گزارش اختصاصی و میدانی «دنیای اقتصاد» از خشکسالی در خراسان جنوبی
بمب ساعتی سد قجری
فاطمه علیاصغر: وقتی پیچ جاده مجاور روستای «بیهود» در قائنات خراسان جنوبی تمام میشود؛ داستان عجیب سدی که روبهرویمان میبینیم، آغاز میشود. این سد موقعیت استراتژیکی در محاصره کوههای مریخی دارد. پرسوجو نشان میدهد که هم تاریخی است و هم خصوصی. برخی از محلیها میگویند؛ قدیمیترین سد خصوصی ایران است. قدمت تاریخی آن نامشخص است، چرا که تا کنون مطالعات باستانشناسی روی آن انجام نشده، اما میگویند در زمان محمد ابراهیم شوکتالملک، پدر اسدالله اعلم که زمانی حاکم قائنات بوده، مرمت و بازسازی شده است.
بعدها این سد متعلق به شرکت سهامی زراعی میشود که بیش از 1500 نفر سهامدار و 500 کشاورز و کارگر دارد. اما همهچیز با این سد در منطقه به خوبی و خوشی پیش نمیرود، 14 سال پیش خشکسالی در خراسان جنوبی فراگیر میشود و کمبود آب امان کشاورزی را میبرد. کار به جایی رسیده که مدیرکل هواشناسی خراسان جنوبی میگوید: « خشکسالی 99.7 درصد مساحت این استان را فرا گرفته است.» در این شرایط نامساعد، عدهای از اهالی روستای بیهود که در این شرکت سهام نداشتند، مدعی میشوند که آنها هم باید از آب سد بهره ببرند. مسوولان و ذینفعان شرکت سهامی زراعی اما نمیپذیرند. اختلافات بالا میگیرد. غوغا میشود.
عدهای از افراد اقدام به تخریب و مسدود کردن خروجیهای سد و تخریب زیرساختهای آن میکنند. از آن روز به بعد، سد مسدود میشود و کشاورزان نمیتوانند از آن بهرهبرداری کنند؛ به جز روستاییان پاییندست که توانستند با لولهای باریک، آب را به زمینهای کشاورزی خودشان روانه کنند. هر از چند گاهی این لوله را عدهای دیگر قطع میکنند و آنها دوباره شبانه لوله را به حالت قبلی برمیگردانند. پیرمرد کشاورزی که زمینهایش خشک شده و دیگر نمیتواند در آن کشت و زرع داشته باشد، میگوید: «آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم.» اما این تمام ماجرا نیست؛ در سالهای گذشته این سد بدون رسیدگی باز مانده و با وجود تغییرات اقلیمی و سیلابهای ناگهانی بعید نیست که به زودی بشکند و هر چه سر راهش باشد را با خود ببرد. این گزارش، ماجرای سدی در ایران است که منازعات و اختلافات بر سر آب، آن را تبدیل به بمب ساعتی کرده.
سد بیهود؛ قاتل جوانان
هنوز به سد بیهود نرسیده بودیم که کنار جاده لولههای بزرگی را دیدیم که روی زمین رها شده بودند. لولهها پیش از تاسیسات پروژه رسیده بودند. اینجا در قائنات مردم امیدوارند، به زودی آب خلیجفارس به زمینهای ترکخوردهشان برسد و قائنات همچنان یکی از مهمترین قطبهای کشاورزی ایران باقی بماند. چقدر مانده این امید محقق شود؟ معلوم نیست، اما جدل بر سر آب سالهاست آغاز شده. بالای سد که میایستیم این اختلافات نمایان میشود. اینجا سد بیهود است. در میان کوههای مریخی کوتاه و سرخ و فیروزهای شبیه کوههای سیستانوبلوچستان. اینجا میتوانست هم ناجی زمینهای خشک کشاورزی و هم یک مجموعه گردشگری برای منطقه باشد اما مجادله بر سر آب همه این رویاها را بر باد داده است. پرسوجوها نشان میدهد، این سد قدمتی دیرینه دارد، اما هیچ مسوولی از وزارت میراثفرهنگی سراغش نیامده که دورهاش را تعیین کند.
اما نشانهها حکایت از دیرینگی آن دارد با بنیادی از آجر و ساروج. از آنجا که شوکتالملک، خان این منطقه بوده، این سد را مرمت و بازسازی کرده است. بعدها این سد بار دیگر در سال 1364 بازسازی و بتنی میشود و سرانجام پس از بهروز شدن دوباره در سال 1370 به بهرهبرداری میرسد. این سد همواره قوت قلبی برای کشاورزان منطقه بوده، آب حیات در بحران بیبارانی. با اینحال دهانه این سد، 14 سال پیش به دنبال پارهای از اختلافات با سیمان کور میشود. آبهایی که در آن انباشته شده در این سالها تبدیل به لجن میشود و به دلیل اینکه در این مدت تعمیر نشده احتمال دارد با وجود بارانهای سیلآسای تغییرات اقلیمی ناگهان بشکند و فاجعه به بار آید.
