روایت دست اول از جهانی شدن عید باستانی
چگونه نوروز ثبت جهانی شد؟
چطور شد که شما آیین نوروز را به عنوان یکی از پروندههای ایران برای ثبت جهانی به عنوان میراث ناملموس به یونسکو معرفی کردید، با اینکه پروندهای بسیار بزرگ و پرچالش بود؟
به نظر من، نوروز یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین میراث ناملموس بشری است. نوروز و یلدا جزو عزیزترین ایام سال برای ایرانیان هستند. این آیین ارزشهایی دارد که باید از چندین بعد آن را بررسی کرد. نه تنها بعد فرهنگی بلکه بعد طبیعی این آیین نیز منحصربهفرد و شورانگیز است. به عنوان مثال هفتسین برآمده از زندگی کشاورزی ایرانیان است. هفت بذری که ایرانیان میکاشتند، از کرمانشاه و تبریز تا بقیه شهرها و وقتی هر کدام از این بذرها رشد میکرد و قابلیت پرورش داشت، جزو بذرهایی قرار میگرفت که در سفره هفتسین بهکار میرفت.
در مانیفست نوروز کدام بخش پیوند بیشتری با طبیعت دارد؟
نوروز یک لحظه تقویمی است نه یک زمان قراردادی. شکلگیری روز اول نوروز هرگز با قرارداد انسانی نبوده است. برخلاف مناسبتهای اعتباری، نوروز لحظه تقویمی است که در آن زمان کشف شده است. در واقع در بعد زمان لحظه نوروز خاصترین حالت از طبیعت و شور زندگی است که ایرانیان آن را کشف کردند و از بعد دیگر این مساله بسیار در معیشتشان تاثیرگذار بود. در طول تاریخ ما نوروزنامههای بسیاری داشتیم. همانطور که میدانید خیام هم یک کتاب با عنوان نوروزنامه دارد و تلاش او به عنوان یک ریاضیدان نقش موثری در تثبیت نوروز در تاریخ داشته است.
نوروز چگونه در یونسکو مطرح شد و چه مراحلی را برای ثبت پشت سر گذاشت؟
اول این را بگویم که نوروز به «میراث جهانی» اعتبار داده است نه میراثجهانی به نوروز. نوروز جشنی است که از همه ابعاد سرش به آسمان میرسد. زمانی که برای نخستین بار کنوانسیون سال ۲۰۰۳ تصویب شد، ایران خیلی زود به این کنوانسیون پیوست و نوروز در ابتدا با مشارکت هفت کشور در این کنوانسیون مطرح و سپس ثبت شد. در این مسیر به تدریج بسیاری از کشورها به این پرونده پیوستند. ایران چندین نشست با حضور کشورهای علاقهمند به پیوستن به ثبت جهانی برگزار کرد و بسیاری از کشورها به آن پیوستند.
در ابتدا حتی افغانستان و تاجیکستان عضو نبودند که پس از نشستهایی در هتل لاله تهران این کشورها هم عضوی از این پرونده شدند، هند و پاکستان هم همینطور. یکی از مشکلاتی که وجود داشت، این بود که ترکیه و آذربایجان میگفتند که نوروز واژه فارسی نیست و با آن موافقت نمیکردند، اما با توجه به تایید بقیه کشورها آنها هم مجبور به پذیرفتن فارسی بودن واژه نوروز شدند. باید بگویم که ثبت این پرونده مشقتهای بسیاری داشت برای اینکه هر گاه کشوری به آن میپیوست باید ثبت دوباره از سر گرفته و حتی شماره ثبت جدیدی به آن داده میشد اما مساله این بود که نوروز ارزش مشقتهای بیش از این هم دارد.
آیا کشورهای دیگری به جز این ۱۲ کشور میخواهند به پرونده نوروز بپیوندند؟
بله، همانزمان هم من یادم میآید در صحن مجمع که بودیم نماینده مغولستان سر میز ایران آمد و گفت که ما خواستار پیوستن به پرونده نوروز هستیم حتی تانزانیا هم این درخواست را داد. منتها تا همین امسال این درخواستها اجرایی نشد که خوشبختانه شنیدم مغولستان دارد به کارهای نهاییاش میرسد. این در واقع ویژگی نوروز بود؛ اگر زمانی مغولها به ایران با شمشیر حمله کردند امروز زمان آن رسیده که ما با آیینی زیبا چون عید باستانی نوروز پا به سرزمین آنها بگذاریم.
آیا نوروز راهی است که ما به مفهوم ایرانشهری بپیوندیم؟
ایرانشهر در واقع واژه مقبولی است، البته به قول دکتر شهریار عدل جهان ایرانی پذیرفتنیتر است. با این وجود من اعتقاد دارم که مفهوم ایران فرهنگی همچنان گنگ و نامفهوم و حتی در برخی موارد دردسرساز است. در حالی که آیینهای ایرانی فرا مرزی هستند، راه خودشان را هم میروند. سیاسیکاری با آنها نمیشود کرد. مثلا نوروز در کاخ سفید هم جشن گرفته میشود و حس مهربانی و دانش ایرانی را با خود به قاره آمریکا هم برده است، اما برخی بر این باور هستند که ایرانشهری شدن به یک نوعی میخواهد امپراتوری بزرگ ایران را در جهان زنده کند. در حالی که ما از این مراحل گذشتهایم و جهان هم دارای سمت و سوی دیگری شده است. به نظر من به قول حافظ شیرازی «به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر/ به بند و دام نگیرند مرغ دانا را».