تاریخ شفاهی-علینقی عالیخانی( ۱۰۲)
شیخنشینها آنموقع فرودگاه نداشتند
سمت اعلامشدهتان به ایشان چه بود؟
از طرف دفتر نخستوزیری آمدهام، برای اینکه نخستوزیری این سفر را ترتیب داده بود. محل اقامتم هم در کنار فرودگاه شارجه بود؛ چون آنموقع این شیخنشینها فرودگاه نداشتند، یعنی در دوبی یا ابوظبی فرودگاه نداشتند و فقط یک فرودگاه نظامی بزرگ در شارجه بود، اگر شیخ شارجه میهمانی داشت، در چند تا اتاقی که آنجا ساخته بودند که کولر داشت و برای انگلیسیهایی بود که میآمدند و میرفتند، میهمان او هم میتوانست استفاده کند و آنجا باشد. بنابراین به یک معنایی میهمان شیخ شارجه بودیم؛ البته چون قبلا خود همین شیخ و همچنین شیخ دوبی به ایران آمده بودند و با هر دوی آنها آشنایی کامل پیدا کرده بودیم؛ متوجه شیخی بودیم که خیلی مهمتر است، شیخ دوبی است تا شیخ شارجه. ابوظبی هنوز نفتش درنیامده بود و در نتیجه خود شیخ ابوظبی، آن شخصیتی را که شیخ راشد دوبی داشت، نداشت؛ بنابراین دوبی بهخاطر بودن در کرانههای جنوبی خلیجفارس، منطقه جالب و قابل توجهی بود. شارجه هم به خاطر این بود که پایگاه نظامی داشت و هم اینکه شیخ آنجا، شیخ صفر، خودش خیلی مرد روشنفکری بود و خیلی آرزو داشت که مردم شارجه را باسواد کند. مدرسه دخترانه درست کرده بود آنجا، که خیلی تازگی داشت برای مردمش.