فراوانی: آینده بهتر از آنی است که فکر میکنید
بزرگترین چالش ما: درسی از آلومینیوم
جعفر خیرخواهان
بخش دوم
گایوس پلینیوس سسیلیوس که به پلینی ارشد شناخته میشد در ایتالیا و در سال ۲۳ پس از میلاد مسیح به دنیا آمد. او فرمانده نیروی دریایی و ارتش در ابتدای امپراتوری روم بود که بعدا نویسنده، طبیعتگرا و فیلسوف طبیعی شد و به خاطر کتاب «تاریخ طبیعی» خود مشهور شد، دانشنامهای سی و هفت جلدی که به خوبی هر چیزی را که توضیحی برایش وجود داشت توضیح میدهد.
پیتر دیاماندیس و استیون کاتلر
جعفر خیرخواهان
بخش دوم
گایوس پلینیوس سسیلیوس که به پلینی ارشد شناخته میشد در ایتالیا و در سال ۲۳ پس از میلاد مسیح به دنیا آمد. او فرمانده نیروی دریایی و ارتش در ابتدای امپراتوری روم بود که بعدا نویسنده، طبیعتگرا و فیلسوف طبیعی شد و به خاطر کتاب «تاریخ طبیعی» خود مشهور شد، دانشنامهای سی و هفت جلدی که به خوبی هر چیزی را که توضیحی برایش وجود داشت توضیح میدهد. این اثر گرانسنگ شامل یک کتاب درباره کیهانشناسی، دیگری درباره کشاورزی و سومی درباره سحر و جادو بود. برای پوشش دادن جغرافیای جهان به چهار جلد و برای گیاهان و جانوران نه جلد و نه جلد دیگر برای پزشکی نیاز بود. در یکی از جلدهای بعدی آن به نام زمین که کتاب سی و پنجم بود پلینی ماجرای یک آهنگر را نقل میکند که بشقاب شامی غیرعادی به دربار امپراتور تیبریوس آورد.
این بشقاب مبهوتکننده که از فلز جدیدی ساخته شده بود خیلی سبک، درخشان و تقریبا به روشنی نقره بود. آهنگر ادعا کرد که آن را از خاک معمولی با استفاده از فوت و فن سری استخراج کرده است که فرمول آن را فقط وی و خدا میداند. به هر جهت، تیبریوس اندکی نگران شد. امپراتور یکی از ژنرالهای بزرگ روم بود مهاجمی که بیشتر اروپای آن روز را فتح کرده و ثروت انبوهی از طلا و نقره در این مسیر گرد آورده بود. او همچنین کارشناس مالی بود و میدانست اگر مردم ناگهان به یک فلز جدید درخشان دسترسی پیدا کنند که نادرتر از طلا بود ارزش خزانه وی به شدت کاهش خواهد یافت. پلینی چنین روایت میکند که «بنابراین به جای دادن پاداشی به آهنگر که وی انتظارش را داشت امپراتور دستور داد گردنش را بزنند.»
این فلز درخشان جدید آلومینیوم بود، و آن گردنزدن نشانه این بود که جهان تقریبا به مدت دو هزار سال از داشتنش محروم شد. این فلز دوباره در ابتدای سده نوزدهم ظاهر شد اما هنوز به قدری نایاب بود که باارزشترین فلز جهان محسوب میشد. ناپلئون سوم ضیافتی برای شاه سیام ترتیب داد که از میهمانان محترم خود با ظروف آلومینیومی پذیرایی کرد در حالی که سایرین باید در ظروف طلایی پذیرایی میشدند.
نادر بودن آلومینیوم به علم شیمی مربوط میشود. از لحاظ فنی، پس از اکسیژن و سیلیکون، سومین عنصر فراوان در پوسته زمین است که ۸/۳ درصد وزن جهان را تشکیل میدهد. امروز این فلز ارزان بوده و همه جا هست و در چارچوب ذهنی استفاده کن و دور بینداز استفاده میشود، اما آن گونه که ضیافت ناپلئون ثابت میکند همیشه این طور نبوده است. به علت میل بالای ترکیب آلومینیوم با اکسیژن، هرگز در طبیعت به صورت فلز خالص دیده نمیشود. در عوض آن به صورت اکسیده و سیلیکات در ماده خاک مانندی به نام بوکسیت پیدا میشود.
