پایگاه «میدلایستآی» تحلیل کرد
پیکربندی ژئوپلیتیک جدید در خاورمیانه
به گزارش انتخاب، مارکو کارنلوس دیپلمات بلندپایه سابق ایتالیا در «میدلایستآی» نوشت: تنها در یک قرن گذشته منطقه خاورمیانه با تغییرات بزرگی روبهرو شده است، تغییراتی که اگر بخواهیم تنها بخشی از آن را بر شمریم شامل موارد زیر میشود: پایان امپراتوری عثمانی، پایان استعمار غربی، تاسیس اسرائیل و جنگهای مربوط به آن، تحولات ناسیونالیستی و سوسیالیستی عرب، ظهور اسلام سیاسی و انقلاب ایران، احیای شیعه، ظهور سلفی گری که به تروریسم تبدیل شد، توهم صلح اسرائیل و فلسطین با میانجیگری آمریکا، ناکارآمدی صلح آمریکایی در منطقه پس از حمله به عراق، بهار عربی، تلاش ناموفق گروه داعش برای بازگرداندن خلافت و آخرین آن هم امید ناکام به عادیسازی روابط غربیها با ایران.
در ادامه این مطلب آمده است: پنج کشور سوریه، لیبی، عراق، لبنان و یمن در اثر جنگ داخلی و ناکارآمدی سیاسی به دولتهایی عملا ورشکسته تبدیل شدهاند. ترکیه درحال توسعه جاهطلبیهای نوعثمانی و ایجاد یک بازی بزرگ جدید در مدیترانه شرقی است و همزمان نوعی طرح صلح اسرائیلی در چارچوب توافقنامههای به اصطلاح ابراهیم درحال پیشرفت است. بهنظر میرسد با روی کار آمدن بایدن از نقش آمریکا در منطقه کاسته شود درحالیکه همزمان روسیه و چین به قدرتهای اصلی در خاورمیانه تبدیل میشوند.
محور اسرائیلی و عربی
همانطور که آنکارا با نقش خود در درگیریهای اخیر قرهباغ و نقشآفرینی پیش از این در تحولات مربوط به لیبی و قطر نشان داد این کشور درحال شکل دادن به حوزه نفوذ جنوب شرقی و جنوب غربی خود است و از شمال سوریه تا عراق و قفقاز بهدنبال ایجاد مناطق تحت نفوذ است.
در سوی دیگر منطقه، ایران بهرغم انزوا و فشار تحریمها، حوزه نفوذ خود را از تهران تا بیروت از طریق بغداد و دمشق حفظ میکند. همزمان مصر، اردن و برخی از اعضای شورای همکاری خلیجفارس بهطور فزایندهای با اسرائیل همسو میشوند و از حمایت سیاسی، نظامی و اطلاعاتی آن بهره میبرند تا در درجه اول بهعنوان یک مانع جنوبی در برابر ایران نقشآفرینی کنند. توافق ابراهیم هنوز در دست انجام است تا اینکه عربستان سعودی بهطور رسمی به امارات، بحرین، سودان و مراکش در ایجاد روابط دیپلماتیک رسمی با اسرائیل بپیوندد. محور اسرائیلی و عربی که درحال شکلگیری است، براساس دو تهدید وجودی قابل درک ساخته شده است: بدیهی است که اولین تهدید ایران و شرکای آن در منطقه است و دومین هم اخوانالمسلمین، قدیمیترین نماد اسلام سیاسی که توسط ترکیه و قطر پشتیبانی میشود. با کمال تعجب، برنامه هستهای نظامی ادعا شده ایران دیگر در اولویت اصلی امنیت نیست. تواناییهای متعارف تهران و متحدانش، از جمله پهپاد و برنامههای موشکی، هم اکنون نیز باعث نگرانی بیشتری شده است.
