پرویز عقیلی زوایای پنهان نشست مجمع ایران و اروپا را تشریح کرد
الگوی کره و ژاپن برای اصلاح بانکی
چهارمین نشست مجمع ایران و اروپا مهرماه سال جاری با حضور سیاستمداران و کارشناسان برجسته ایران و اروپا برگزار شد. این کنفرانس با توجه به نزدیکی به اظهار نظر و موضعگیری ترامپ درباره برجام، از اهمیت قابل توجهی برخوردار بود، زیرا برخی این کنفرانس را در راستای یک «نه» از پیش تعیین شده به رفتار ترامپ تلقی کردند.
در این نشست هم فعالان سیاسی و هم فعالان اقتصادی حضور داشتند. محور صحبتهای مقامهای سیاسی اروپا، لزوم حفظ برجام بود، همچنین فعالان اقتصادی نیز بر گسترش فعالیتهای اقتصادی بین ایران و اروپا تاکید کردند. یکی از سخنرانان این کنفرانس، پرویز عقیلی کرمانی از صاحبنظران و مدیران ارشد نظام بانکی بود که با توجه به نقش حیاتی بانکها در روابط اقتصادی پس از لغو تحریمها،صحبتهای او از اهمیت ویژهای برخوردار بود. پرویز عقیلی در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» به دو بخش مهم از صحبتهای خود در این کنفرانس اشاره کرد. بخشی از صحبتهای عقیلی درمورد فضاسازی درباره ریسک بالای ارتباط بانکی با ایران بود.
او در این کنفرانس با ارائه مثالهایی از سهم اندک جریمه بانکهای اروپایی به خاطر رابطه با بانکهای ایرانی تاکید کرد که در این خصوص سیاهنمایی صورت گرفته است. بخش دیگری از صحبتهای عقیلی، درخصوص انعکاس نادرست صحبتهای او از سوی خبرگزاری «رویترز» بود. صحبتهایی که باعث شد برخی از منتقدان نسبت به آن واکنش نشان دهند و البته برخی نیز این صحبتهای درست را تصدیق کردند. به گفته عقیلی، آمار ارائه شده درخصوص ادغام بانکها برای کرهجنوبی بوده است و از سوی دیگر، بانکهای اروپایی نیز از وضعیت کنونی بانکهای داخلی اطلاع دقیق دارند. بنابراین تشریح وضعیت کنونی بانکها و اقدامهای اصلاحی سیاستگذار میتواند موجب اعتمادسازی برای همکاری شود. عقیلی معتقد است که به جای حاشیهسازی و فرافکنی باید اصلاحات ساختاری بانکها در یک بازه زمانی مشخص و در یک برنامه دو مرحلهای صورت گیرد تا فضا برای همکاری مناسب با اروپاییها فراهم شود.
پس از صحبتهای شما در نشست مجمع ایران و اروپا مبنی بر لزوم ادغام برخی از بانکها نقدهایی به این اظهار نظر وارد شد. به اعتقاد برخی، این صحبتها توسعه روابط بانکی ایران را با اصطکاک روبهرو خواهد کرد. در زوریخ چه رخ داد و دلیل طرح این صحبتها چه بود؟
در این خصوص سه موضوع وجود دارد که باید مدنظر قرار گیرد. موضوع نخست در مورد انتشار یک خبر بود که به نقل از من در رویترز منتشر و باعث ایجاد سوءتفاهم در مسائل داخلی شد. البته توجه دارید که من با کسی مصاحبه نکردم بنابراین به عقیده بنده، طبیعی است این خبرگزاری بخشی از صحبتهای من را به شکل هدفمند منتشر کند. اما دو نکته عمده که در میزگرد مطرح کردم، انعکاس درستی پیدا نکرد و در نتیجه هیچوقت دیده نشد. به همین دلیل باید این دو موضوع را تشریح کنم. در درجه اول یکی از مدیران یک شرکت حسابرسی صحبتی مطرح کرد مبنی بر اینکه در شرایط کنونی بانکهای بزرگ خارجی با بانکهای ایرانی کار نمیکنند. به گفته او، در این شرایط موضوع ریسک مطرح است. موضوع اساسی ریسک نیز قوانین ضد پولشویی و قوانین تامین مالی تروریسم است که بانکهای بزرگ خارجی جرائم بزرگی را برای ارتباط با ایران در گذشته پرداخت کردهاند که اتفاقا آقای بهشتیروی نیز در جواب تاکید کردند این گفته بانکهای خارجی بهانه است.