در حالی که بوکسیت ۵۲ درصد آلومینیوم را تشکیل میدهد، جدا کردن کلوخه فلز خالص، عمل پیچیده و سختی بود. اما بین ۱۸۲۵ و ۱۸۴۵ هانس کریستین ارستد و فردریک وهلر کشف کردند که گرم کردن کلرید آلومینیوم با آلیاژ پتاسیم، سپس جداکردن جیوه چیزی که باقی میماند آلومینیوم خالص است. در ۱۸۵۴ هنری سینت کلایر دویل نخستین فرآیند تجاری برای استخراج آلومینیوم را ایجاد کرد و قیمت این فلز ۹۰ درصد کاهش یافت. در عین حال هنوز هم قیمت آلومینیوم بالا و عرضه آن اندک بود. با ایجاد فناوری جدید موفقی که الکترولیز شناخته شد و مستقلا و تقریبا همزمان در ۱۸۸۶ توسط شیمیدان آمریکایی چارلز مارتین هال و یک فرانسوی به نام پل هرولت کشف شد همه چیز را تغییر داد. این فرآیند که به فرآیند هال- هرولت معروف شد از نیروی برق برای آزادسازی آلومینیوم از بوکسیت استفاده میکند. ناگهان هر کسی در کره زمین به مقادیر فراوان فلز ارزان، سبک و نرم دسترسی یافت.
به جز گردنزدن مرد آهنگر، چیز خیلی غیرمعمولی در این داستان وجود ندارد. تاریخ انباشته از ماجراهای منابع یک زمانی کمیاب است که با نوآوری بسیار فراوان شد. دلیل آن کاملا سرراست است: کمیابی اغلب امری نسبی است. یک درخت بزرگ پرتغال را که پر از میوه است تصور کنید. اگر من همه پرتغالهای روی شاخههای پایینی را بچینم عملا بدون دسترسی به میوه میشوم. از دیدگاه محدود من، پرتغالها اینک کمیاب هستند. اما به محض اینکه کس دیگری یک فناوری به نام نردبان اختراع کند، من ناگهان دسترسی جدیدی پیدا میکنم. مشکل حل شد. فناوری یک سازوکار آزادکننده منابع است. آن میتواند چیزی را که زمانی کمیاب بود اینک فراوان بسازد.
برای گسترش دادن اندکی بیشتر این نکته، بیایید و نگاهی به شهر برنامهریزی شده مصدر بیندازیم که شرکت انرژی آینده ابوظبی میسازد. این شهر که در حاشیه ابوظبی جای گرفته است بدون پالایشگاه نفت و فرودگاه است و به زودی ۵۰ هزار نفر ساکن خواهد داشت در حالی که ۴۰ هزار نفر دیگر در آنجا کار میکنند. آنها بدون تولید هیچ زباله یا انتشار کربن کار خواهند کرد. هیچ خودرویی اجازه ورود به شعاع شهر را ندارد و هیچ سوخت فسیلی در داخل دیوارهایش مصرف نخواهد شد. ابوظبی با داشتن ۱۰ درصد ذخایر نفتی شناخته شده، چهارمین تولیدکننده اوپک است. مجله فورچون یکبار آن را ثروتمندترین شهر جهان نامید. آنچه موضوع را جالب میسازد این است که آنها مایلند ۲۰ میلیارد دلار از آن ثروت را برای ساختن نخستین شهر پس از عصر نفت جهان خرج کنند.
