در پی رخداد حادثه ۱۱ سپتامبر و حمله به آمریکا در سال ۲۰۰۱ و از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۵ سه رخداد مهم در منطقه به وقوع پیوست که باعث تغییرات اساسی در منطقه شد. در سال ۲۰۰۳ ایالات‌متحده به عراق لشکرکشی کرد و با حذف صدام، عراق نیز به‌عنوان یک قدرت مهم منطقه از معادلات قدرت حذف شد. وقوع بهار عربی ‌در سال ۲۰۱۱ در منطقه غرب آسیا به سقوط چهار دیکتاتور عرب منتهی شد و سوریه و مصر به‌عنوان دو کشور قدرتمند عرب نیز از معادلات قدرت در منطقه حذف شدند. رخداد سوم امضای موافقت‌نامه هسته‌ای موسوم به برجام میان ایران و گروه۱+۵ بود که ناشی از تغییر چشم‌انداز کلی آمریکا نسبت به ایران بود و خروج ایران از انزوا و پیوستن به جامعه بین‌المللی را رقم زد.

این سه رخداد سبب حذف عراق، مصر و سوریه از رقابت‌های منطقه‌ای و ظهور ایران به‌عنوان قدرت منطقه‌ای، در موازنه قدرت‌های منطقه‌ای تغییرات مهمی ‌را به‌وجود آورد و حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد نیز آتش تهیه‌ای برای روابط جدید میان این دو کشور فراهم کرد و روابط را از وضعیت رقابت به وضعیت منازعه و دشمنی سوق داد. بنابراین از مهم‌ترین دلایل تغییر روابط از رقابت به منازعه و دشمنی میان ایران و عربستان،  می‌توان به تحولات ژئوپلیتیک قدرت در غرب آسیا، برجسته شدن تعارضات هویتی میان دو کشور و نیز تغییر موازنه منطقه‌ای قدرت به نفع ایران اشاره کرد.

براساس نظریه سازه انگاری  می‌توان هویت را به‌عنوان دال مرکزی تبیین‌کننده روابط ایران و عربستان در نظر گرفت. سازه‌انگاران ضمن تاکید بر ویژگی ساختاری و نهادی مفهوم دولت، هویت آن را نه به‌عنوان مساله‌ای شخصی یا روانشناختی بلکه امری رابطه‌ای تلقی  می‌کنند که در تعامل بازیگران با هم و با مشارکت در معانی جمعی و از درون دنیای اجتماعی تکوین یافته پدید می‌آید و تغییر  می‌کند. بنابراین هویت‌ها نه ثابت هستند و نه شبیه یکدیگر، بلکه مشروط، وابسته به تعامل و جای گرفته در یک متن نهادی هستند. بنابراین هر دولتی ممکن است هویت‌های چندگانه‌ای داشته باشد. هویت ملی دولت‌ها تا حد زیادی در رابطه با دیگر ملت‌ها و دولت‌ها تشکیل  می‌شود و وابسته به شرایط تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی تغییرپذیر است. هویت دولت‌ها، منافع آنها را شکل  می‌دهد و منافع سرچشمه اقدام‌ها و به‌وجود آورنده کنش‌ها  هستند. بنابراین فهم چگونگی تحول منافع دولت‌ها برای درک صحیح پدیده‌های بین‌المللی امری حیاتی است.

تعارضات هویتی ایران و عربستان بعد از انقلاب اسلامی

فرهنگ سیاسی مردم عربستان سعودی ارتباط تنگاتنگی با ارزش‌های مذهبی ‌و فرقه‌ای دارد. مردم این منطقه دارای ارزش‌های پیشین و پسین به‌طور توامان هستند. منظور از ارزش‌های پیشینی تعهد و وفاداری به مذهب، قوم، فرقه و... است. و منظور از ارزش‌های پسینی ارزش‌هایی است که شامل ملت‌گرایی و جدایی دین از سیاست است. با بررسی لایه‌های رفتار اجتماعی و گفتمان‌های غالب در این منطقه می‌توان دریافت که بیشتر مردم این منطقه تحت‌تاثیر ارزش‌های پیشینی هستند و به فرقه، مذهب و قوم بیشتر از ملت تعهد دارند. انسان‌های اعتقادی ارزش‌های پیشینی دارند و بنابراین دارای ذهنیتی سخت و انعطاف‌ناپذیر هستند، جهان را با میزان اعتقادات وزن کرده و می‌سنجند و با توجه به اعتقادی بودن ذهنیات حاضر به چانه‌زنی نیستند، زیرا اعتقادات قابل معامله نیستند. توجه به اوضاع داخلی کشورهای نامتجانس مذهبی‌ در منطقه نشان‌دهنده نقش وفاداری مذهبی ‌و فرقه‌ای در پروسه سیاسی و امنیتی است. عمده بحران‌های امنیتی در منطقه در کشورهایی رخ می‌دهد که از تنوع قومی ‌و مذهبی‌ برخوردارند.