میگویند؛ این سد که میتوانست محلی برای تفریح جوانان باشد، تبدیل به باتلاقی برای جوانان روستاهای اطراف هم شده است. چند سال پیش جوانی به داخل اینجا شیرجه زد و در میان لجنها گیر کرد، خفه شد و مرد. معلوم نیست که چه جوانانی برای شنا آمدهاند و در میان لجنزار سد نفسشان بریده و هرگز هیچ نامی از آنها نمانده است. آنچه واقعی است، سدی است که مسدود شده و هر آن ممکن است بشکند و بسیاری از روستاها و مردمان پاییندست را در خود غرق کند.
ماجرای اختلافاتی که سد بیهود را به چنین حال و روزی کشانده برمیگردد به زمانی که خشکسالی حتی آبهای زیرزمینی را هم خشک کرد. عدهای از بیهودیها که سهامدار شرکت سهامی زراعی اسلامآباد نبودند، به این فکر افتادند که آنها هم باید از این سد بهره ببرند، اما سهامداران شرکت سهامی زراعی پاسخ میدادند که این اصلا بحق نیست و این سد برای آنهاست. مجادلات شروع شد و اختلافات پیشین هم وسط کشیده شد. آب کم بود. زمینها خشک بودند. رحم وجود نداشت. ماجرا به جایی کشیده شد که سد را کور کردند که هیچکدام نتوانند از آن بهرهبرداری کنند. شکایتها از سوی شرکت سهامی زراعی آغاز شد، اما سد باز نشد.
زلزله، آبادی و اینبار خشکسالی
در اینجای ماجرا بهنظر باید یک لحظه توقف کنیم، سد را با تاسیسات زنگزده و اتاقهای نگهبانی متروکه و مارهایی که در گوشهوکنارش لانه کردهاند، کنار بگذاریم و با هم به عقب برگردیم و ببینیم که چطور این سد متعلق به شرکت سهامی زراعی اسلامآباد شد؟ البته قبل از آن باید منطقه نیمبلوک را که همه اتفاقات در آن افتاده است، بشناسیم و اینکه شرکت سهامی زراعی چگونه شکل گرفته است. یکی از اهالی درباره وضعیت نیمبلوک در صد سال پیش میگوید: «در دوره ارباب و رعیتی عمده مالکان اینجا از خاندان خزیمه و حاکمان ولایت قائنات بودهاند. خاندان اعلم هم از حاکمان این منطقه بودند و چند حلقه چاه و زمینهای کنار رودخانه بیاض را داشتند.»
دوران خانها اما میگذرد و در سال 1343 اصلاحات ارضی آغاز میشود و بخش وسیعی از اراضی منطقه به زارعان واگذار و ساختار اقتصادی و کشاورزی روستاها با تغییرات ناگهانی مواجه میشوند. اما آنچه دلیل اصلی شکلگیری این شرکت سهامی زراعی میشود، اتفاقی است که در نهم شهریور 1347 افتاد و زلزلهای فاجعهبار زندگی مردم این منطقه را با خاک یکسان کرد. پس از این زلزله برای روبهراه کردن زندگی مردم زلزلهزده و زمینهای کشاورزی عدهای تصمیم میگیرند «شرکت سهامی زراعی قائنات» را تشکیل دهند. کمکم با گذر زمان خانههای مردم با کمک ارتش ساخته میشوند و هسته اولیه شهر نیمبلوک فعلی به شیوه شهرهای پیشرفته درمیآید.
شرکت سهامی زراعی هم نقش موثری در اشتغالزایی و تامین امکانات رفاهی مردم ایفا میکند. به زودی چنان آباد میشود که جمعیت زیادی از روستاهای اطراف به این محل مهاجرت میکنند و شهر بزرگتر میشود. پس از پیروزی انقلاب، 92 شرکت سهامی زراعی از جمله شرکت سهامی زراعی قائنات منحل میشوند. اما هنوز دو، سه سالی نگذشته است که سهامداران بهشدت با مشکل مواجه میشوند، سرمایهها مخدوش میشود و مردم دوباره خواستار تشکیل مجدد شرکت سهامی زراعی میشوند. پس دوباره شرکت راهاندازی میشود و ماجرای سد پیوند میخورد به سرنوشت شرکت سهامی زراعی.
