راه نجات توافق هسته‌ای

 فروپاشی توافق هسته‌ای برای ایالات متحده آمریکا و ایران، بدترین اتفاق ممکن در شرایط کنونی است و اگر طرفین نتوانند روش خود را تغییر دهند، گره مذاکرات کور خواهد شد. ولی نصر، استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه جان هاپکینز و علی واعظ، تحلیلگر ارشد گروه بین‌المللی بحران در یادداشتی در «فارن افرز» تاکید کردند که تهران و واشنگتن برای رهایی برجام از این بن‌بست، گریزی جز پذیرش ایده‌های جدید ندارند.

مقامات غربی نگران آنند که رئیس جمهور جدید ایران، ابراهیم رئیسی، مذاکرات میان کشورش و قدرت‌های بزرگ جهانی را که از زمان خروج دولت ترامپ از توافق هسته‌ای در وضعیت نامناسبی قرار گرفته به مرور به تعطیلی کشاند. آنها همچنین نگرانند که رئیسی از سرگیری مذاکرات را به تعویق انداخته و زمانی که مذاکرات در نهایت از سر گرفته می‌شود، دولت او خواسته‌هایی غیرعملیاتی را مطرح کند. با این حال مانع اصلی بر سر راه مذاکرات، نه دیدگاه‌های تند دولت ایران بلکه شکست تهران و واشنگتن در حل اختلافات اساسی است که آخرین دور از مذاکرات وین در ماه ژوئن را ناکام گذاشت، شکستی که در دولت میانه‌روتر حسن روحانی رخ داد.  به نظر می‌رسد دولت جدید ایران، مصمم به ادامه مذاکرات است و گفت‌وگوها را از نقطه‌ای که پیش از این متوقف شده بود، از سرخواهد گرفت. گرچه تهران روی پیشرفت در شش دور مذاکرات در فاصله زمانی بین آوریل و ژوئن با هدف احیای توافق موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (JCPOA) سرمایه‌گذاری کرده اما اگر ایالات متحده و ایران نتوانند مواضع خود را برای پرکردن شکاف به یکدیگر نزدیک کنند، رسیدن به بن‌بست اجتناب‌ناپذیر است، بن‌بستی که نتایجی فاجعه‌بار برای هر دو کشور و خاورمیانه در پی خواهد داشت. اگر این دو در تمنای نتیجه‌ای متفاوت هستند، به رویکردی متفاوت نیز نیاز دارند.

در قلب این بن‌بست، وجود ادراک نادرست است که در میان دو طرف نهفته است. دولت بایدن با ایران به گونه‌ای رفتار می‌کند که با هر مذاکره‌کننده مخالف خود برخورد می‌کند. در سوی دیگر اما ایران با خروج دونالد ترامپ از توافق و با قرار گرفتن زیر تحریم‌های شدید از سوی آمریکا متضرر شده و خود را طرف آسیب‌دیده این میدان می‌داند. رهبر ایران همچنین بر این باور است که زمان با او یار است چرا که پیش از این نیز واشنگتن، ایران را به رگبار شدیدترین تحریم‌ها بسته بود اما اقتصاد ایران همچنان زنده و در حال گسترش است. مقامات تهران بر این باورند که با توجه به پیشرفت چشمگیر برنامه‌ هسته‌ای ایران، اهرم فشار مناسبی برای گرفتن امتیازات بیشتر از غرب در دست دارند.

