تاریخ شفاهی- قسمت ۳۵۷
مجتهدی در دانشگاه آریامهر روی زمین افتاد
رضا نیازمند :
او زیر بغل خود ۱۸ پرونده داشت که همه را با بیادبی بسیار پرت کرد روی زمین و با صدای بلند گفت اینها پرونده دزدی مجتهدی است و شروع کرد به بد گفتن از مجتهدی و خودش رفت بالا و پهلوی شریف امامی نشست. شریف امامی از این بیادبی ناراحت شد و با خشم گفت: «آقا این چه وضع حرف زدن است؟ چرا توهین میکنید.» مجتهدی هم رگ رشتیگریاش بالا آمد و با فریاد گفت من دزدم؟ اگر رئیس دانشگاه دزد باشد او را باید وسط دانشگاه بهدار کشید و مشغول فریاد بود که قلبش گرفت و افتاد روی زمین. شریفامامی عصبانی به ایادی فریاد زد آقا این چه وضعی است که درست کردهای؟ چرا کارت را قبلا با من مطرح نکردی؟ بعد گفت جلسه تعطیل است و خودم به عرض شاه میرسانم. آمبولانس آمد و دکتر مجتهدی را برد بیمارستان. جلسه به هم خورد. چند روز گذشت دکتر اقبال به من تلفن کرد که شاه دستور داده اقبال و خوشکیش و نیازمند به این پروندهها رسیدگی و گزارش کنند(خوشکیش هم عضو هیات امنا بود).