قدرت ملی خود را در هم ادغام کند و عملیات نظامی را به مثابه ابزاری برای ایجاد تاثیرات قاطع اطلاعاتی و روانی بنگرد. آمریکا نیاز خواهد داشت تا به شکل ماهرانهای در منطقهای که مشخصهاش از هم گسیختگی شدید سیاسی و جغرافیایی، جنگهای نیابتی چند جانبه و ابهامی است که محرکش زوال مرزهای میان دوست و دشمن، جنگ و صلح و ستیزهای متعارف و نامنظم است دست به مانور بزند. برای دستیابی به این اهداف، آمریکا باید اصلاحات و تعدیلات لازم برای روش جنگ سنتیاش را که با عملیاتهای ضدداعش در اوت ۲۰۱۴ آغاز کرد، به وجود آورد.
* اولویت حمایت از دولتها یا نهادهایی که مورد تهدید داعش هستند (این شامل تقویت اردن و دولت منطقهای کردستان در عراق میشود). اما این مانع اتحاد با سوریه خواهد شد که متحد ایران است و کاملا داعش را جسور کرده است. البته آمریکا نباید فعالانه سیاست سقوط اسد را دنبال کند تا زمانی که آلترناتیوی مناسب برای حکومت او پدید آید.
* همکاری با بازیگران غیردولتی، مانند کردهای سوری PYD، که میتوانند قلمرو خود را نگه دارند، به روشی قابل قبول برای بومیها حکومت کنند و با گروههای افراطی مانند داعش و القاعده مبارزه کنند تا مانع از این شوند که فضاهای بدون حکومت به دست چنین گروههایی بیفتد.
* همکاری در برابر از هم گسیختگی بیشتر با دنبال کردن ترتیبات سیاسی پایدار میان بازیگران محلی متحد با منافع آمریکا به منظور جلوگیری از جنگ داخلی که گروههای افراطی و دولتهای خصم میتوانند از آنها بهرهبرداری کنند.
این به معنای تداوم سیاست دیرینه آمریکا برای جلوگیری از ظهور یک هژمون منطقهای است که با تقویت نیروهای نیابتی غیردولتی به دنبال گستراندن نفوذ خود است. درخواست تعامل با بسیاری از چالشهای مذکور بر خلاف نگرشها و عاداتی است که عمیقا در روح و روان آمریکاییها ریشه داونده است. آمریکاییها جنگهای کوتاه را ترجیح میدهند که نتایج روشنی بهدنبال دارد؛ آنها از ابهام و درگیریهای ظاهرا پایدار نگرانند. در حالی که مردم آمریکا ممکن است مداخله آمریکا در «جنگهای بلندمدت» را در جاهایی که رسانهها به ندرت به آن توجه میکنند (مانند سومالی، یمن، غرب پاکستان، شروع یک جنگ طولانی در قلب خاورمیانه تحمل کنند؛ اما زیر دقت شدید رسانهای ممکن است به لحاظ سیاسی امکان پذیر نباشد. با این حال، آمریکا نمیتواند حضور یک «خلافت» رادیکال در قلب خاورمیانه را تحمل کند (خلافتی که الهامبخش بزرگترین بسیج نیروهای افراطی بوده که تا کنون دیده شده است) که متحدان آمریکا و اروپا در خاورمیانه را تهدید میکند. آمریکا برای شکست گروههایی مانند داعش که بزرگترین خطر برای متحدان این کشور است چه باید بکند؟ برای شکست نظامی داعش و متلاشی کردن «دولت به اصطلاح اسلامی»اش، آمریکا باید از نقطه ضعفها و آسیبپذیریهای این گروه بهرهبرداری کند و اختلافات در این گروه را تشدید کند.
این نیازمند تشدید عمل در کنار تلاشهای نظامی، اقتصادی و روانی است تا همافزاییهایی ایجاد کند که از ظرفیت تولید نتایج قاطع برخوردار است: عملیات نظامی در خدمت کاهش توان رزمی داعش باشد؛ اهداف نمادین و اساسی این گروه را که با حکومتش مرتبط است (مثلا رهبرانش) مورد حمله قرار دهد و داعش را همزمان در عراق و سوریه هدف قرار دهد؛ بهگونهای که شرایطی فراهم آورد که این گروه مستعد شورشهای داخلی و حملات خارجی باشد. متلاشی کردن این گروه از داخل هدف اصلی باید باشد. همچنین منابع درآمدی، فعالیتهای قاچاقی و تمام آنچه به حکمرانی اقتصادی، نظامی و فکری این گروه خاتمه میدهد باید مدنظر قرار گیرد. آمریکاییها معمولا از تکنولوژی بهعنوان نوشدارو استفاده میکنند. با این حال، چالشهایی که آمریکا در خاورمیانه با آن مواجه است تابع راهحلهای تکنولوژیک نیست. در عوض، تجربه سه دهه گذشته نشان میدهد که هیچچیز نمیتواند جایگزین شناخت عمیق از فرهنگ و سیاست در خاورمیانه و پیامدهای آن برای استراتژی و سیاست باشد. درسی که گرفته میشود این است که آمریکا باید دامنه، ماهیت و اهداف مداخله نظامی فعلی و آینده خود را با واقعیتهای منطقهای سازگار کند و باید «روشهای جنگ»ی را توسعه دهد که با محیط عملیاتی سازگار باشد.
ارسال نظر