یک رسانه بریتانیایی دیدگاه نومحافظهکاران آمریکایی را به نقد کشید
خطای بزرگ جنگ با ایران
او مدعی شد: «سالها روشن بوده است که سرنگونی حکومت ایران و جایگزینی آنها با شکل دیگری از حکومت که از حمایت شهروندان ایران برخوردار است، برای کاهش ناامنی در سراسر خاورمیانه نقش اساسی دارد.» بولتون در ادامه ادعاهایش گفت: «این اتهام که بخش بزرگی از سیاست خارجی ایران از طریق نیروهای نیابتیاش در منطقه عمل میکند، کاملا منصفانه است. تهران روابط قوی با همه گروههای ذکر شده و همچنین شبهنظامیان قدرتمند سیاسی در عراق و سوریه دارد. در عین حال شکی نیست که گروههای مورد حمایت ایران در حال ایجاد نوسانات سیاسی در سراسر خاورمیانه و فراتر از آن هستند.» اما آیا جنگ با ایران واقعا این مشکلات را حل میکند و آنطور که بولتون ادعا میکند، منطقه را «کمتر ناامن» میکند؟
حوادث به وضوح افزایش یافته است. روز سهشنبه، صالح العاروری، یکی از مقامات ارشد حماس بر اثر حمله اسرائیل در لبنان کشته شد که نشان میدهد درگیری غزه در حال گسترش بیشتر است. پیش از این در چهارمین سالگرد ترور سردار قاسم سلیمانی توسط آمریکاییها، طی یک حمله تروریستی در کرمان، نزدیک به ۱۰۰ نفر به شهادت رسیدند. علاوه بر این، به گفته فرماندهی مرکزی ایالات متحده، ارتش یمن اکنون مسوول ۲۳ حمله به کشتیهای تجاری در دریای سرخ از اواسط نوامبر است. در همین حال، نیروهای آمریکایی مستقر در عراق و سوریه از ابتدای ماه اکتبر تاکنون بیش از ۱۰۰ بار مورد حمله قرار گرفتهاند. این حوادث مستقیما با آنچه در غزه رخ میدهد مرتبط است؛ به طوری که ابو علا الولایی، رئیس گروه کتائب سید الشهداء در عراق اعلام کرد که بدون آتشبس در غزه این حملات پایان نخواهد یافت.
احساسات مشابهی در بسیاری از کشورهای جهان اسلام، با یا بدون کمک ایران وجود دارد، اما آنچه تهران به ارمغان میآورد، اطلاعات نظامی و قابلیتهای سختافزاری مانند هواپیماهای بدون سرنشین و موشکهای هدایت شونده دقیق است. بدون شک ایران خار بزرگی در چشم آمریکا و اسرائیل است، اما مزایا و منفعت یک رویارویی مشکوک به نظر میرسد. همانطور که حمله سال ۲۰۰۳ به عراق کاتالیزور نفوذ ایران در کشور همسایه غربی آن بود، جنگ عربستان سعودی با یمن نیز پس از سال ۲۰۱۵ برای شبه جزیره عربستان همین کار را کرد. جنگ، مانند بسیاری دیگر، میتواند تسلیم قانون پیامدهای ناخواسته شود. حتی پس از نابسامانیهای ۲۰ سال گذشته، این چیزی است که به نظر میرسد تعداد کمی از تصمیمگیرندگان در غرب قادر به درک آن باشند. شاید سرزمینی با جمعیت ۹۰میلیون نفری پیشنهادی جذاب برای تعداد بسیار کمی از محافل نومحافظهکار خارجی در واشنگتن باشد. علاوه بر این، به ندرت تاکید شده است که جانشین حکومت کنونی در تهران احتمالا نوعی حکومت نظامی خواهد بود. بالاخره این همان محیطی بود که رضاشاه یک قرن پیش با سرنگونی قاجاریه از آن بیرون آمد.
در میان ردههای قدرتمند سپاه پاسداران این کشور، چهرههای زیادی وجود دارند که در خلأ جنگی به سبک عراق سرآمد خواهند بود. همچنین هیچ تضمینی وجود ندارد که ایران پساتئوکراتیک - به رهبری نظامیان و ملیگرایان افراطی - نسبت به همسایگان خود با ثباتتر یا دوستانهتر از همسایگان خود باشد. به سختی میتوان در مورد نکات منفی بالقوه یک جنگ ناکام با ایران، کشوری سه برابرعراق اغراق کرد. وسعت این کشور در مجموع به اندازه آلمان، فرانسه و اوکراین است، در حالی که دههها تحریم آن را به یک کشور صنعتی تبدیل کرده است که بیش از هر کشور اتحادیه اروپا به جز آلمان فولاد تولید میکند. ایران ظرفیت تامین نیازهای خود را دارد؛ از سوختهای فسیلی فراوانی بهره میبرد (که فروش آنها، مانند روسیه، اثر تحریمهای ایالات متحده را کمرنگ کرده است)، و دارای یک مجتمع نظامی-صنعتی چشمگیر است. مهاجر-۶ با پهپادهای بسیار تحسین شده بیرقدار تولید ترکیه قابل مقایسه است. ایران اعلام کرده که یک موشک مافوق صوت تولید کرده است.
همه اینها قبل از پرداختن به این واقعیت است که انتقام از طریق نیروهای نیابتی فاجعه خواهد بود. محاصره تنگه هرمز - مرکز دکترین دفاع از خود ایران - قیمت انرژی را بسیار بالاتر از سال گذشته خواهد کرد. اما برای آمریکا، این شاید نگرانی عمدهای نباشد: قیمت بالای انرژیبرای صادرکننده خالصی مانند ایالات متحده بد نیست. بنابراین به راحتی میتوان فهمید که چرا افرادی مانند جان بولتون خواستار جنگ هستند. آمریکا که توسط دو اقیانوس عظیم عایق شده است، وقتی همه چیز بد پیش میرود، نکات منفی کمی را مشاهده میکند. اگرچه جنگ با ایران ممکن است از دیدگاه واشنگتن خوب نباشد، بهویژه اگر مبالغ هنگفتی هزینه شود و تلفات وارد شود، اما برای اروپا یک فاجعه تمامعیار خواهد بود. با توجه به تصمیمات کلیدی سیاست خارجی ایالات متحده در دهههای اخیر، به نظر میرسد در حال ورود به مرحله بسیار خطرناکی هستیم.