دستور دادم کارخانه سهشیفته کار کند
رضا نیازمند: با کمک یکی از متخصصین سیمان به نام مهندس بلوچ که او هم در آلمان تحصیل کرده بود، فرآیند تولید سیمان را دقیقا مطالعه کردم و فهمیدم که تا چه مرحله ساخت سیمان را میتوان انجام داد و تولید آن را ذخیره کرد، بدون اینکه سیمان خراب شود و آن تولید چیزی بود به نام کلینکر که فقط یک مرحله قبل از تولید سیمان بود. دستور دادم که کارخانه در سه شیفت کلینکر تولید کند و ذخیره کند. این کار هزینهای نداشت. ما ماشینآلات لازم را داشتیم. کارگر متخصص هم داشتیم و به هر صورت باید دستمزد آنها را میدادیم. مواد اولیه کارخانه هم آهک و خاک رس بود که از کوه کنار کارخانه تهیه میشد. در حالی که تمام کارخانههای سیمان تعطیل شده بودند ما مشغول تهیه کلینکر شدیم. انبارها پر شد. گفتم در محوطه کارخانه ذخیره کنید. به زودی تمام محوطه مملو از کلینکر شد. این قدر تولید ما زیاد شد که کلینکر از دیوار اطراف کارخانه هم بالاتر رفت. ما فقط یک راه باریک خالی گذاشته بودیم که از خیابان به ساختمان مرکزی کارخانه برویم.