اما حقیقت آن است که فروپاشی برجام برای هر دو کشور، بدترین اتفاق ممکن است و اگر طرفین نتوانند روش خود را تغییر دهند، مذاکرات به بن‌بست می‌رسد و در صورت پیدا نشدن راهی برای احیای مجدد توافق هسته‌ای، دولت بایدن با فشار سیاسی سنگینی روبه‌رو خواهد شد، زیرا او مخالف سیاست فشار حداکثری ترامپ بود و آن را شکستی فاحش خوانده بود. علاوه بر آن، واشنگتن ناگزیر خواهد شد تصمیمات سختی اتخاذ کند چرا که برنامه هسته‌ای ایران به نقطه‌ای غیرقابل بازگشت رسیده و درخواست‌های اسرائیل برای اقدام نظامی بیش از پیش تشدید می‌شود.  در حال حاضر، پس از پیروزی طالبان در افغانستان و آشفتگی ایجاد شده پس از طولانی‌ترین جنگ ایالات متحده، ایران بر این باور است که دست برتر در توازن قوای منطقه‌ای را در اختیار دارد. ایران می‌تواند متحدان و نیروهای نیابتی خود در عراق و سوریه را تشویق کند تا نیروهای آمریکایی را برای خروج از منطقه تحت فشار قرار دهند. افزایش تنش‌ها اما می‌تواند برای ایران پرهزینه باشد. پیشرفت‌های هسته‌ای و گذر از خط قرمزهای برجام، ایران را به وضعیت بین‌المللی پیشین خواهد رساند؛ وضعیتی که اروپایی‌ها تحریم‌های سازمان ملل را که توافق هسته‌ای آن را لغو کرده بود، بازگردانده و تحریم‌های چند‌جانبه را اعمال می‌کنند. در این شرایط، سایر کشورها برای تجارت با ایران با مشکل مواجه خواهند شد که در نهایت به بحران بیشتر در کنار سایر بحران‌ها از جمله رکود اقتصادی، شرایط نابسامان زیست محیطی و همه‌گیری شدیدتر از کووید‌-۱۹ منجر خواهد شد. تهران همچنین در معرض عملیات‌های خرابکارانه‌ای قرار دارد که تاسیسات هسته‌ای و زیرساخت‌های حیاتی آن را تهدید و دانشمندان هسته‌ای را ترور می‌کند.  در چنین شرایطی، وضعیت منطقه نیز وخیم‌تر خواهد شد. هنگامی که تهران و واشنگتن به روی یکدیگر شمشیر کشیدند، خاورمیانه به جای آنکه شاهد کاهش تنش‌ها میان تهران و برخی از همسایگان عرب خود باشد، نظاره‌گر درگیری‌ها و بی‌ثباتی‌های بیشتر می‌شود. برای دولت بایدن، شکست در مذاکرات وین، سبب تغییر مسیر سیاست خارجی گسترده‌تر او که همانا تغییر تمرکز خود از خاورمیانه به مسائل جهانی همچون مبارزه با تغییرات اقلیمی و رقابت با قدرت‌های بزرگ به ویژه با چین است، خواهد شد. بایدن حتی ‌می‌تواند خود را در میان نبرد مسلحانه دیگری در خاورمیانه ببیند، که وعده داده بود به‌شدت از آن اجتناب خواهد کرد.

  بی‌اعتمادی عمیق ایران به آمریکا

چالش تهران و واشنگتن در حال حاضر، نحوه احیای برجامی است که دولت ترامپ از آن خارج شد. پس از شش دور مذاکرات، ایالات متحده در نهایت توافق کرد که بیشتر تحریم‌های دوران ترامپ را لغو کند. تهران اما بر این باور است که برخی از تحریم‌هایی که به قوت خود باقی می‌مانند، به‌طور آشکار ناقض توافق هسته‌ای است. به‌طور مثال، پس از آنکه شورای امنیت سازمان ملل متحد، قطعنامه پیشنهادی ایالات متحده مبنی بر تمدید تحریم تسلیحاتی منقضی شده را رد کرد، دولت ترامپ تحریم‌های یکجانبه‌ای را برای خرید و فروش تسلیحات متعارف «به» و« از» ایران اعمال کرد. ایران چنین سیاستی را تلاشی برای سنگ‌اندازی در راه فعالیت سایر کشورها می‌داند که قوانین بین‌المللی آن را ممنوع نمی‌داند. اما با توجه به دخالت‌های ایران در جنگ سوریه و یمن، حمله شرکا و نیروهای نیابتی ایران به منافع آمریکا در عراق و همچنین درگیری‌های دریایی میان ایران و اسرائیل، دولت بایدن نگران است که لغو تحریم‌ها، سبب‌ساز مخالفت‌های جدی در داخل[ آمریکا] و در میان شرکای منطقه‌ای‌اش شود.