من در فوریه ۲۰۰۹ به ابوظبی سفر کردم تا دقیقا بفهمم این کار چقدر جالب است. به محض وارد شدن، هتلم را ترک کردم، یک تاکسی گرفتم تا مرا به محل ساخت و سازها در مصدر ببرد. این سفری به گذشته هم بود. من در قصر امارات سکنا گزیدم که یکی از گرانترین هتلهای تاکنون ساخته شده و یکی از معدود مکانهایی است که میدانم میتوان یک سوئیت با پوشش طلا به مبلغ شبی یازده هزار و پانصد دلار کرایه کرد (البته کسی با بودجه بسیار متفاوتتر از بودجه من). تا هنگام کشف نفت در ۱۹۶۰، ساکنان ابوظبی یک گروه شترچران بیابانی و صیاد مروارید بودند. در حینی که تاکسی از گذشته گذر کرده و به سمت تابلو «به شهر آینده مصدر خوش آمدید» میرفت شواهدی از اینها دیدم. من امیدوار بودم نخستین شهر پس از نفت جهان چیزی شبیه مجموعه تلویزیونی فضایی استار ترک Star Trek به نظر رسد. آنچه یافتم چند تریلر ساختمانسازی بود که در تکه زمین لخت و عوری در صحرا استقرار یافته بودند.
در مدت اقامت در ابوظبی فرصت دیدار با جای ویترسپون که مدیر فنی کل پروژه است پیدا کردم. ویترسپون چالشهایی که با آن روبهرو بودند و دلایل آن چالشها را توضیح داد. او گفت مصدر با مفهوم بنیادی معروف به «زندگی روی یک سیاره» در حال ساخته شدن است. ویترسپون گفت برای اینکه زندگی روی یک سیاره را درک کنید ابتدا باید سه واقعیت را درک کرد. واقعیت یک: بشر در حال حاضر ۳۰ درصد، بیشتر از آنی که بتوانیم جایگزین کنیم از منابع طبیعی استفاده میکند. واقعیت دو: اگر هر کسی روی این سیاره بخواهد به سبک زندگی یک اروپایی معمولی زندگی کند ما نیاز به سه سیاره داریم تا منابعش را بیرون بکشیم. واقعیت سوم: اگر هر کسی روی این سیاره بخواهد شبیه یک آمریکایی معمولی زندگی کند پس ما نیاز به پنج سیاره داریم تا منابعاش را استفاده کنیم. بنابراین طرح زندگی روی یک سیاره، ابتکاری جهانی است تا با این کمبودها بجنگد.
ابتکار زندگی روی یک سیاره که توسط موسسه توسعه زیستمنطقهای و صندوق حیات وحش جهانی ایجاد شد مجموعهای از ده اصل مهم است. اصولی که از حفظ فرهنگهای بومی تا توسعه مواد پایدار در سر جای خود پیش میرود، اما واقعا همه آنها درباره یادگرفتن به اشتراکگذاردن است. مصدر یکی از گستردهترین پروژههای ساختمانسازی تاریخ است. کل شهر برای آینده پس از نفت ساخته میشود در جایی که کمبود نفت و جنگ آب یک تهدید جدی است. اما اینجا است که درس آلومینیوم ربط پیدا میکند.
حتی در جهانی بدون نفت، مصدر هنوز سرشار از نور خورشید است. نور خورشیدی که به فراوانی موجود است. میزان انرژی خورشیدی که به جو زمین برخورد میکند ۱۷۴ پتا وات
(هر پتا معادل ۱۰ به توان ۱۵ یا یک میلیون میلیارد است). از کل این گدازه خورشیدی، تقریبا نیمی به سطح کره زمین میرسد. چون بشریت در حال حاضر حدود ۱۶ تراوات سالانه مصرف میکند، پس بیش از پنج هزار برابر انرژی که هر سال ما مصرف میکنیم انرژی خورشیدی بر سطح زمین فرود میآید. یکبار دیگر نه مساله کمیابی، بلکه مساله دسترسیپذیری مطرح است.
