پالیسی ریاض؛ مهار از طریق مذاکره

از زاویه این دو وجه به ظاهر متناقض در اظهارات وزیرخارجه سعودی است که این پرسش مطرح می‌شود که پیشبرد مذاکره با تهران و همزمان گفت‌وگو با آمریکا برای ایجاد بازدارندگی یکپارچه موشکی که بخشی از پروژه ادغام اسرائیل در منطقه است، چه وجوه اشتراک و افتراقی دارد و آیا اساسا پیشبرد همزمان این دو وجه امکان‌پذیر است یا خیر؟ رسیدن به پاسخ این پرسش‌ها باید در چارچوب الگوی رفتار سیاست خارجی عربستان در منطقه درک شود تا ابهامات موجود جای خود را به یک تصویر روشن‌تر از آنچه در حال وقوع است، بدهد. استدلال غالب این است که سیاست خارجی سعودی بر مبنای اصل توازن بر سه محور حفظ رژیم پادشاهی، حفظ وضع موجود و ائتلاف با آمریکا تنظیم می‌شود که بنا به پویایی‌ها و تغییر و تحولات در سطوح داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی زمینه برای انعطاف و چرخش نیز فراهم می‌شود، چرا که سیاست خارجی عربستان ایدئولوژیک نیست ولی از ایدئولوژی در خدمت پیشبرد منافع استفاده می‌کند.

در چنین بستری است که می‌توان به تناقضات در اظهارات مقامات عربستان در مقاطع مختلف توجه کرد. تناقضاتی که به تعبیر گاوس استاد دانشگاه تگزاس بخشی تفکیک‌ناپذیر از سیاست خارجی عربستان است که نقش‌های بعضا متضادی را ایفا می‌کند. اما آنچه این زمینه را تغییر داده بروز تحولات ژئوپلیتیک در خاورمیانه از ابتدای قرن بیست و یکم بود که زمینه را برای تغییر در رفتار عربستان فراهم کرده است. ۱۱ سپتامبر، اشغال افغانستان و عراق، بهار عربی، توافق هسته‌ای ۲۰۱۵، پروژه فشار حداکثری ترامپ و انفجارهای گسترده در تاسیسات آرامکو در سال ۲۰۱۹ از جمله تغییراتی است که عربستان را در سطح منطقه متاثر کرده است.

بروز سوءتفاهم در روابط با آمریکا که نمونه متاخر آن روابط سرد دولت بایدن با محمد بن‌سلمان ولیعهد سعودی است، ریاض را به سمت تنوع در شرکای بین‌المللی خود از جمله چین و روسیه حرکت داده است و باعث شده تا در روند اتحاد راهبردی چند دهه‌ای بر مبنای معادله نفت-امنیت شکاف ایجاد شود. شکافی که ناشی از عدم‌توجه به دغدغه‌های امنیتی و ملاحظات عربستان در خاورمیانه دستخوش تغییر بوده که وضع موجود را دچار تحول کرده و منجر به نفوذ ایران در منطقه و قدرت‌گیری بازیگران نوظهوری شده که مرجعیت عربستان در منطقه را تحت‌تاثیر قرار داده است.  اظهارات اخیر وزیر خارجه عربستان مبنی بر اینکه با واشنگتن در برخی موضوعات اختلافاتی داریم و این امر برای همه مشهود است، تاکیدی بر این زمینه در حال تغییر است.

به‌رغم این تحول اما همچنان موضوع امنیت و ثبات منطقه در فرآیند کاهش میزان تعهدات و حضور ایالات متحده در خاورمیانه به تداوم این همکاری‌ها شکل داده است. برگزاری نشست کارگروه مشترک شورای همکاری خلیج‌فارس و آمریکا در ریاض با موضوع تهدیدهای منطقه‌ای از جمله ایران بخشی از فرآیندی است که آمریکا درصدد است تا با همکاری بازیگران عرب و ادغام اسرائیل در منطقه با پروژه عادی‌سازی روابط به آن شکل دهد.

