آیا «امپراتوری فارس» برگشته است؟
واقعیت این است که امپراتوری فارس، البته نه به شکلی که این محور ادعا میکند، بلکه به شکل متفاوتی در قالب یک «ایران جدید و قوی» برمیگردد. بازگشت ایران نه گسترشخواهانه، بلکه بر مبنای تقویت قدرت «دولت» (state) ایرانی در حوزه امنیت و اقتصاد است. این تقاضای توجیهپذیر ایرانیان برای بازپسگیری جایگاه واقعی کشورشان در منطقه است که در دهههای گذشته در نتیجه جنگها، تحریمها و دشمنی و فشارهای سیاسی رقبای منطقهای و فرامنطقهای به نوعی تضعیف شده است.
در سالهای اخیر، تقویت «دولت» ایرانی به دو شکل «ایران قدرتمند» و «منطقه قدرتمند» در رویکردهای سیاست خارجی ایران نمایان شده است. رویکرد نخست، معتقد است که جبر تاریخی، ایران را مجبور به یک حضور قوی در منطقه به منظور پر کردن خلأهای امنیتی میکند. از این دیدگاه، اگر ایران در عراق پسا صدام یا بحران سوریه فعال نمیبود، منافع ملی و امنیتی کشور با چالش جدی روبهرو میشد. همچنین تصمیم فعلی ایران برای مذاکره مستقیم با طالبان در افغانستان عمدتا با هدف خنثی کردن تهدیدات بالقوه امنیتی در شرایط مشارکت احتمالی این گروه در حکومت افغانستان در آینده، به ویژه اقناع طالبان برای قطع روابط با گروه تروریستی داعش است.
رویکرد دوم معتقد است، قدرتمند شدن «دولت» ایرانی در منطقه مستقیم به قدرتمندسازی فضای داخلی و نیز ثبات منطقهای بستگی دارد. از این دیدگاه، لازم است تا نوعی تعادل بین محدودیتهای استراتژیک ناشی از منابع موجود اقتصادی کشور و تقاضاهای آن برای ایفای نقش یک «بازی بزرگ» در محیط گستردهتر امنیتی کشور برقرار شود. با وجود این نقطه اشتراک هر دو رویکرد این است که یک بههمپیوستگی قوی بین تولید قدرت ملی در حوزه رشد اقتصادی، امنیت و ثبات کشور و ایفای یک نقش فعال در مسائل منطقهای به منظور دفع تهدیدات فوری امنیتی وجود دارد. از این منطق تنها با تولید قدرت در منطقه، در حوزههای سخت و نرم، میتوان به امنیت ملی و پایدار دست یافت.
این به آن معناست که ایران تولید قدرت برای رشد اقتصادی و امنیت پایدار را در یک «منطقه بزرگتر امنیتی» تعریف میکند. ثقل جغرافیایی ایران و اتصال تاریخی-فرهنگی آن در حوزه همسایگی، این کشور را در مرکز پنج زیر سیستم مهم منطقهای، یعنی منطقه شامات، قفقاز، آسیای مرکزی، آسیای جنوبی و خلیج فارس قرار میدهد. از این دیدگاه ایران میتواند چهارراه اقتصاد و تجارت در منطقه بین دریای سیاه، مدیترانه، خزر و خلیجفارس باشد. اما بهرهبرداری از این امتیاز، اتصال ژئوپلیتیک به امنیت پایدار از طریق پیشگیری از تهدیدات و تقویت روابط خوب با دولتهای دوست به منظور پر کردن خلأهای امنیتی ناشی از جنگها و وضعیت پسا منازعه نیاز دارد.
بنابراین، ایران از ابتکار «یک کمربند، یک جاده» چین استقبال کرده و توسعه روابط با این کشور را در هر شرایطی یک فرصت در نظر میگیرد. همچنین ایران از پویایی نقش روسیه در میدانهای منطقه، بهویژه سوریه، برای حفظ جایگاه خود در معادلات منطقهای بهره برده است. ایران درحال برنامهریزی برای همکاریهای بیشتر جامع امنیتی، سیاسی و اقتصادی با روسیه برای تحقق اهداف و منافع ملی خود بهعنوان نقطه اتصال اوراسیا و خاورمیانه است. براساس منطق مشابه، گسترش روابط همهجانبه با هند و ترکیه هم در دستور کار ایران است.
از لحاظ منطق اثربخشی ژئوپلیتیک و اتصال منطقهای، ایران نمیتواند از سوریه و عراق خارج یا حتی از روند صلح یمن، بهرغم تمامی تهدیدات نظامی آمریکا و اسرائیل، به ویژه حمله به مواضع ایران در سوریه، مستثنی شود. ایران حضور قوی خود را در نزدیک نقاط ژئواستراتژیک، بهویژه تنگه هرمز حفظ خواهد کرد. همانگونه که در بالا بحث شد، ایران حضور فعال در محیط بزرگتر امنیتی برای ایجاد امنیت پایدار و تقویت قدرت ملی خود را ضروری میداند. اما در این روند، احتمالا گرایش ایران به تدریج از یک حضور سخت و نظامی در منطقه به یک حضور نرم و تقویت روابط خوب با دولتها و نیروهای سیاسی دوست در منطقه تغییر جهت مییابد.
بر خلاف نگاه آمریکا، رشد نفوذ منطقهای ایران الزاما به بهای به خطر افتادن منافع غرب و متحدانش نیست. از این لحاظ، سه لحظه تاریخی ایران، یعنی ایران باستان، دوران صفویه و انقلاب اسلامی، که در آنها تمایل ایرانیان به «دولت امپراتوری» و نفوذ بخشی بسیار قوی میشود، امروزه تنها بهصورت ریتمهای تاریخی در محاسبات استراتژیک ایران مطرح هستند. در نهایت هم ساختار روشنفکری و سیاستگذاری ایران نشان داده که قابلیت تنظیم جهتگیریهای کشور به منظور سازگاری با شرایط در حال تغییر منطقهای را دارد. به عبارت دیگر، ایران بهدلیل محدودیتهای موجود استراتژیک و اقتصادی، نخواسته یا نتوانسته در گذشته خود بماند، که این خود هرگونه بحث در مورد بازگشت احتمالی امپراتوری فارس را مردود میکند.
با این وضعیت، سیاست جاری ترامپ و متحدانشان در وارد کردن «حداکثر فشار» بر ایران به منظور مهار نقش منطقهای آن، میتواند نتیجه برعکس دهد و حتی انگیزه تصمیمگیران ایران را برای حضور بیشتر منطقهای به منظور دفع تهدیدات این سیاست بیشتر کند. یک دلیل اصلی امضای توافق هستهای ایران با قدرتهای بزرگ در سال ۲۰۱۵ (برجام) تقویت جایگاه منطقهای ایران از طریق رفع تحریمها بود. تجربه تاریخی نشان میدهد، تنها یک ایران قوی، با نقش مناسب منطقهای که با عیار منافع ملی آن هماهنگ باشد، تمایل و اجماع داخلی برای مذاکره با آمریکا را پیدا میکند. هم بلوک غرب و هم بلوک شرق روزی به یک ایران قوی در جهت حفظ توازن قوای منطقهای به منظور مقابله با تهدیدات جدید امنیتی- با تاثیرات جهانی، همانند مبارزه با نیروهای افراطی و گروههای تروریستی و همچنین بینظمیهای سیاسی-امنیتی ناشی از دولتهای ناکام در منطقه خاورمیانه، نیاز پیدا میکنند.
منبع: تابناک/ اندیشکده آمریکایی «شورای آتلانتیک»
ارسال نظر