در سوی دیگر نیز، برطرف کردن برخی از خواسته‌هایی که غرب از ایران در موضوع هسته‌ای دارد، به همان اندازه دشوار است. به‌طور مثال، قدرت‌های غربی از ایران می‌خواهند زمان گریز هسته‌ای خود را به زمان تعیین شده در برجام (یک سال) بازگرداند، همان مدت زمانی که تهران نیاز دارد تا غنی‌سازی اورانیوم را برای ساخت یک سلاح هسته‌ای ادامه دهد. در حال حاضر تخمین زده می‌شود که ایران تنها یک ماه تا نقطه گریز هسته‌ای فاصله دارد. با توجه به پیشرفت‌هایی که ایران از سال ۲۰۱۹ در حوزه تحقیق و توسعه به ویژه درباره سانتریفیوژها داشته، برچیدن ماشین‌آلات به احتمال زیاد برای رساندن گریز هسته‌ای ایران به یک سال کافی نیست. آنچه نیاز است خنثی‌سازی زیرساخت‌ها و خطوط مونتاژ سانتریفیوژهای پیشرفته است، گامی که تهران آن را تحقیرآمیز و فراتر از تعهدات برجامی می‌داند.

دو طرف همچنین در باب توالی مراحل بازگشت به تعهدات کامل برجام با یکدیگر اختلاف نظر دارند. از آنجا که ایالات متحده طرفی بود که از برجام خارج شد، تهران انتظار دارد واشنگتن اولین گام را با لغو تحریم‌های دوران ترامپ بردارد و سپس زمان کافی در اختیار تهران برای بررسی لغو موثر تحریم‌ها قرار بدهد؛ رهبر ایران این خواسته را به‌طور شفاف بیان کرده است. این امر ناشی از بی‌‌اعتمادی عمیق ایران به وعده‌های ایالات متحده است. مقامات ایرانی بر این باورند که باید به جای پذیرفتن وعده‌های تجاری و سرمایه‌گذاری که هرگز نیز حاصلی ندارد، به منافع اقتصادی این توافق توجه کامل داشته باشند. به نظر می‌رسد مذاکره‌کنندگان آمریکایی مایلند تا حدی تحریم‌ها را لغو کنند اما حاضر نیستند به سرعت همه تحریم‌ها را لغو و سپس هفته‌ها در انتظار آن باشند که ایران به تعهدات خود بازگردد؛ در حالی‌که برنامه هسته‌ای تهران نیز در حال گسترش است.  هر دو طرف همچنین به دنبال تعهداتی هستند که در چارچوب اصلی برجام وجود ندارد. از یک سو، واشنگتن خواستار تعهد صریح ایران است که در مذاکرات بعدی برای توافقی قوی‌تر و طولانی‌تر مشارکت کند که ممکن است شامل بحث قدرت منطقه‌ای ایران نیز بشود. در سوی دیگر، تهران در پی آن است که واشنگتن بار دیگر از برجام خارج یا با تحریم‌های جدید سبب تضعیف آن نشود. بدون اطمینان از تداوم لغو تحریم‌ها در دراز‌مدت، شمار اندکی از کسب و کارهای خارجی در ایران سرمایه‌گذاری می‌کنند و سود اقتصادی آن از احیای توافق، کمینه خواهد بود.