جدای از این، تا جایی که به آب مربوط باشد مصدر در خلیج فارس قرار دارد که یک مجموعه عظیم آبی است. خود زمین یک سیاره آبی است که ۷۰ درصد آن با اقیانوس پوشیده شده است. اما این اقیانوسها مثل خلیج فارس، شورتر از آنی هستند که برای مصرف یا تولید محصول استفاده شوند. در واقع ۹۷/۳ درصد تمام آبهای روی زمین آب شور است. چه میشود اگر به همان ترتیبی که الکترولیز به آسانی بوکسیت را به آلومینیوم تبدیل کرد یک فناوری جدید بتواند تنها بخش اندکی از اقیانوسهای ما را نمکزدایی کند؟ در آن صورت آیا مصدر تشنه آب خواهد بود؟
پس نکته مهم اینجاست: هنگامی که از عدسی فناوری نگاه میکنیم کمتر منبعی واقعا کمیاب است، آنها عمدتا غیرقابل دسترس هستند. در عین حال تهدید کمیابی هنوز بر جهان بینی ما حاکم است.
محدودیتهای رشد
از هنگامی که زندگی نخستین بار در این سیاره پدیدار شد کمیابی مساله بوده است، اما جلوه معاصر آن- آنچه که بسیاری «مدل کمیابی» مینامند- به انتهای سده هجدهم برمیگردد، زمانی که توماس رابرت مالتوس تشخیص داد در حالی که تولید مواد غذایی به صورت خطی زیاد میشود جمعیت به شکل نمایی زیاد میشود. به این دلیل بود که مالتوس با قطعیت گفت به نقطهای میرسیم که توانایی تغذیه همه ما وجود نخواهد داشت. به گفته وی «قدرت جمعیت قطعا بیشتر از قدرت زمین برای سیر کردن شکم انسانها است.»
در سالهای پس از آن هم تعداد زیادی از اندیشمندان این نگرانی را بازتاب دادند. در ابتدای دهه ۱۹۶۰ تقریبا به اجماع در این باره رسیده بودند. در ۱۹۶۶ مارتین لوتر کینگ اشاره کرد: «برخلاف طاعون در عصر تاریکی یا بیماریهای عصر حاضر که ما دلیلش را نمیفهمیم، بیماری مدرن اضافه جمعیت با وسایلی که کشف کردهایم و با منابعی که در اختیار داریم قابل حل است.» دو سال بعد زیستشناس دانشگاه استنفورد دکتر پل اهلریچ هشداری حتی بلندتر را با انتشار کتاب «بمب جمعیت» انعکاس داد. اما آن نتیجه فرعی یک نشست کوچک برگزار شده در ۱۹۶۸ بود که واقعا به جهان درباره عمق بحران جمعیت هشدار میداد.
آن سال دانشمند اسکاتلندی، الکساندر کینگ و کارخانهدار ایتالیایی آرلیو پکتی گروه چندرشتهای از متفکران سرشناس بینالمللی را در یک ویلای کوچک در رم جمع کردند. باشگاه رم نامی بود که برای این گروه گذاشته شد و شروع به بحث درباره مشکلات تفکر کوتاه مدت در جهان بلندمدت کردند.
در ۱۹۷۲ نتایج این بحث منتشر شد. «محدودیتهای رشدی به سرعت به اثری کلاسیک تبدیل شد و دوازده میلیون نسخه از آن به سی زبان فروش رفت و هر کسی که کتاب را خواند به وحشت انداخت. با استفاده از مدلی که جای فورستر بنیانگذار سیستمهای پویا تهیه کرد باشگاه رم نرخهای رشد جمعیت جهان را با نرخ مصرف منابع جهان مقایسه کرد. علم پشت این مدل پیچیده است، اما پیام پیچیده نبود. خیلی ساده: ما منابع را از دست میدهیم و زمان را نیز از دست میدهیم.
بیش از چهار دهه از زمانی که گزارش بیرون آمد میگذرد. در حالی که بسیاری از پیشبینیهای تیره و تارتر آن رنگ واقعیت به خود نگرفت، سالهایی که گذشت هم آن ارزیابی را ملایمتر نکرد. امروز ما هنوز اثباتی در راستی آن در بیشتر جاهایی که نگاه میکنیم پیدا میکنیم. یکی از هر چهار پستاندار با خطر انقراض مواجه است در حالی که ۹۰ درصد ماهیهای بزرگ از بین رفتهاند.