خطای جدید
منطقه خاورمیانه یک پیکربندی ژئوپلیتیکی جدید را تجربه میکند که در آن تعامل بین سه حوزه نفوذ شمالی در دست ترکیه، مرکزی در دست ایران و جنوبی در دست اسرائیل و اعراب خطوط جدید گسل منطقهای را شکل میدهد. شناسایی اخوانالمسلمین بهعنوان یک تهدید وجودی یک عامل پیچیده است، زیرا نمایانگر درگیری فزاینده بین دو دیدگاه سیاسی رقیب در درون اسلام سنی است، جایی که رویکردهای از پایین به بالا و از بالا به پایین یکدیگر را به چالش میکشند. در این رقابت ترکیه و قطر در یک طرف و مصر، عربستان سعودی و امارات در سمت دیگر قرار دارند.
اخوانالمسلمین از نظر تاریخی بر ریشههای مردمی خود، مبارزه با ظلم و نبرد برای عدالت اجتماعی تاکید کرده است. پیام اخوان در مورد همبستگی اسلامی جذابیت خاصی در بین جوامع فقیرنشین تحت حاکمیت ضعیف یا فاسد پیدا کرده است. این امر باعث ترس در میان حاکمان مستبد عرب شد تا مبادا چنین نفوذی باعث خیزشهای جدید بشود. البته، مصر و پادشاهیهای عربی ترجیح میدهند ثبات از طریق رویکرد بالا به پایین اعمال شود. آنها معتقدند که اخوان باید ریشه کن شود، زیرا میتواند قدرت آنها را تهدید کند. آنها این سازمان را یک جنبش تروریستی میدانند. سازش بین این دو تصور مخالف درباره قدرت و هدف آن بسیار بعید است. بهنظر میرسد هر دو طرف درگیر یک بازی با حاصل جمع صفر هستند. یک دهه پس از خیزشهای عربی، این رقابت هنوز تغییر نکرده است.
تغییر پارادایم
بهنظر میرسد تغییر پارادایم به سمت اسرائیل امری اجتنابناپذیر است. کشورهای عربی احتمالا روی چتر امنیتی، فناوری و اطلاعات سطح بالای تلآویو و همچنین تاثیر بینظیر آن در فضای سیاسی آمریکا حساب خواهند کرد؛ صرف نظر از اینکه چه کسی در کاخسفید خواهد بود. اقدامات بعدی جو بایدن رئیسجمهور منتخب در منطقه بسیار مهم خواهد بود. بایدن تاکنون نگاه منفیاش نسبت به همتای ترکاش را پنهان نکرده است، اما سیاست او در قبال ایران باعث نگرانی اعراب و اسرائیل شده بهویژه اگر وی بهدنبال بازگشت به برجام باشد.
کاهش تنش
در دهه آینده ممکن است بازیگران منطقهای نقش پررنگتری در منطقه در مقایسه با نقشی که بهطور سنتی توسط قدرتهای بزرگ بازی میشود، داشته باشند. همزمان سیاستهای جهانی قاطعانه علیه تغییرات اقلیمی ممکن است عامل انرژی در منطقه را تحتتاثیر قرار داده و سیاستهای سنتی غرب را تضعیف کند. تغییر الگوی مصرف انرژی قطعا مشکلاتی برای ایران بهوجود میآورد، اما این امر در مورد سلطنتهای نفتی خلیجفارس نیز صادق است که اتفاقا بهنظر میرسد نسبت به همسایه شمالی خود کمتر عادت به مشکلات این چنینی دارند. یک نمونه خوب از رهبری آمریکا که بایدن باید دوباره برقرار کند، پیشنهاد اقدامات دیپلماتیک به رهبری سازمان ملل، آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه، چین و سازمانها و قدرتهای منطقهای برای کاهش تنشها است. در حالت ایدهآل یک معماری سیاسی و امنیتی برای منطقه، بدون پیششرط که در آن تمام نارضایتیها و فعالیتهای خصمانه در خاورمیانه در نظر گرفته شود، میتواند دوای درد مشکلات فعلی باشد.