رضا نیازمند: یک روز آقای ترنبرگ به من گفت که می‌دانی مردم ایران هر روز فلان قدر هیزم می‌سوزانند و زغال درست می‌کنند و از آن گرما می‌گیرند؟ من می‌خواهم در برنامه اول عمرانی سوزاندن زغال را از میان بردارم برای اینکه ایران مملکتی بوده پر از جنگل، اما مردم این جنگل‌ها را نابود کردند. گفتم: چطور می‌خواهید جلوی قطع درختان جنگل را بگیرید؟ گفت می‌خواهم مردم به جای سوزاندن درخت، نفت مصرف کنند. برای این کار در دهات مردم باید چراغ خوراک‌پزی داشته باشند تا سوخت آنها از نفت تامین شود. اگر ما برای دهات ایران وسیله نفتی مناسبی تهیه کنیم و به دهاتی‌ها بدهیم آنها دیگر درخت‌ها را نمی‌برند و جنگل‌ها را خراب نمی‌کنند! بعد آقای ترنبرگ گفت آیا تو می‌توانی این تحقیق را انجام دهی؟ گفتم: چه‌کارش کنم؟ گفت: اول برو ببین روحیه مرم در دهات چطور است؟ اصلا چنین چیزی را قبول می‌کنند؟ اگر قبول نمی‌کنند به چه دلیل است؟ اگر دلیلش نداشتن وسیله پخت است، ما وسیله را طراحی کنیم. اگر دلیل دیگری دارد، معلوم شود تا ما چاره‌ای برای آن بیندیشیم. من قبول کردم که این کار را انجام دهم.