سفرههای آب زیرزمینی ما شروع به خشک شدن کرده است، خاکهای ما چنان شور شده است که مناسب برای تولید محصول کشاورزی نیست. در خیلی جاها نفت در حال تمام شدن است و اورانیوم کمی باقی است. حتی فسفر- یکی از اجزای اصلی در کود شیمیایی- کاهش یافته است. در همین لحظه که این جمله را خواندید یک بچه از گرسنگی خواهد مرد. در زمانی که این پاراگراف را به پایان میرسانید بچه دیگری از تشنگی (یا از نوشیدن آب ناسالم برای رفع آن تشنگی) خواهد مرد.
و کارشناسان میگویند این تازه اول کار است.
اینک بیش از هفت میلیارد نفر روی کره زمین زندگی میکنند.
اگر روندها برگردانده نشود، در سال ۲۰۲۵ ما نزدیک به ده میلیارد نفر خواهیم شد. دانشمندانی که ظرفیت حمل کره زمین را بررسی میکنند- سنجهای که نشان میدهد چه تعداد امکان زندگی پایدار در زمین دارند- برآوردهای بسیار متفاوتی ارائه میدهند. خوشبینان احساساتی باور دارند آن تعداد نزدیک به دو میلیارد نفر است.
بدبینهای سرسخت فکر میکنند سیصد میلیون نفر کافی است. اما حتی اگر با دلگرمکنندهترین دسته از این پیشبینیها موافق باشیم- آنطور که دکتر نینا فدورو مشاور علم و فناوری وزیر خارجه آمریکا به تازگی به خبرنگاران گفت- تنها یک نتیجه میتوان گرفت: «ما نیازمند کاهش نرخ رشد جمعیت جهان هستیم؛ این سیاره توانایی پشتیبانی از جمعیت بیشتر را ندارد.»
با این همه گفتن برخی چیزها آسانتر از عمل کردن است.
شنیعترین نمونه کنترل جمعیت از بالا به پایین برنامه بهسازی نژادی نازیها بود اما چندین کابوس دیگر نیز وجود داشته است. هند عمل بستن لوله رحم و وازکتومی را روی هزاران نفر طی اواسط دهه ۱۹۷۰ انجام داد. به برخی برای این فداکاری پول داده شد؛ در حالی که دیگران مجبور به انجام این کار شدند. نتایج به شکل بیرون راندن حزب حاکم از قدرت بود و مناقشهای به راه انداخت که تا به امروز ادامه دارد. در این اثنا چین سی سال را تحت سیاست هر خانواده یک بچه به سر برد (در حالی که اغلب به عنوان یک برنامه جامع بحث میشود این سیاست در عمل تنها به حدود ۳۶ درصد جمعیت گسترش یافت). به گفته دولت، نتیجه کنترل جمعیت ۳۰۰ میلیون نفر کمتر بوده است. به نظر سازمان عفو بینالملل، نتایج آن افزایش رشوه، فساد، نرخ خودکشی، عمل اجباری عقیمسازی و شایعات مداوم از کشتن اطفال بوده است. (مردم پسر را ترجیح میدهند به طوری که شایعات به کشتن دختران نوزاد مربوط میشود.) به هر صورت، انسانها با هزینه گزافی کشف کردند که کنترل جمعیت از بالا هم در تئوری و در عمل وحشیانه است.
پس ظاهرا تنها یک گزینه باقی میماند. اگر نمیتوانید مردم را کنترل کرده و در حصار قرار دهید، باید منابعی که آنها استفاده میکنند گسترش دهید و این گسترش باید در حد چشمگیری باشد. چگونه این کار را بکنیم موضوع بحث و جدل است اما این روزها اصول زندگی روی یک سیاره به عنوان تنها گزینه شدنی روی میز قرار گرفته است.
این گزینه مرا اذیت میکند اما نه چون که من متعهد به ایده کارآیی بیشتر نیستم. کارآیی که به معنای نفع بیشتر بردن با استفاده کمتر از منابع است چه کسی مخالف آن خواهد بود؟ برعکس، منشا نگرانی من این بود که کارآیی به عنوان تنها گزینه در دسترس مطرح شده باشد. اما هر کاری که در زندگیام انجام دادم به من ثابت کرد مسیرهای اضافی هم ارزش دنبال کردن دارد.
