مصدق تمام تحصیلکردهها را دور خود جمع کرد
رضا نيازمند :
وقتی امامی این را گفت مصدق برخاست و گفت من پیشنهاد آقای امامی را که نخستوزیر این مملکت شوم با کمال میل قبول میکنم. رئیس مجلس که در خفا از طرفداران مصدق بود، موقعیت را مناسب دید و گفت حالا که آقای امامی پیشنهاد دادند و آقای مصدق هم قبول کردند ما نخستوزیری آقای مصدق را به رای میگذاریم! مصدق رای آورد! شاه فرمان نخستوزیری او را امضا کرد و مصدق نخستوزیر شد.
مصدق در ابتدا تمام تحصیلکردهها را دور خود جمع کرد. تمام رجال پاک مملکت هم رفتند طرف مصدق. حزب توده نخستوزیری مصدق را پذیرفت و تودهایها از مخالفت با مصدق دست برداشتند. روحانیت هم رفت پشت مصدق، آیتالله کاشانی هم که در عراق با انگلیسیها جنگ کرده بود و پدرش در جنگ با انگلیسیها کشته شده بود هم پشتیبان مصدق شد، بعد تمام بازار هم به مصدق پیوستند! به این ترتیب تمام مملکت افتاد در دست مصدق و او توانست نفت را ملی و انگلیسیها را اخراج کند. من در آن موقع یکی از چهل نفر موسسین حزب ایران بودم و مصدق را پدر روحانی خود میدانستم. از ابتدا که مصدق کاندیدای نمایندگی بود من برایش رای جمع میکردم.