در ملاقات با نماینده سازمان معلولین چه گذشت؟
رضا نيازمند :
انسان در زندگی خاطرات زیادی به جا میگذارد. برخی شیرین و برخی تلخ. من از دوران معاونت وزارت اقتصاد خاطرات تلخ و شیرین بسیار دارم، ولی یکی از این خاطرات از همه جالبتر و افتخارانگیزتر بود. یک روز منشی من زنگ زد که شخصی از طرف سازمان معلولین کشور میخواهد با من ملاقات کند و اصرار کرد که همین الان او را بپذیرم. منشی من هرگز برای من تعیین تکلیف نمیکرد. بدین جهت از گفته او تعجب کردم و گفتم بیاید. یک دقیقه بعد در اتاق باز شد، ولی کسی وارد نشد. تعجب کردم ولی بلافاصله صدای «سلام عرض میکنم» شخصی نظر من را به سوی در ورودی جلب کرد. دقت کردم دیدم که مردی که هر دو پای او قطع شده و روی لگن خاصره با کمک دو دست حرکت میکند داخل اتاق شده به سوی من میآید. بسیار تعجب کردم. نمیدانستم چه باید بکنم. بلافاصله تصمیم گرفتم خیلی عادی با او رفتار کنم و بگذارم این شخص خودش تصمیم بگیرد که چه باید بکند. چند لحظه بعد این شخص به نزدیک صندلی که کنار من بود رسید و با یک حرکت فوری به روی صندلی کنار من نشست.