در بیانیه پایانی این اجلاس، آمریکا و اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس آنچه «سیاست‌‌‌های بی‌‌‌ثبات‌‌‌کننده ایران، حمایت از تروریسم، استفاده از موشک‌‌‌های پیشرفته، تسلیحات سایبری و پهپادی» خوانده می‌شود را محکوم کرده‌‌‌اند. بیانیه‌ای که انعکاس دهنده دغدغه‌های امنیتی سایر بازیگران شورای همکاری به‌رغم روابط حسنه با ایران از جمله قطر، کویت و عمان نیز هست. همزمان دغدغه‌هایی که اسرائیل با بزرگنمایی در آن و ایجاد تصویر تهدید ایران، ادراک دولت‌های عربی را نسبت به این خطر از طریق توافق‌های ابراهیم فراهم کرده است.

نمونه تازه این روند گزارش اخیر بلومبرگ است که به گفته‌‌‌ چند منبع، دولت جدید اسرائیل با حمایت آمریکا مذاکرات با عربستان سعودی برای توسعه روابط نظامی و اطلاعاتی را با توجه به نگرانی‌ها درمورد ایران افزایش داده است. پنتاگون با انتشار سند راهبرد دفاع ملی، تهدیدهای پیش روی آمریکا را به‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روزرسانی کرده و ایران در کنار چین و روسیه به‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عنوان تهدیدهای اصلی شناسایی شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. در این سند بر لزوم بازدارندگی در مقابل این تهدیدها و ضرورت ایجاد سیستم یکپارچه دفاع موشکی با مشارکت متحدان منطقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای آمریکا برای مقابله با توانمندی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های هسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای، موشکی و پهپادی ایران در منطقه تاکید شده است. سفر هفته گذشته رابرت مالی و شرکت در کارگروه آمریکا و شورای همکاری در واقع نشانه‌‌‌ای از عزم آمریکا برای اجرایی کردن پروژه استراتژی یکپارچه موشکی است.

با این حال این روند یک وجه متفاوت دیگر دارد که به همان مساله تناقض در سیاست خارجی عربستان بر می‌گردد و آن موضوع مذاکره با جمهوری اسلامی ایران است. آنچه این گفت‌وگوها را ضروری کرده اصل مدیریت تنش در فضایی است که تعهدات آمریکا به میزانی نیست که بتواند آن را پوشش دهد. حتی پروژه فشار حداکثری ترامپ علیه تهران نیز نتوانست مطلوبیت‌های راهبردی برای ریاض به دنبال داشته باشد و حتی خروجی آن انفجارهای گسترده در تاسیسات آرامکو و تجربه تابستان داغ ۲۰۱۹ بود که عربستان را نسبت به افزایش سطح تنش با ایران دچار تردید کرد. بنابراین استراتژی عربستان در طول دو سال گذشته مذاکرات فرسایشی و تدریجی با ایران بدون تبدیل آن به یک دستاورد مشخص بوده است.

یعنی نه بازگشت به روابط دوجانبه اتفاق افتاده و نه سایر موضوعات منطقه‌ای مندرج در گفت‌وگوها همچون یمن به نتیجه مشخصی رسیده است. در واقع استراتژی عربستان مهار از طریق مذاکره و مدیریت تنش بوده است. با توجه به ابهاماتی که بر سر احیای برجام وجود دارد، تا زمانی که این توافق به مسیر خود باز نگردد بعید است عربستان بخواهد بدون احیای این توافق وارد روابط دوجانبه با ایران شود.

مضاف بر این شرایط کنونی ایران ناشی از همکاری با روسیه بر سر اوکراین نیز متغیر دیگری است که باعث شده تا عربستان در مذاکرات خود با ایران آن را مدنظر قرار دهد. به خصوص که این نگاه وجود دارد که متاثر از شرایط برجام و اوکراین فضا برای شکل‌گیری اجماع مجدد علیه ایران فراهم خواهد شد. متغیر سوم و مهم دیگر در نگاه عربستان این است که ناآرامی‌های ماه‌های گذشته در ایران همچنان این ظرفیت را دارد تا بتوان از آن برای فشار بر تهران و امتیازگیری استفاده کرد. بنابراین ابزار فشار برای شکل‌دهی به افکار عمومی همچنان روی میز مقامات عربستان قرار دارد. جنجالی که چند ماه پیش در روابط ایران و عربستان متاثر از حمایت تلویزیون ایران اینترنشنال از ناآرامی‌‌‌ها به وجود آمد، بخشی از این زمینه است. از این رو مساله ثبات ایران متغیر جدیدی است که در محاسبات عربستان لحاظ شده و تاثیر خود را بر دور آتی مذاکرات –احتمالا مذاکره برای مذاکره – بروز خواهد داد.