  نجات برجام

رخداد بدترین سناریو برای واشنگتن و تهران اجتناب‌پذیر است. برای نیل به این مقصود، بایدن باید شخصا در باب سیاست ایران ورود کند و هزینه سیاسی پیشبرد منافع اصلی ایالات متحده را با احیای برنامه هسته‌ای ایران بپردازد. دکترین نوظهور او مبنی بر اجتناب از باتلاق‌های نظامی از طریق ابزار دیپلماسی و شجاعتی که با وجود انتقادات درباره پایان جنگ در افغانستان از خود نشان داد، حاکی از آن است که او با این چالش کنار آمده است. ایران نیز نباید با مطالبه‌های حداکثری باعث شود که مذاکرات با بن‌بست مواجه شود. تهران همچنین باید از مخالفت نمادین خود برای مذاکره مستقیم با آمریکایی‌ها امتناع کند؛ سیاستی که نه تنها روند مذاکره را کند بلکه آن را مستعد سوءتفاهم کرده است.

برای رهایی از این بن‌بست، طرفین باید از برخی از خطوط قرمز خود عقب‌نشینی کنند. هیچ دلیلی برای ایران وجود ندارد که دست رد به مذاکرات بعدی زند، چرا که این تعهد نه تنها از نظر حقوقی الزام‌آور نیست و محدودیت زمانی ندارد بلکه مذاکرات می‌تواند برخی از نگرانی‌های تهران درباره کاستی‌های رفع تحریم‌ها را نیز برطرف کند. برای ایالات متحده نیز سودآور نیست که فرصتی را که برای محدود کردن توانایی ایران در تولید سلاح‌های نامتعارف در ازای تحریم تسلیحاتی متعارف به دست آورده و سبب انتقال سلاح به شرکای منطقه‌ای ایران شده بسوزاند. اگر رسیدن به یک گریز هسته‌ای یک ساله دست‌یافتنی نیست، ایالات متحده و شرکای اروپایی آن باید با یک بازه زمانی کوتاه‌تر کنار بیایند؛ آنان باید به یک بازه زمانی ۹ یا ۱۰ ماهه برسند که به زمان گریز هسته‌ای ترجیح داده می‌شود، چرا که مدت زمان یک ماه یا کمتر، بدون توافق نیز به‌طور طبیعی وجود خواهد داشت. در طرف دیگر، تهران نیز باید به سرعت به سوالات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره موارد گزارش نشده از موادهسته‌ای یافت شده در سایت‌های هسته‌ای که به فعالیت‌های هسته‌ای ایران قبل از ۲۰۰۳ برمی‌گردد، پاسخ دهد.  در خارج از فضای مذاکرات هسته‌ای، دولت بایدن باید گفت‌وگو بین ایران و همسایگان عرب را تشویق کند تا به برخی از مسائل حل نشده در باب نقش تهران در منطقه رسیدگی شود. عراق میزبان سه دور مذاکره میان مقامات ایرانی و عربستانی و همچنین میزبان نشست اخیر میان شمار بیشتری از کشورهای منطقه بوده است. واشنگتن باید از آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل بخواهد حامی ابتکار گفت‌وگوی منطقه‌ای باشد که ایران، عراق و شش همسایه آنان در خلیج فارس- بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی را گرد هم آورده است. در این گفت‌وگو‌ها می‌شود درباره اقدامات اعتمادسازی که منجر به طراحی امنیت پایدار برای خلیج فارس می‌شود، به بحث نشست.

کسب هیچ یک از امتیازاتی که برای خروج مذاکرات از این رکود اعطا می‌شود، آسان نخواهد بود. اما اگر ایالات متحده و ایران خواهان حفظ توافق هسته‌ای هستند، باید تمایل خود را برای ایده‌های جدید نشان دهند. دیپلماسی باید از لحظه نهایت بهره را ببرد و بر این اساس پی‌‌ریزی شود که مذاکرات وین آخرین فرصت برای نجات توافقی است که با وجود همه کاستی‌هایش، نسبت به سایر گزینه‌ها ترجیح داده می‌شود و هزینه کمتری دارد.