خبرنگاران سنتی نواز
ششمین سالگرد انتشار روزنامه در راه بود. هرکس به هر طریقی که میتوانست راهکاری پیشنهاد میکرد و درصدد کمک کردن برای هرچه بهتر شدن مراسم سالگرد بودند. آخه قرار بود یک جشن مفصل و باشکوه برگزار شود، آن هم در یک باغ بزرگ.
ششمین سالگرد انتشار روزنامه در راه بود. هرکس به هر طریقی که میتوانست راهکاری پیشنهاد میکرد و درصدد کمک کردن برای هرچه بهتر شدن مراسم سالگرد بودند. آخه قرار بود یک جشن مفصل و باشکوه برگزار شود، آن هم در یک باغ بزرگ.
عکسها:رهام وزیری
در تحریریه روزنامه که محل استقرار خبرنگاران روزنامه است، هر روز صحبت این برنامه بود تا اینکه یک روز آقای طاهری از همکاران ما در سرویس بانک و بیمه پیشنهاد بسیار جالبی را مطرح کردند. همه شوکه شده بودند ولی پیشنهاد خیلی شیرین و دلنشین بود. آقا مسعود خواست تا با همکاری چند نفر از برو بچههای تحریریه یک گروه موسیقی سنتی تشکیل بدهیم.
این موضوع به گوش آقای نمایشی، مدیر روابط عمومی روزنامه رسید و ایشان با استقبالی گرم از پیشنهاد مطرح شده، قبول کردند که یک زمان اجرا نیز در برنامه جشن ششمین سالگرد انتشار روزنامه «دنیایاقتصاد» به ما تعلق بگیرد.
گروه سریعا تشکیل شود
یک هفته بیشتر به زمان جشن باقی نمانده بود که ما تصمیم گرفتیم یک گروه از همکاران روزنامه تشکیل دهیم و در روز جشن در حضور دوستان و همکاران و مدعوین اجرا کنیم.
آقای طاهری خودشان مسوولیت جمعآوری گروه را به عهده گرفتند. ایشان با هر کسی که میتوانست مسوولیتی در این برنامه داشته باشد، صحبت کرد و بالاخره گروه تکمیل شد. تار، کمانچه، تمبک و دف جزو سازهایی بودند که قرار بود با هم نواخته شوند.در ابتدای کار هیچکس باور نمیکرد که از همکاران روزنامه بتوانیم یک گروه موسیقی حرفهای پیدا کنیم که این ادعا بعد از اجرا بر همگان ثابت شد.
روزهای سخت تمرین
در کل دو جلسه وقت داشتیم تمرین کنیم. جلسه اول یک مهلت یک ساعته بود که البته نیمی از آن به جلسه معارفه تبدیل شد؛ چرا که خواننده و نوازنده تار که از دوستان آقای طاهری بودند خارج از روزنامه مشغول بودند و بالاخره همان روز بود که بچههای تیم با آن دو نفر آشنا شدند.بعد از مشخص شدن مسوولیت هرکس، آقا سعید همه ما را دور هم دیگر جمع کردند و شروع به توضیح دادن کردند.خوب دقت کنید وقت خیلی کم است و کار بسیار سنگین. تمام حواستون را به خوبی جمع کنید تا یک اجرای بسیار خوب و زیبا داشته باشیم.بعد از بچهها خواستند تا سازهای خودشان را کوک کنند. آقای طاهری با احساس خیلی زیادی شروع به کوک کردن کمانچهاش کرد، بعد از آن آقای ایلچی بود که با مهارت خیلی زیادی صدای تمبکاش را امتحان کرد و پس از آن نوبت من و برادرم علی بود که دفهایمان را به صدا درآوردیم.آقا سعید که یکی از اساتید و نوازندگان چیرهدست تار است با آرامش خاصی سازش را کوک کرد و در آخر آقای یزدان گامهایی را که باید اجرا میکردند، امتحان کردند.
تمرین رسمی است
سعید مروات، مسوولیت رهبری گروه را به عهده گرفته بود. تمام ریزهکاریها مشخص شده بود. خلاصه از تنظیم آهنگ گرفته تا زمان تکنوازی گروه، همه چیز مرتب و منظم شده بود.
اولین تمرین شروع شد. نمیدانید لحظات اولیه تمرین چقدر سخت و جانفرسا بود. برای اولین بار یک تصنیف خیلی سنگین را قرار بود با یکدیگر کار کنیم، خلاصه در اوایل تمرین آن قدر موفقیت داشتیم که صدای آقا سعید درآمد و شروع به داد و بیداد کردن کرد.
ولی بعد از تقریبا بیست دقیقه تمرین کاملا جدی سعید مروات خبر یک اجرای کاملا حرفهای و سنگین را به بروبچههای گروه داد. این خبر آن قدر دلنشین بود که دیگر هیچکدام از اعضای گروه توجهی به دادوبیدادهای مسوول گروه نداشتند و فقط تمرین را ادامه میدادند. جلسه اول حدود یک ساعت و نیم طول کشید و در پایان قرار جلسه دوم گذاشته شد.
قرار بر این بود که راس ساعت ۱۸ همه اعضا، منزل ما جمع شوند. همه سر موقع آمدند و باز هم مثل همیشه این علی طجوزی بود که مقداری دیر کرد، آن هم به دلیل این بود که صفحه یک روزنامه را ایشان میبندند.فضا کاملا مناسب بود و تمرین روز دوم به مراتب از روز اول جدیتر و باشکوهتر ادامه پیدا کرد. حدود چهار ساعت دوستان با جدیت و پشتکاری عجیب بعد از یک روز کار سخت شروع به تمرین کردند. خلاصه ساعت دهونیم شب بود که آقا سعید گفت: برای اجرای فردا خودتان را آماده کنید، هر کس ساز خودش را حسابی کوک کند و تمام فکر و ذکرش اجرای فردا باشد.
پنجشنبه ساعت حدود سیزده و نیم، ساعتی که نوبت اجرای مراسم ما بود بالاخره از راه رسید و آقای بختیاری از پشت تریبون گروه موسیقی روزنامه را دعوت کردند تا روی سن بیایند.نمیدانید با چه ترس و لرزی روی سن رفتیم. در ابتدای کار سکوت همه محوطه را فرا گرفته بود و همه منتظر بودند تا با خراب شدن کار ما حسابی به ما بخندند ولی بعد از اجرای اولین تصنیف، گرمای تشویق حضار تمام سرمایی را که بر ما غلبه کرده بود از بین برد. آخر آن قدر هوا سرد بود که بچهها نمیتوانستند به خوبی ساز بزنند. من هم که قرار بود ده دقیقه تکنوازی دف داشته باشم برنامهام را طی همان چهار پنج دقیقه اول به پایان رساندم. خلاصه بعد از اجرای یک تصنیف و چند آواز لری با هنرمندی خبرنگاران روزنامه یک اجرای خیلی زیبا و قشنگ ماحصل تمرینهای یک هفتهای ما شد.
تمام همکاران و حضار در مراسم ششمین سالگرد انتشار روزنامه «دنیایاقتصاد» با تشویقی گرم بدرقهکننده ما بودند.
همکاران خیلی از این حرکت خوششان آمده بود و قرار شده است که بعد از این، گروه موسیقی روزنامه همیشه همکاری خود را ادامه بدهند. شاید روزی هم در فستیوالهای موسیقی نامی از گروه ما برده شود.
ارسال نظر