تاریخ شفاهی-علینقی عالیخانی (۱۲۱)
ماجرای سفر محرمانه به اسرائیل چه بود؟
یادتان میآید چه سالی بود؟
اواخر ۱۹۶۸ بود، فکر کنم، ممکن است در تاریخ کمی اشتباه کنم، ولی حدودا یک سال بعد از آن موقعی بود که رفته بودم ساواک. شاید هم کمتر از یک سال بود، بله.
تقریبا میشود سال ١٣٤٧ شمسی.
نه ۳۷، ۳۸ میشود.
شما گفتید سال ۱۹۶۸.
۶۸ فرنگی را گفتم.
بله و اگر از ۱۹۶۸، ۲۱ سال کم، بشود میشود سال ۱۳۴۷ شمسی.
نه، نه اشتباه کردم (با خنده) ۱۹۵۸ بود معذرت میخواهم.
بله میشود ۱۳۳۷ شمسی.
بله، ۳۷، ۳۸ همان موقعها [بود]؛ در حدود یک سال بعد از رفتنم به ساواک. به هر حال به این ترتیب ما یک سفر، واقعا محرمانه به اسرائیل کردیم چون با هواپیمای رسمی نمیتوانستیم بلند شویم برویم آنجا، با یک هواپیمای نظامی رفتیم به آبادان و از آنجا هم از روی مسیر خط لوله نفت عربستان سعودی به مدیترانه که به تپلاین معروف است، شبانه رد زدیم. رفتیم تا رسیدیم اورشلیم و یک مرتبه دیدیم چقدر آن پایین چراغ هست. قبل از آن، طرفهای اردن خبری از الکتریسیته نبود. خلاصه در نیمه شب در اسرائیل پیاده شدیم. ما که آمدیم پایین، آنها فوری برداشتند آرم هواپیما و اینها همه را پوشاندند با کاغذ که دیده نشود و ما را بردند به یک خانهای که مال یکی از اشخاص ثروتمند اسرائیل بود؛ یعنی به نسبت اسرائیل آن زمان، ثروتمند بود؛ خانه قشنگی بود اما چیز عجیب و غریبی هم نبود. آنها خانه را خالی کرده بودند و در اختیار ما گذاشته بودند که کسی نداند ما کجا هستیم. از روز بعدش هم با تمام مسوولها مثل رئیس سرویس اطلاعات اسرائیل، وزیر بازرگانی، وزیر دارایی و کارشناسهایشان آشنا شدیم.