رئیس کارخانه اختیاری نداشت
رضا نيازمند :
به کارخانهها رفتم و در آنجا هر یک ماشین بافندگی، دو کارگر داشت؛ یکی بافنده و یکی شاگردش. بافندههای خوب را جدا کرده و به هر کدام ۴ ماشین دادم. یعنی از هر ۸ کارگر یکی را نگه داشتم و ۷ نفر زیادی شدند که به اداره امور عمومی منتقل شدند. دستمزد کارگران باقیمانده در کار را دو برابر کردم. علاوه بر آن حداقل تولید روزانه آنها را تعیین کردم و اگر از آن مقدار بیشتر تولید میکردند پاداش تولید میگرفتند. همینطور کارمندان اداری را هم یکپنجم نگه داشتم و بقیه را به اداره امور عمومی منتقل کردم. بدترین چیزی که من در این کارخانهها دیدم این بود که رئیس کارخانه اختیاری نداشت و رئیس حسابداری همهکاره و مختار بود. روسای کارخانههای نساجی همه از بهترین مهندسین ما با درجات بالای دانشگاهی بودند. ولی روسای حسابداری حد اعلای درس خواندنشان معادل دیپلم متوسطه بود. من تمام اختیارات را به رئیس کارخانه دادم و گفتم که رئیس کارخانه اختیار تام در کارها دارد و در هیچ مورد احتیاج به اجازه از مرکز ندارد و نامهها باید فقط با امضای رئیس کارخانه باشد.