سرنوشت مبهم یک سد
سد بیهود که حالا رو به زوال رفته و هر لحظه بیم شکستن آن میرود؛ در واقع جزو پلاک 11 اصلی از بخش نیمبلوک است که اراضی مزروعی و رودخانه، مشهور به رودخانه میان بیاض در کنار آن قرار دارند. غلامرضا رستمی، رئیس هیاتمدیره شرکت سهامی زراعی به «دنیای اقتصاد» میگوید: «این سد متعلق به افرادی است که توسط شرکت اسلامآباد خریداری و سپس به نام دولت سند شده است و دولت اراضی فوق را در اختیار شرکت سهامی زراعی قرار داده و سهامدار شده است و همچنین تعدادی از مردم منطقه سهم اراضی و رودخانه خود را در اختیار شرکت قرار داده و سهامدار شدهاند.» یکی از اهالی بیهود اما این ادعا را قبول ندارد: «آب رودخانه برای همه مردم است. این آب به سد میرود و ما نمیتوانیم از آن استفاده کنیم. زمینهای ما خشک شده است. برای همین نمیگذاریم که سهامداران هم از این آب استفاده کنند.»
با این حال رستمی توضیح میدهد: «هزینه نگهداری و بهرهبرداری سد از سال 1370 به عهده شرکت سهامی زراعی است.» بسیاری از سهامداران شرکت زراعی حرفشان این است: «خواسته اهالی محترم روستای بیهود غیراصولی بوده و اراضی آنها در پلاک 14 است نه پلاک 11 پس نمیتوانند مدعی حقآبه سد شوند.» آنها میگویند: «عدهای از افراد اقدام به تخریب و مسدود کردن خروجیهای سد کردند. خسارتهای زیادی در سالهای گذشته به زمینهای زراعی وارد شده است.» برخی دیگر از بیهودیها اما زیر این حرف میزنند: «ما هم از این آب حق داریم.» درحالی که دعواها و مجادلات آنها ادامه دارد، سوال این است که چرا پس از این همه شکایت و نامهنگاری با مسوولان وزارت جهادکشاورزی، استانداری، فرمانداری و... اقدامی برای رفع این مشکل نمیکنند؟ در حالی که یک بمب ساعتی در این سد روشن شده و با توجه به ظرفیت آبی و تخلیه نشدن و لایروبی سد هر آن ممکن است که بشکند، آب به سمت جاده اصلی روانه شود، پلها را بکوبد، تاسیسات کارخانه فولاد را در هم بریزد، شرکت مرکز آموزش کشاورزی را ویران کند و...
رستمی میگوید: «من در نامهای که به وزارت جهادکشاورزی نوشتم، یادآوری کردم در ابلاغیه شماره 3700 مورخه 28 اسفند 1400 دادستان عمومی و انقلاب شهرستان قائنات قید کرده شرکت مذکور موظف به حفظ سد و بهرهبرداری از آب و بازکردن دهنه خروجی آن است، اما متاسفانه تا کنون بنا به دلایلی نامشخص این اقدام امکانپذیر نیست و ما واقعا نمیدانیم چه کار باید بکنیم؟» او هر از چند گاه سرش را به افسوس تکان میدهد: «در صورت باز شدن سد، ما میتوانیم اقدام به کشت چندین هکتار علوفه کنیم و مشکل شرکت و منطقه برای تامین علوفه دامی تا حد زیادی حل میشود. این همه ما مشکل کشاورزی داریم. مشکل بیآبی داریم. زمینهایمان دارد از بین میرود همراه با محصولاتمان. مردم دارند مهاجرت میکنند. آب در سد است اما نمیتوانیم از آن استفاده کنیم.» یکی دیگر از اهالی گریمونج به «دنیای اقتصاد» میگوید: «باورتان میشود که ما همه مسوولان را دیدهایم.
امنیتی، قضایی، سیاسی و... تعیین حقآبه کردهایم، اما باز نمیتوانیم سد را باز کنیم.» به نظر میرسد که این بحران بزرگ مدام دارد نادیده گرفته میشود. رستمی از اراضی حرف میزند که با مشکل آب روبهرو شدهاند و امکان بهرهوریشان به دلیل کمآبی پایین آمده و دیگر حتی چغندر قند هم نمیتوانند بکارند. باید بگذاریم همینطوری زمینهایمان خشک شوند.» افزایش دما، کاهش حجم ذخایر آبی، کاهش کمیت و کیفیت منابع آبی زیرزمینی، افزایش کانونهای بحرانی ریزگردها، افزایش روزهای گرد و غباری همه مشکلاتی است که سالهاست مردم خراسان با آن دارند دست و پنجه نرم میکنند. خشکسالی باعث شده که زمین شور شود و خاک فرسایش پیدا کند.
مراتع از بین بروند و پوشش گیاهی به جای نماند. محصولات کشاورزی در حال از بین رفتن هستند و اثرات بیآبی امان منطقه را بریده است. مسوولان آبوهوایی خراسان بارها هشدار دادهاند: «کمآبی مهمترین مشکل و پیامد خشکسالیهای ۲۲ ساله در این استان مرزی و کویری است.» در این شرایط است که سد بیهود که میتوانست نجاتدهنده باشد، بر اثر اختلافات با سیمان مسدود میشود و نزدیک 14 سال است به جای بهرهوری و کمک به زندگی مردم تبدیل به بحرانی لاینحل در قائنات شده است که همین امروز و فردا ممکن است منفجر شود.