محک عیار دومینوی صلح منطقه‌ای

این سفر، نخستین سفر وزیر خارجه ایران به بیروت بعد از توافق اسفند ماه تهران و ریاض برای احیای روابط دوجانبه است؛ توافقی که بسیاری از ناظران آن را فرصتی برای کاهش تنش‌‌‌ها و ایجاد گشایش در کشورهای دیگر منطقه از جمله لبنان می‌‌‌دانند. اما پرسش مهم این است که آیا توافق اخیر بین ایران و سعودی می‌تواند به دیگر حوزه‌‌‌های تنش در منطقه نیز تسری پیدا کند. امروز عراق، سوریه، یمن و لبنان در منطقه درگیر تنش و بحران هستند و دو بازیگر منطقه‌‌‌ای اثرگذار در این کشورها نیز ایران و عربستان محسوب می‌شوند. این در حالی است که در یمن بعد از سال‌ها درگیری داخلی، سرانجام هیاتی از عربستان با حوثی‌‌‌ها دیدار و بر سر آتش‌‌‌بس توافق کردند. انتظار می‌رود که به زودی در این کشور شاهد گشایش‌‌‌هایی باشیم. در سوریه نیز بعد از آنکه حکومت بشار اسد تثبیت شد، هنوز ثبات و امنیت برقرار نشده است و برخی مناطق با تنش مواجه هستند.

هرچند در سوریه نیز بحث پیوستن دوباره این کشور به اتحادیه عرب و بهبود روابطش با ریاض می‌تواند این کشور را به سمت بهبود اوضاع داخلی و منطقه‌‌‌ای سوق دهد.در عراق حضور نیروهای آمریکایی همچنان محل بحث است و به تازگی تجهیزات  نظامی آمریکایی جدید به صورت هوایی به پایگاه عین الاسد در غرب این استان منتقل شده است. اما در لبنان یکی از مهم‌ترین مشکلات بحث انتخاب رئیس‌‌‌جمهور و تشکیل دولت است. از آبان سال گذشته که دوره شش ساله ریاست جمهوری میشل عون در لبنان به پایان رسید، پارلمان این کشور هنوز نتوانسته رئیس‌جمهوری جدید را انتخاب کند و دولت کنونی هم از نظر قانونی، وضعیت موقت دارد و تشکیل دولت جدید در گرو انتخاب رئیس‌جمهوری و سپس معرفی نخست‌‌‌وزیر جدید است.

این در حالی است که وزیر خارجه ایران در سفر به لبنان سیگنال مثبتی در جهت تشکیل دولت ارسال کرد. لبنان یکی از کشورهای مهمی است که محل اختلاف بازیگران منطقه‌‌‌ای و حتی جهانی چون فرانسه قرار دارد. حسین امیرعبداللهیان، در این خصوص گفت که «جمهوری اسلامی ایران از هرگونه توافق و انتخاب بین تمام گروه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های لبنانی حمایت می‌کند و همه طرف‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خارجی را هم دعوت می‌کند بدون دخالت در امور لبنان به این انتخاب احترام بگذارند.»

 اشاعه صلح؟

در این بین بسیاری معتقدند توافق ایران و عربستان می‌تواند فرصتی برای کاهش اختلافات بین گروه‌‌‌های سیاسی لبنان و در نتیجه حرکت فضای سیاسی این کشور به سمت جلو باشد. به‌ویژه اینکه لبنان از بحران اقتصادی رنج می‌‌‌برد و گشایش فضای سیاسی در این کشور می‌تواند فرصتی برای بهبود وضعیت اقتصادی آن باشد. با این حال به نظر می‌رسد که در حال حاضر مساله لبنان در دستورکار ایران و عربستان نیست و تهران و ریاض بیشترین گشایش‌‌‌ها را بعد از توافق اخیر ابتدا در روابط دوجانبه و سپس در بحث یمن داشته‌‌‌اند. همچنین موضع منفی ریاض نسبت به حزب‌‌‌الله و جریان‌‌‌های وابسته به آن تغییری نکرده است. برخی تحلیلگران می‌‌‌گویند که شاید اگر صلح یمن به نتیجه‌‌‌ای منجر شود آن زمان تهران و ریاض برای بهبود اوضاع سیاسی در لبنان جدی‌‌‌تر وارد عمل شوند اما هنوز لبنان برای این دو بازیگر اولویت ندارد.

بنابراین در پاسخ به این پرسش که آیا با توجه به شرایط موجود، توافق بین تهران و ریاض می‌تواند به حوزه‌‌‌های دیگر نیز اشاعه پیدا کند، باید گفت با در نظر گرفتن اولویت‌‌‌ بازیگران منطقه‌‌‌ای اصلی چون ایران، عربستان و حتی ترکیه و سپس نقش‌‌‌آفرینی بازیگران فرامنطقه‌‌‌ای چون اسرائیل و آمریکا اشاعه این صلح به دیگر مناطق در حال حاضر سناریوی محتملی نیست. در منطقه خلیج‌‌‌فارس و خاورمیانه حوزه‌‌‌های بحرانی بسیاری وجود دارد و در سال‌های اخیر کشورهای منطقه بدون کمک یک بازیگر قدرتمند خارجی نتوانسته‌‌‌اند به تنهایی مسیر صلح را طی کنند. نمونه آن نیز آشتی ایران و عربستان است؛ در بیش از یک سال گذشته عراق تلاش زیادی کرد تا بین دو بازیگر مهم منطقه صلح ایجاد کند اما در نهایت این پکن بود که توانست این روند را به سرانجام برساند.

