چپ از دنده چپ بلند شد
نبرد قدیم و جدید اصلاحات
در یک سر بخشی از بزرگان قرار دارند که بنابر برخی ملاحظات که در ادامه به آن خواهیم پرداخت بر حضور فعال در انتخابات تاکید میکنند. در سوی دیگر نیز بخش دیگری قرار دارند که حضور در میدان رقابتهای انتخاباتی را تحت هر شرایطی جایز نمیدانند و البته سخنی از تحریم انتخابات هم به زبان نمیآورند و تنها میگویند توصیهای برای پیشثبتنام در انتخابات نداشتهاند. جدال در اردوگاه اصلاحات از مدتها پیش استارت خورده است.
شاید بهتر است بگوییم انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ نقطه آغازین جدی این تنشها بوده است. البته این به آن معنا نیست که تا پیش از آن هیچ اختلافی میان اعضای این جریان وجود نداشته است که اختلافات ذات فعالیت سیاسی است. اما انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ و اعتقاد برخی از اعضا مبنی بر داشتن یک نامزد ریاستجمهوری با وجود رد صلاحیتهای گسترده به نوعی موجب انشقاق در جبهه اصلاحات در آن زمان شد. حالا دو سال پس از اتفاقات ۱۴۰۰، و البته ماجرای انتخاب رئیس جبهه اصلاحات به نظر میرسد که یک بار دیگر بودن یا نبودن در عرصه انتخابات، احزاب موجود در جریان اصلاحات را دوپاره کرده است.
تفاوت دیدگاه
طیفی از قدیمیترهای این جریان معتقد به حضور در میدان رقابتهای انتخاباتی با هدف کسب کرسیهای سبز بهارستان برای برهم زدن نقشه خالصسازها هستند. اگرچه در پیشثبتنام انتخابات مجلس کمتر اسمی از نامداران و بزرگان این طیف دیده و شنیده میشود، اما سخنان بزرگانشان مبنی بر تشویق به پیشثبتنام در دوازدهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی نشان داد حتی تجربه شکست در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ هم آنها را از اهدافشان دور نمیکند. البته آنها در کنار هدفی که ذکر میکنند ملاحظاتی هم دارند. یکی از این ملاحظات ادامه حفظ صندلیهای قدرت است. این احزاب معتقدند با توجه به مساله ثبات باید همچنان در عرصه سیاست کشور حضور داشت و رابطه خود را با حاکمیت حفظ کرد. از سوی دیگر آنها براین نظرند که ماهیت حزب از جنبش اصلاحات جداست و لزومی برای تعریف نقش خود در قالب یک جریان از پایین به بالا برای خود قائل نیستند و رفتارهای انتخاباتی خود را در برهههای مختلف از این رهگذر تعریف میکنند.
این طیف نگاه دیگری هم دارد و آن ضعیف شدن قدرت و جایگاه این جریان طی سالهای گذشته است، از این منظر آنها معتقدند باید این ضعف را با حضور موثر در انتخابات پیشرو جبران کرد؛ حتی اگر لازم باشد عبور از رهبر معنوی این جریان را برای رسیدن به هدفشان که همان جلوگیری از حاکمیت یکدست است، در دستور کار خود قرار دهند. با این حال برخی مصلحتسنجیهایی هم برای آنها وجود دارد که مانع حضور مستقیم آنها در تشویق به حضور در انتخابات شده است. این مصلحتسنجی میتواند رابطه مستقیمی با مسائل جاری کشور اعم از بحرانهای اجتماعی و اقتصادی کشور داشته باشد که میتواند خطر قطع کامل بدنه اجتماعی قدیمی طرفدار اصلاحات را برای آنها به دنبال داشته باشد.
موضوعی که قطعا به عدم رایآوری لیست مورد نظرشان در انتخابات آتی مجلس منجر خواهد شد. از همینرو مروری بر رسانههای حامی تفکر این جریان نشان میدهد، بزرگان برنامه تشویق به مشارکت در انتخابات پیشرو را فعلا به نیروهای دیگر و پیادهنظام خود واگذار کردهاند. زنهار از خطر یکدست شدن حاکمیت به مردم و فعالان سیاسی و ازسوی دیگر اندرز و نصیحت به حاکمیت مبنی بر خطرات تفکر یکدست شدن، اسم رمز طرفداران شرکت فعال در انتخابات است.
درسوی مقابل طیفی از جدیدترها قرار دارند که به جای نگاه به قدرت، به رضایت بدنه اجتماعی اصلاحات از خود اعتقاد دارند. آنها همچنان اصلاحات را حاصل یک جنبش اجتماعی میدانند و از اینرو پایبندی براصول و خواستههای این جنبش را هدف اصلی خود تعریف کردهاند. از نظر آنها ماندن در قدرت در ازای از دست دادن بدنه اجتماعی مجاز نیست. این بخش از جریان اصلاحات ارتباط خود را با رهبر معنویشان حفظ کرده و اثرگذاری خود را در جامعه برگرفته از این رهگذر میدانند. این بخش از جریان اصلاحات حضور در انتخابات را مشروط به فراهم شدن شرایط حضور که همان انتخابات آزاد با حضور همه چهرههای سیاسی است و رضایت جامعه میدانند.
به نظر میرسد که مصلحتسنجیهای این طیف به گستردگی طیف مقابل نیست و برخلاف طرف مقابل اصلاحطلبی را جدا از جبهه اصلاحات نمیبیند. البته رصد جریان اصلاحات نشان میدهد طرفداران این نگاه رای بالایی در جریان اصلاحات ندارند و اکثر احزاب قدیمی جریان فوق حامی حضور و مشارکت در دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هستند. برآیند این اختلاف نگاه در جبهه اصلاحات سرانجامی جز دوپاره شدن این جریان درپی نخواهد داشت.