منطق رفتاری اروپا در مذاکرات وین
اما بیتردید از نظر بسیاری از سیاستمداران اروپایی جایگاه اتحادیه اروپا در سیاست بینالملل در حال ظهور تا حد بسیار زیادی وابسته به نوع رابطه آن با آمریکاست. اروپا سخت نگران از دست دادن آمریکاست و روز بهروز این باور در واشنگتن و بروکسل تقویت میشود که روابط آمریکایی-اروپایی یا روابط فراآتلانتیکی دیگر مثل دوران پس از جنگ جهانی دوم نخواهد شد. هایکو ماس، وزیر خارجه سابق آلمان در واکنش به حملات ترامپ به ناتو و تهدید اروپا گفته بود که روابط آمریکا با اروپا دچار تغییرات بنیادی شده است و این فقط ناشی از رفتار ترامپ نیست! در چنین شرایطی سیاستمداران اروپایی همه تلاش خود را به کار گرفتهاند تا مانع از جدایی هر چه بیشتر سیاستهای آمریکا و اروپا از همدیگر شوند. از قضا موضوع هستهای ایران جزو معدود موضوعات و به تعبیر دیپلماتها دستورکارهای مشترکی است که میان آمریکا و اروپا وجود دارد و در این مورد اختلافنظر چندانی میان لندن، پاریس، برلین و واشنگتن وجود ندارد. رفتار اروپا در برابر ترامپ و رویکرد آن نسبت به دولت بایدن از یک منطق واحد تبعیت میکند و آن تلاش برای جلوگیری از بیاهمیت شدن اتحادیه اروپا برای واشنگتن است. اروپا به خوبی میداند که با تشدید رقابت میان آمریکا و چین، جای چندانی برای مانور و قدرت نمایی در سیاست جهانی نخواهد داشت؛ کما اینکه برای حل مشکلات داخلی خود هم چارهای جز کمک گرفتن از آمریکا ندارد. پیمان اخیر امنیتی میان آمریکا، بریتانیا و استرالیا به خوبی نشان داد که نگاه واشنگتن به آینده سیاست جهانی چگونه است؟ در راهروهای قدرت در واشنگتن، جمهوریخواهان و دموکراتها سخت نگران پیامدهای منفی ظهور چین بر جایگاه آمریکا در جهان هستند و سایر مسائل در اولویتهای بعدی قرار دارند. متحدان آمریکا در جهان و در راس آنها اتحادیه اروپا از آن بیم دارند که مشغول شدن همه حواس واشنگتن به مهار پکن باعث فراموشی آنها شود. از ریاض گرفته تا ابوظبی، تلآویو، بروکسل، قاهره، مسقط، توکیو و دهلی نو، همه رهبران سیاسی در همان حال که نگران کاهش تعهدات آمریکا نسبت به خودشان هستند تلاش میکنند روابط خود را با چین از نو تنظیم کنند. اروپا نیز مستثنی از این قاعده نیست. بعد از گزارش رسانههای غربی درباره نقض حقوق بشر در استان سین کیانگ چین و بهکارگیری اجباری اویغورها در کارخانههای شرکتهای چندملیتی تقریبا هیچ یک از شرکتهای اروپایی حاضر به ترک چین و صرف نظر کردن از منافع اقتصادی خود نشدند! در این اوضاع و احوال سخت، اروپاییها امیدوارند که با همراهی کردن با آمریکا و به یک معنا همراه شدن با سیاستهای آمریکا، سرعت کاهش اهمیت خود در جهان را کندتر کرده و بتوانند برای بهبود وضع خود چارهای بیندیشند. نگاه اروپا به احیای برجام در این بستر کلان سیاسی قابل فهم است. سیاست یک امر مدام در حال تغییر است؛ هیچ دولتی سیاست یکسان و دائمی ندارد بلکه تنها منافع هستند که دائمیاند. دیروز منافع اروپا در این بود که در مقابل خروج ترامپ از برجام بایستد و با بازگرداندن تحریمها علیه ایران مخالفت کند و امروز منافع آن ایجاب میکند که برخلاف رویه چند سال پیش خود در اعمال فشار بر ایران با آمریکا همسو شود. دو سال پیش تحلیل اروپاییها این بود که اگر با ترامپ در اعمال فشار بر ایران همراه شوند آمریکا، اروپا را فراموش خواهد کرد و کنار خواهد گذاشت و امروز بر این باور هستند که اگر با دولت بایدن در اعمال فشار بر ایران همراه شوند، میتوانند از بروز شکاف بیشتر در روابط آمریکا با اتحادیه اروپا جلوگیری کنند. تجربه تلخ کرونا، روند رشد ناسیونالیسم در سیاست جهانی را تشدید کرد. دولتها بیشتر از هر زمان دیگر در سالهای اخیر به فکر منافع خودشان هستند و در شرایط متلاطم نظام بینالملل سعی میکنند از روند تحولات عقب نمانده و حاشیهنشین نشوند. اروپا هیچگاه به تنهایی قادر به توافق با ایران و اجرای این توافق نبوده است و رهبران اروپایی چه در جلسات خصوصی و چه در مقابل تریبون رسانهها به این واقعیت اعتراف کردهاند. حتما برای اروپا توافق با ایران اهمیت دارد اما در تحلیل نهایی، اولویت اصلی بروکسل بهبود روابط با واشنگتن است و سایر موضوعات در پرتو آنسنجیده و ارزیابی میشود. اگر امروز آمریکا میگوید که زمان برای توافق اندک است و دلیل آن تحولات داخلی آمریکاست اروپا به زبان خودش و البته با صدای بلندتر این موضعگیری را تکرار میکند. همچنین اگر در ادامه، مسیر رویکرد واشنگتن به مذاکرات عوض شود بروکسل باز هم چارهای جز همراهی با آمریکا نخواهد داشت.