 امروز نیز با وجود موانعی که در این مسیر وجود دارد، احتمال رسیدن به صلح در منطقه بدون حضور یک بازیگر قدرتمند خارجی تقریبا خیلی اندک است. از جمله این موانع می‌توان به سنگ‌‌‌اندازی‌‌‌های اسرائیل اشاره کرد.بازی اسرائیل به‌ویژه در شام و لبنان را برای هرگونه تحلیل در خصوص منطقه باید مدنظر داشت. یکی از مهم‌ترین اهداف تل‌‌‌آویو از حضور در این مناطق، تحت فشار گذاشتن تهران است و به نظر نمی‌رسد که به سادگی این اهرم را از دست بدهد. ایالات متحده آمریکا نیز بعد از حملات ۱۱ سپتامبر نیروهایش را در منطقه یعنی در عراق و افغانستان مستقر کرد؛ هرچند آمریکا سال ۲۰۲۱ نیروهایش را به طور کامل از افغانستان تخلیه کرد اما هنوز عراق میزبان بیشترین نیروی نظامی آمریکا در منطقه است.

 مساله‌ای که در سند امنیت ملی آمریکا نیز ذکر و تاکید شده است که با هدف جلوگیری از نفوذ ایران در این کشور باید این نیروها حفظ شود. البته به جز مساله عراق در دیگر مناطق آمریکا سیاست منعطفی را دنبال می‌کند. همچنین در بحث توافق ایران و عربستان با میانجی‌گری چین این موضوع مطرح بود که آیا قرار است پکن به بازیگر خارجی اثرگذار در منطقه تبدیل شود که پاسخ غالب تحلیلگران منفی بود. زیرا ایالات متحده هنوز می‌‌‌خواهد در این منطقه نقش‌‌‌آفرین باشد تا اهدافش از جمله تامین امنیت نفت، مهار ایران، پرونده عادی‌‌‌سازی مناسبات اعراب و اسرائیل را پیگیری کند. لذا این حضور می‌تواند در جهت پیگیری دومینوی صلح در منطقه به عنوان یک مانع عمل کند. زیرا آمریکا حتی اگر به دنبال امنیت و ثبات در منطقه باشد بر اساس الگوی خودش است و نه الگویی که کشورهای منطقه‌‌‌ آن را تعریف کرد‌‌‌ه‌‌‌اند.

 چین باز هم میانجی‌گری می‌کند

همچنین بحث مهم دیگر درباره اشاعه صلح و امنیت در منطقه به میانجی‌گری و نقش‌‌‌آفرینی چین مربوط می‌شود و اینکه آیا پکن انگیزه و توان لازم برای نقش‌‌‌آفرینی در دیگر حوزه‌‌‌های بحرانی منطقه را دارد؟ محمدجواد قهرمانی، پژوهشگر مسائل چین به روزنامه «دنیای‌اقتصاد» گفت: «طبیعتا چین انگیزه دارد زیرا ثبات در منطقه هرچه بیشتر باشد در راستای منافع چین است.»به‌گفته این کارشناس حتی شاید اقدامات اخیر سعودی‌‌‌ها مثل دیدار وزرای خارجه عربستان و سوریه نیز در زمره خواسته‌‌‌های پکن از ریاض باشد. منتها باید ببینیم که این روند چگونه پیش می‌رود. وی درباره روند آشتی ایران و عربستان گفت: «شرایط روابط ایران و عربستان متفاوت بود و هر دو کشور چند دور گفت‌وگو برگزار کرده بودند و اراده‌‌‌ای وجود داشت. ضمنا ریاض نسبت به سیاست‌‌‌های اخیر آمریکا ناامید و بی‌‌‌اعتماد شده بود. ایران نیز تحت فشار غرب بود و انگیزه داشت شرایط اقتصادی‌‌‌اش را بهبود ببخشد.»

قهرمانی در پاسخ به اینکه آیا چین ابزارها و توان بازیگری بیشتر را در منطقه دارد، توضیح داد که این مساله به دو عامل آمریکا و آینده روابط تهران و ریاض بستگی دارد. قهرمانی افزود: اینکه در ادامه دو کشور نسبت به توافق کاهش تنش، نگاه راهبردی داشته باشند یا خیر در ایجاد اهرم برای ادامه بازیگری چین بسیار تاثیرگذار است. این پژوهشگر همچنین تاکید کرد که پکن ابزارهایی را برای حفظ توافق بین ایران و عربستان در اختیار دارد که شاید اگر مجبور شود آنها را اعمال می‌کند. زیرا در کنار ثبات در منطقه، حفظ پرستیژ نیز برای چین بسیار اهمیت دارد.