بنیاد جایزه ایکس سازمانی است که من مدیر آن هستم؛ یک موسسه غیرانتفاعی که خود را وقف پیشرفتهای ریشهای به نفع بشریت از طریق طراحی و راهاندازی رقابت بزرگ با انگیزه جایزه دادن کرده است. یک ماه پس از اینکه به مصدر مسافرت کردم به ریاست نشست سالانه «چشماندازسازی» رسیدم جایی که مخترعان تکرویی مثل دین کامن و کرایگ ونتر، کارآفرینان برجسته فناوری مثل لری پیج و الون ماسک و غولهای کسب و کار بینالمللی مثل راتان تاتا و انوشه انصاری به بحث در این باره میپرداختند که چگونه پیشرفتهای اساسی در زمینه انرژی، علوم زیستی، آموزش و توسعه جهانی به وجود آوریم. اینها کسانی هستند که صنایع تغییردهنده جهان را ایجاد کردند که تا پیش از آن وجود نداشت. بیشتر آنها این شاهکار را با حل مسائلی انجام دادند که تا پیش از آن غیرقابل حل محسوب میشد.
همه آنها جزو گروهی هستند که پیشینهشان نشان میدهد یکی از واکنشهای بهتر به تهدید کمیابی این نیست که سعی کنیم کیک را کوچکتر برش دهیم بلکه به دنبال بزرگتر کردن کیک باشیم.
امکان فراوانی
البته رویکرد کیکهای بیشتر و بزرگتری تهیه کن، اصلا جدید نیست اما این دفعه یک تفاوت اساسی وجود دارد. این تفاوتها هستند که حجم اصلی کتاب فراوانی را تشکیل خواهند داد، اما روایت کوتاه آن این است که برای نخستین بار در تاریخ، توانمندیهای ما شروع به پیشی گرفتن از جاهطلبیهای ما کرده است. بشریت اینک وارد دوره دگرگونی ریشهای میشود که فناوری، توانایی افزایش چشمگیر سطح زندگی اساسی هر مرد، زن و کودک روی کره زمین را دارد. در عرض یک نسل، ما قادر به ارائه آن دسته از کالاها و خدمات به هر کسی که نیاز دارد خواهیم بود، کالاهایی که زمانی مصرفشان تنها در انحصار معدودی از ثروتمندان بود. فراوانی برای همه واقعا در چنگ ما است.
در این عصر مدرن بدبینی، بیشتر ما در برابر چنین جار زدنی، چهره درهم خواهیم کشید، اما اجزایی از این دگرگونی مدتها است که دیده میشود. طی بیست سال گذشته، فناوری ارتباطات رادیویی بیسیم و اینترنت تقریبا در اختیار همه مردم با قیمتی بسیار ارزان قرار گرفته است. آفریقا از روی یک نسل فناورانه جست زده است، و سیمهای زمینی مخابراتی که آسمانهای غربی را راه راه میکند دور زد. ضریب نفوذ تلفن همراه به شکل نمایی از ۲ درصد در سال ۲۰۰۰ به ۲۸ درصد در سال ۲۰۰۹ رشد میکند که انتظار میرود در سال ۲۰۱۳ به ۷۰ درصد برسد. اینک جماعتی از آدمها بدون هیچ سواد و با غذای اندک برای خوردن دیده میشوند که به تلفن همراه متصل شدهاند پدیدهای که سی سال پیش شنیده نشده بود. دقیقا همین الان یک جنگجوی ماسایی با تلفن همراه تواناییهای بهتری نسبت به رییسجمهور آمریکا در بیست و پنج سال پیش دارد. و اگر او یک تلفن هوشمند با دسترسی به گوگل داشته باشد، پس او دسترسی بهتری به اطلاعات نسبت به همان رییسجمهور در پانزده سال پیش دارد. در انتهای سال ۲۰۱۳ اکثریت گسترده بشریت در همین شبکه جهانی ارتباطات و اطلاعات آنی و کمهزینه حضور خواهد داشت. به عبارت دیگر، ما اینک در جهانی با فراوانی ارتباطات و اطلاعات زندگی میکنیم.
