تحلیل لسآنجلستایمز از تحریمهای جدید آمریکا علیه ایران
تحریمهای نفتی آمریکا علیه ایران درآمدهای حاصل از صادرات نفت این کشور را کاهش داده و اقتصاد ایران با بحران مواجه است: اقتصاد ایران در سالجاری کاهش شش درصدی خواهد داشت و برآوردها این است که نرخ تورم به ۴۰ درصد برسد. اما کوچک کردن اقتصاد ایران هرگز هدف اصلی آمریکا نبوده است. این تحریمها همواره ابزاری برای هدفی بزرگتر بودهاند: الزام تهران به پایان حمایت از گروههای شبه نظامی در خاورمیانه، پذیرش محدودیتهای مورد نظر آمریکا علیه قدرت نظامی ایران و شاید نابودی همه آنها و در نهایت احتمالا جایگزینی آن با یک دولت دوستانهتر. اما چشماندازی برای هیچیک از این دستاوردها وجود ندارد و حتی بعید است که به این زودی روی دهند. این، به هیچوجه تعجبآور نیست چراکه تحریمهای اقتصادی اغلب شکست میخورند. آمریکا در سال ۱۹۶۲ تحریمهای تجاری علیه کوبا در دوران فیدل کاسترو وضع کرد و بیش از نیم قرن پس از آن، حکومتی که او پایهگذاری کرد همچنان پا برجاست.
ایران از زمان شکلگیری انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، چهل سال است که تحت تحریمهای آمریکا قرار دارد اما نظام آن برقرار است. سازمان ملل پس از حمله صدام به کویت در سال ۱۹۹۰ تحریمهایی را علیه عراق اعمال کرد و این حمله آمریکا به عراق در ۲۰۰۳ بود که به حکمرانی او پایان داد. دیوید کوهن، یک مقام ارشد وزارت خزانهداری آمریکا که تحریمهای ایران را در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما هدایت میکرد، گفت که درس آن مشخص است: تحریمها به تغییر نظام نمیانجامند. وی به تازگی در یادداشتی در نشریه فارینافرز خاطرنشان کرد: هیچ نمونه تاریخی از اینکه دولتها در نتیجه مستقیم فشارهای تحریمی بلندمدت فرو پاشیده باشند، وجود ندارد.
در مواردی معدود تحریمها به نتایجی دست یافتهاند، اما نه تغییر نظام، بلکه تنها موجب ترغیب به مذاکرهشدهاند. این روزنامه آمریکایی در ادامه گزارش خود با ادعای اینکه تحریمهای چند جانبه تهران را پای میز مذاکره برای توافق ۲۰۱۵ کشاند، نوشت: درباره کرهشمالی نیز احتمالا تحریمها کیمجونگاون، رهبر کرهشمالی را وادار به دیدار با رئیسجمهور ترامپ کرد تا برنامه هستهایاش را متوقف کند، هرچند این مذاکرات به بنبست رسیده است.
در هر دو مورد یک نقطه مشترک وجود دارد: اینکه به دولتها پیشنهاد یک توافق ارائه شده است اما این چیزی نیست که ترامپ برای ایران در نظر گرفته باشد. دولت او ۱۲ درخواست را مطرح کرده که محدودیتهای سختتر را بر توسعه موشکها و تحقیقات هستهای اعمال میکند، خواستار خروج از سوریه و توقف پشتیبانی از گروههای مورد حمایت ایران در منطقه، پایان تهدید اسرائیل و اصلاحات سیاسی در داخل میشود. از نظر واشنگتن، اینها اهدافی ارزشمند هستند اما از نظر تهران، این کار شبیه کاپیتولاسیون است نه یک پیشنهاد جدی برای آغاز مذاکرات.
کمپین فشار حداکثری کاخ سفید همچنین باید هزینهای که این اقدامات برای روابط آمریکا با دیگر کشورها، بهویژه چندین متحد نزدیکش دارد، سنجیده باشد. اکنون به گفته دولت ترامپ، از ابتدای ماه مه هیچ کشوری دیگر نمیتواند از ایران نفت بخرد که شامل چین، بهعنوان شریک تجاری بزرگ آمریکا و بزرگترین خریدار نفت ایران و بهعلاوه هند، بهعنوان بزرگترین دموکراسی جهان و ترکیه، بهعنوان یک متحد ناتو که با ایران مرز مشترک دارد، میشود. اگر آنها خواسته ترامپ را زیر پا بگذارند، وزارت خزانهداری سپس باید دسترسی آنها به نظام مالی آمریکا را قطع کند. مقامات آمریکایی به این کشورها هشدار دادهاند که آنها میتوانند یا با ایران یا با آمریکا تجارت کنند، نه هر دو. برای شرکتهای بزرگ نفتی این یک انتخاب سخت خواهد بود، چراکه دسترسی به نظام مالی آمریکا برایشان ضروری است.
از طرفی دیگر، چین، هند و دیگر کشورها در تأمین نیازهایشان در بخش انرژی تا حد زیادی به ایران وابستهاند. اکنون آنها به دلیل یک سیاست کاخ سفید که از آن حمایت هم نمیکنند با چنین مشکل و اختلالی مواجهند: تصمیم سال گذشته ترامپ برای خروج از توافق هستهای و بازگرداندن تحریمها. الیزابت روزنبرگ که در دولت اوباما روی تحریمهای ایران کار میکرد، معتقد است که این کار به یک درگیری دیپلماتیک عظیم میانجامد.
وی گفت: این کار منجر به از دست دادن اعتماد و تمایل برای همکاری در حوزههای امنیتی، بهداشت جهانی، مهاجرت و تمام چیزهای دیگر میشود. اگر سایر کشورها از این تحریمها آسیب ببینند، با احساس خشم خود از آمریکا با یکدیگر متحد خواهند شد و سرانجام راههایی برای دور زدن نظام مالی آمریکا خواهند یافت که برای واشنگتن یک شکست به شمار میآید. ترامپ و دستیارانش تحریمهای جدید را طراحی کردهاند تا بتوانند اعلام پیروزی کنند اما تحریمها میتواند به یک وضعیت محکوم به شکست تبدیل شود که هیچ منفعت واقعی برای سیاست آمریکا ندارد و هزینههایی پنهان در پی دارد که روی شانههای آنها سنگینی میکند.
ارسال نظر