پیش از این تنها چیزی که باعث می‌شد تا ایران نخواهد بیش از این در کشورهای عربی منطقه خلیج‌فارس نفوذ کند، مصالح ایالات متحده آمریکا بود که مانعی برای نفوذ ایران در منطقه عربی محسوب می‌شد. این مساله در عین حال پاشنه آشیل اعراب این منطقه در تعامل با ایران از یک سو و تعامل با آمریکا از سوی دیگر بود، حالا که مذاکرات ایران و آمریکا آغاز شده و اخباری به گوش می‌رسد مبنی بر اینکه دو طرف به دنبال نزدیکی روابط به هم هستند و احتمالا هرکدام از آنها امتیازاتی را به هم می‌دهند تا به یکدیگر نزدیک شوند، سناریوهایی قابل تصور است که هرکدام از آنها تلخ‌تر از دیگری برای اعراب خلیج‌فارس است. سناریوی اول این است که آمریکا دست ایران را در منطقه باز بگذارد و همان‌طور که ناچار شد اجازه دهد ایران در عراق زیر چشمانش نفوذ کند و به هر آن چه می‌خواهد برسد در این جا نیز اجازه دهد که همین اتفاق بیفتد، اما به صورت تدریجی و نه مستقیم، بلکه بر اساس اصل «تو به کار خودت برس هوای ما را هم داشته باش» که از ایران بخواهد تعرضی به مصالحش نداشته باشد و حتی در این صورت ممکن است اعراب را تحریک کند که امتیازات بیشتری به ایالات متحده آمریکا بدهند تا به حمایت خود از آنها ادامه دهد.

سناریوی دوم که برای اعراب این منطقه خطرناک‌تر از اولی است و احتمال وقوع آن بیشتر است، این است که اعراب را به سمت یافتن شریکی واقعی در منطقه سوق دهد، آن هم نه در زیر میز و مخفیانه، بلکه علنی و رسمی که در این صورت می‌تواند با یک تیر دو نشان بزند: اول اینکه اعراب خلیج‌فارس را تحریک کند که به سمت عادی‌سازی روابط با اسرائیل گام بردارند و دوم اینکه فرصتی در اختیار ایران بگذارد که به نفوذ خود ادامه دهد و هر آن چه مایل است پیش ببرد تا توازن استراتژیک در منطقه حفظ شود که برآیند همه آنها مصیبت را برای اعراب دوچندان می‌کند، چرا که از یک سو مجبورند تسلیم قدرت ایران شوند و از سوی دیگر مجبور به مصالحه و سر خم کردن در برابر اسرائیل بدون اینکه حقوق اعراب احقاق شود، خواهند شد.

اگر چنین اتفاقی بیفتد که احتمال آن ممکن است، آن گاه شاهد تغییرات ریشه‌ای در کل منطقه خواهیم بود. در سایه چنین تحولاتی احتمال تشدید ملاقات‌های دیپلماتیک و افزایش مبادلات تجاری میان اسرائیل و آمریکا وجود دارد که باعث خواهد شد تا اعراب در سایه این مراودات قرار بگیرند و تنها نظاره گر تغییراتی شگرف در معادلات منطقه ای باشند، بدون اینکه جایی برای آنها قابل تصور باشد یا اینکه کسی بخواهد به سود آنها محافظه کاری کند که در آن صورت حتی شاهد افزایش سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی به سود یکی از موازنه‌های مهم منطقه‌ای خواهیم بود که مشکلات اقتصادی نیز برای اعراب به وجود خواهد آورد. طبیعتا در صورت وقوع چنین حالتی هیات‌های دیپلماتیک به صورت غیرمشروط به اسرائیل سرازیر خواهند شد، علاوه بر آن روابط تجاری آزادی به سود اسرائیل شکل خواهد گرفت، گشایش رسانه‌ای به وجود خواهد آمد، حتی مشارکت‌های ورزشی و گردشگری آغاز خواهد شد که در این میان با توجه به امکانات دو طرف روشن است که چه کسی بیش از همه سود خواهد برد: چه کسی زیباترین سواحل را در منطقه دارد؟ اسرائیل. چه کسی می‌تواند جوانان عرب را به سمت خود بکشاند و از لحاظ فرهنگی آنها را فریب دهد و آنها را به تباهی بکشاند؟ اسرائیل.

از آن سو چه کسی می‌تواند منکر قدرت ژئوسیاسی ایران شود؟ کدام کشور عربی از لحاظ مساحت مفید پهناورتر از ایران است؟ کدام کشور عربی می‌تواند از لحاظ ذخایر و تولید نفت از ایران پیشی بگیرد؟ کدام یک از کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس به اندازه ایران جمعیت دارند؟ کدام یک از کشورهای عربی به اندازه ایران آزادی عمل دارند و می‌توانند در همه کشورهای عربی دستورالعمل خود را پیش ببرند؟ کدام کشور عربی آن قدر توانایی دارد تا بتواند همانند ایران به سمت بهره‌برداری از تکنولوژی هسته‌ای و استفاده از آن پیش رود؟ کدام یک از کشورهای عربی همانند ایران ثبات دارند و می‌توانند از طریق انتخابات دولت‌هایشان را بدون مداخله خارجی تغییر دهند و گفتمان‌های جدید جهانی به نمایش بگذارند؟ کدام یک از کشورهای عربی همانند ایران قدرت بومی نظامی در اختیار دارد که می‌تواند رقیبی بالقوه برای دیگر قدرت‌های منطقه‌ای باشد؟ آیا می‌توانیم منکر شویم که امکانات بالفعل و توانایی‌های ژئوپلتیک است که به کشورها دست برتر در نقش‌آفرینی‌های منطقه‌ای می‌دهد؟ بنابراین چه عواملی وجود دارد که مانع از قدرت گرفتن ایران در منطقه و برتری دادن آنها به اعراب شود. اسرائیل به حمایت آمریکا نیاز دارد و ایران غرب را مجبور به تسلیم در برابر اراده خود می‌کند.

منبع: القدس العربی/ دیپلماسی ایرانی