به شیوهای مشابه، پیشرفت فناوریهای جدید دگرگونساز- سامانههای محاسباتی، شبکهها و حسگرها، هوش مصنوعی، رباتیک، فناوری زیستی، انفورماتیک زیستی، چاپ سه بعدی، فناوری نانو، دستگاه میانجی ماشین- انسان، و مهندسی پزشکی زیستی- به زودی اکثریت گسترده بشریت را قادر خواهد کرد تا آنچه را که فقط ثروتمندان دسترسی دارند تجربه کنند. حتی بهتر اینکه این فناوریها تنها عاملان تغییر داخل بازی نیستند.
سه نیروی اضافی در کار است که هر کدام با قدرت رشد نمایی فناوریها جمع میشوند و هر کدام توان چشمگیر برای تولید فراوانی دارند.
انقلاب کارهای فنی طی پنجاه سال گذشته در حال تکوین بوده است اما خیلی دیر جوش و خروش آن شروع شد. در جهان امروز، قلمرو تعمیرکاران دورهگرد حیاط خلوت بسیار فراتر از خودروهای سفارشی و کامپیوترهای محله گسترش یافته و اینک به حوزههای یک زمانی سری، مثل ژنتیک و رباتیک پیش رفته است.
از این مهمتر امروزه گروه کوچکی از آدمهای فنی میتوانند کارهایی بکنند که زمانی در قلمرو انحصاری شرکتهای بزرگ و دولتها بود. شرکتهای بزرگ فضایی احساس میکردند این کار ناممکن است اما بورت روتان به فضا سفر کرد. کرایگ ونتر دست دولت قدرتمند آمریکا را در مسابقه تعیین توالی کامل ژنوم انسانی بست. قدرت تازه یافتشده این نوآوران تکرو نخستین نیرو از سه نیروی جدید است.
نیروی دوم پول است، پولی فراوان که به شیوه بسیار خاصی خرج میشود. انقلاب فناوری پیشرفته نسل کاملا جدیدی از نیکوکاران ثروتمند بیرون داد که از داراییهای خود برای حل چالشهای جهانی مرتبط با فراوانی استفاده میکنند. بیل گیتس کوششی بزرگ علیه مالاریا را شروع کرده است، مارک زاکربرگ در حال باز اختراع آموزش و تحصیل است؛ در حالی که پیر و پام امیدیار بر آوردن برق به جهان سوم تمرکز کردند و این فهرست همچنان ادامه دارد. در مجموع میتوان گفت محرک دوم ما نیروی نیکوکاری فناورانه است که در تاریخ بیهمتا بوده است.
سرانجام بسیار فقیرترین فقرا یا به اصطلاح یک میلیارد پایینی وجود دارد که عاقبت توانستند خودشان را به اقتصاد جهانی متصل سازند و در حال تبدیل شدن به آنچه که من «یک میلیارد نفر رو به پیشرفت» مینامم هستند. ایجاد شبکه حمل و نقل جهانی گام نخست در این مسیر بود اما با اینترنت، تامین مالی خرد و فناوری ارتباطات بیسیم ترکیب شد که فقیرترین فقرا را به درون نیروی بازار نوظهور انتقال داده است. هر کدام از این سه نیرو به تنهایی توانش بیشماری دارد. اما با همدیگر عمل کردن که به واسط فناوری در حال رشد نمایی بزرگ میشود، آنچه را که زمانی غیرقابل تصور بود اینک واقعا ممکن میسازد.
پس چه چیزی ممکن است؟
جهانی با نه میلیارد نفر جمعیت را تصور کنید که آب بهداشتی، غذای مقوی، مسکن ارزان، تحصیلات فردی و طبق نیاز، مراقبت پزشکی طلایی و انرژی بدون آلودگی و موجود در همه جا دارد. ساختن این جهان بهتر بزرگترین چالش بشریت است.
ارسال نظر