قوم‌گرایی: قوم‌گرایی را ویلیام سامنر جامعه‌شناس آمریکایی چنین تعریف می‌کند: ارزش‌ها و موازین فرهنگ خود را محور قضاوت در مورد دیگران قرار دادن، یعنی فرهنگ خود را برتر از همه فرهنگ‌های دیگر دانستن. قادری  می‌گوید اقلیت‌های قومی ‌اعم از نژادی، زبانی و دینی از استعدادهای بسیاری برای نفی یا نقد ملت‌گرایی‌های متمرکز بر یک قوم، زبان یا دین برخوردارند. ایران و عربستان از دوران تفوق اسلام بر منطقه با دوگانه قومیتی عرب/ عجم که دو قوم متمایز با آداب، زبان و فرهنگ‌های متفاوت را بازنمایی  می‌کنند روبه‌رو بوده‌اند که عامل افتراق و اختلاف میان  آنها بوده است.

هویت مذهبی:‌ هانتینگتون در تلاش برای باز‌آرایی جهان پس از فروپاشی شوروی با برجسته کردن نزاع‌های فرهنگی- تمدنی نقش مذهب را به‌عنوان شالوده‌ساز تمدن‌ها برجسته کرد. وی این‌گونه پنداشت که نظم دو قطبی ‌ایدئولوژیک عصر جنگ سرد جای خود را به نظم چند قطبی ‌داد که براساس خطوط تمدنی و فرهنگی با مشخصه مذهبی ‌فرهنگی مرزبندی شده است. ایران و عربستان داعیه دار دو مذهب تشیع و تسنن هستند و از این طریق بسیاری از رقابت‌ها و مخاصمات میان این دو کشور ناشی از نگاه متفاوت به دین اسلام و نیز داعیه رهبری جهان اسلام است.

هویت سیاسی: به لحاظ هویت سیاسی جمهوری اسلامی‌ایران بر آمده از انقلابی ‌اسلامی ‌با اصول تجدیدنظرطلبانه در نظم منطقه‌ای و بین‌المللی است و در مقابل عربستان دارای حکومتی محافظه‌کار و حامی ‌سیاست حفظ وضع موجود است. از منظر سیاست خارجی حکومت ایران سیاست خود را در ضدیت با غرب و به‌ویژه آمریکا تعریف کرده و در مقابل عربستان سعودی سیاستی همسو و متحد با غرب و به‌طور خاص آمریکا را برگزیده است.

ظرفیت‌های عربستان در دشمنی با ایران

۱. سیاست نفتی

عربستان به‌عنوان بزرگ‌ترین صادر‌کننده نفت جهان دارای در آمد‌های هنگفت و نیز ذخایر ارزی بالایی است. سیاست نفتی عربستان در حمایت از سیاست‌های آمریکا در جهت محدود کردن صدور نفت ایران و جایگزین کردن نفت خود است.

مشاور سابق رئیس‌جمهوری آمریکا در امور انرژی با اشاره به نشست دوحه گفت: سیاست نفتی عربستان سعودی، نشانه دیگری از درگیری ژئوپلیتیک این کشور با ایران است. یکی از هدف‌های عربستان در موضوع کاهش قیمت نفت، وارد کردن فشار بر ایران است. از دهه ۱۹۷۰ تاکنون، استفاده عربستان سعودی از نفت‌خام به‌عنوان سلاحی در برابر رقیب خود ایران، بی‌سابقه نبوده است. در نوامبر ۲۰۰۶، نواف عبید، یکی از مشاوران امنیتی عربستان سعودی، در مقاله‌ای در واشنگتن‌پست نوشت: «اگر عربستان سعودی تولیدات نفت خام را افزایش و قیمت را تا ۵۰ درصد کاهش دهد، این مساله برای ایران ویران‌‌کننده خواهد بود و توانایی‌های ایران را  کاهش خواهد داد.»

۲. توانمندی رسانه‌ای

عربستان در سال‌های اخیر با تاسیس شبکه‌های مختلف رادیویی و تلویزیونی و نیز شبکه‌های ماهواره‌ای و روزنامه‌های فراگیر توانسته است خود را به‌عنوان کشوری قدرتمند در عرصه رسانه‌ای مطرح کند. ۴۰ درصد سهام شرکت ماهواره‌ای عرب‌ست متعلق به عربستان است. شبکه‌های العربیه، کلمه، هدی و رسانه‌های دیگر از رسانه‌های تصویری این کشور هستند. همچنین عربستان با خرید سهام فاکس‌نیوز و شبکه اجتماعی توییتر گام بزرگی در بسط قدرت رسانه‌ای خود برداشته است. روزنامه‌های الحیات و الشرق‌الاوسط دو روزنامه فراگیر و بین‌المللی عربستان  هستند.

قدرت این رسانه‌های تصویری و شنیداری و نیز روزنامه‌های فرامنطقه‌ای بدون شک برای تامین اهداف سیاسی و امنیتی عربستان در منطقه و جهان مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد تا تصاویری منفی در مقابله با سیاست‌های جمهوری اسلامی‌ ایران نشان دهد. تبلیغات رسانه‌ای عربستان در مقابله با ایران بیشتر روی مخالفت با توافق هسته‌ای ایران و ۱+۵، احیای پان‌عربیسم، جزایر سه‌گانه، ایران در خلیج فارس بحران‌های سوریه، عراق و یمن و نیز تحریک اقوام و اقلیت‌های مذهبی ‌در ایران متمرکز است.

۳. هویت مذهبی

برخاستن دین اسلام از شبه‌جزیره عربستان، وجود کعبه در مکه و حرم رسول اکرم در مدینه باعث کسب وجهه مذهبی ‌برای عربستان شده است. وجود اماکن متبرکه در عربستان همچنین باعث جذب گردشگران مذهبی و نیز کسب درآمد‌های هنگفت برای این کشور شده است. اما عربستان از این درآمد‌ها و نیز درآمد‌های نفتی برای ترویج و تبلیغ اهداف و سیاست‌های خود  استفاده  می‌کند. ظرفیت نفوذ مذهبی ‌عربستان به‌عنوان قدرت نرم این کشور توانسته بر قاطبه مسلمانان اهل تسنن در جهان تاثیرگذار باشد و عربستان از این رهگذر نیز با تبلیغ علیه جمهوری اسلامی ‌ایران بر ایران‌هراسی درمیان مسلمانان تمرکز کرده است.

۴. نهاد‌های عربی ‌اسلامی

عربستان از نهادهایی مثل سازمان همکاری اسلامی، اتحادیه عرب، شورای همکاری خلیج‌فارس و سازمان اوپک نیز در جهت پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود در مقابله با ایران بهره  می‌برد.

نکات مهم در دشمنی عربستان با ایران

۱-  تحریک اقوام عرب‌زبان ایران  از سوی عربستان

۲- حمایت از گروه‌های مذهبی سلفی

۳- تلاش برای ایجاد آشوب در  مختلف ایران با  ابزارهای تسلیحاتی و تبلیغاتی

۴- حمایت از مخالفان جمهوری‌اسلامی‌ایران مثل گروهک مجاهدین و نیز لیدرهای مخالفان در  مناطق سنی‌نشین

۵- تبلیغ وهابیت از طریق شبکه‌های رسانه‌ای

۶- کمک‌های مالی به گروه‌های تروریستی برای ضربه زدن به امنیت داخلی ایران

۷- همکاری با اسرائیل برای  بی‌ثبات کردن ایران

۸- تلاش برای ایجاد هلال سنی در مقابل هلال شیعی و همکاری با قاهره و آنکارا

۹- جلوگیری از کاهش خصومت میان ایران و آمریکا

نتیجه‌گیری

ایران و عربستان به‌عنوان دو قدرت منطقه‌ای تاثیرگذار همواره روابطی پیچیده توام با رقابت داشته‌اند. با این حال میزان پیچیدگی و رقابتی بودن در برهه‌های مختلف تاریخی به‌ویژه بعد از انقلاب اسلامی ‌متغیر بوده است. گرچه در برخی مقاطع از دوره‌های سازندگی و اصلاحات به‌واسطه تنش‌زدایی و اعتمادسازی در سیاست خارجی ایران و همچنین به‌واسطه برخی تحولات بین‌المللی، منطقه‌ای و داخلی ایران، از میزان پیچیدگی و رقابت در روابط دو دولت کاسته شد؛ اما از سال ۱۳۸۴ همانند دوران جنگ ایران و عراق تنش بر روابط دو کشور حاکم شده است. در این دوره به واسطه ظهور یا تشدید مسائل مهمی ‌چون برنامه هسته‌ای ایران، موضوع عراق و القای هلال شیعه، مسائل لبنان، سوریه، بحرین و یمن و نیز تنگ‌تر شدن حلقه امنیتی ایران از سوی ساختار نظام بین‌الملل، واگرایی در روابط دو کشور نه‌تنها کاهش نیافت؛ بلکه تداوم‌یافته و حتی تشدید هم شده است و تعارضات هویتی میان عربستان و جمهوری اسلامی ‌ایران در ژئوپلتیک خاورمیانه پس از ۲۰۱۱ سبب تغییر روابط این کشور با ایران از وضعیت رقابتی به منازعه و دشمنی شده است.