در تکمیل صحبتهای آقای بهشتی روی، من به صحبتهای نادرست مدیر حقوقی بانک HSBC اشاره کردم. به خاطر دارم در روزنامه والاستریت ژورنال روز ۱۹ مه ۲۰۱۶ ایشان به جان کری اعتراض کرده بود که او فشار میآورد تا بانکها با ایران کار کنند. مسوول حقوقی آن بانک در حالی که ایران را حامی تروریسم میدانست و ریسک کار با ایران را بالا اعلام کرده بود. اظهار کرده بود که بانک مربوط به ایشان جرایم زیادی در گذشته پرداخت کرده است. من به این نکته اشاره کردم که اگر جزئیات جرائم آن بانک را در سایت گوگل نگاه کنید ملاحظه خواهید کرد که از یک میلیارد و ۹۰۰ میلیون دلار جریمه HSBC توسط وزارت دادگستری آمریکا یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار آن بابت پولشویی HSBC درخصوص وجوه حاصل از معاملات مواد مخدر از مکزیک به نیویورک رخ داده است. علاوه براین، ۶۰۰ میلیون دلار جریمه این بانک بابت ۵ کشور است که شامل سودان، کوبا، ایران، لیبی و برمه است. بنابراین اگر این مبلغ را بهصورت مساوی بین ۵ کشور تقسیم کنیم جریمه که بابت همکاری HSBC با ایران به آن بانک تحمیل شده است فقط ۷ درصد از کل یا ۱۳۳ میلیون دلار است.
بهعنوان یک نمونه دیگر بانکBNP Paribas مبلغ ۸ میلیارد و ۹۰۰ میلیون دلار جریمه شد اگر این موضوع را نیز در گوگل جستوجو کنید ملاحظه خواهید کرد که از این رقم ۶ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار بابت جریمه سودان و یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون آن بابت کوبا بوده است. در این پرونده نیز مشاهده میشود که تنها ۶۵۰ میلیون دلار از ۹ میلیارد دلار جریمه این بانک در ارتباط با ایران بوده و ۱۴۰ میلیون دلار نیز بابت هزینههای حقوقی و دادگاهی این پرونده بوده است. در واقع ۹۳ درصد از کل جریمه برای مسائل دیگر BNP بوده و تنها ۷ درصد آن به ایران بر میگردد. من این موضوعات را برای دفاع از بانکهای کشور گفتم.
در ادامه توضیح دادم که بیش از ۸ سال است که قانون ضد پولشویی در ایران تصویب شده و نزدیک به دو سال است که قانون عدم تامین مالی تروریسم نیز تصویب و عملیاتی شده است، بنابراین به نظر میرسد که در این خصوص تا حد زیادی سیاهنمایی صورت گرفته و باید این موضوعات تشریح شود. صحبتهای من در این اجلاس نیز شفافسازی علیه این سیاهنماییها بود. من تاکید کردم که در حال حاضر دو سال است که ما با گروه اقدام ویژه مالی FATF همکاری داریم و از لیست سیاه آن بهصورت موقت خارج شدیم. از سوی دیگر بانک مرکزی، در حال رتبهبندی بانکها است. در وزارت امور اقتصادی و دارایی واحد قوی برای پیادهسازی مقررات مبارزه با پولشویی وضع شده و در شرایط کنونی اکثر بانکها یک اداره بسیار فعال مبارزه با پولشویی دارند.
پس به نظر شما برخی از سیاهنماییها باعث شده که ارتباط مجدد بانکی ایران با بانکهای معتبر با تاخیر روبهرو شود؟
بله، بنده نیز برای اینکه نشان بدهم دلایل دیگری برای بد جلوه دادن ایران وجود دارد، به یک نکته دیگر اشاره کردم. یک موسسه تحقیقاتی در دانشگاه شهر بازل سوئیس (Basel Institute) است که محققان این موسسه شاخصی طراحی کردهاند که مقررات ضد پولشویی و ضد تامین مالی تروریسم و شفافیت صورتهای مالی، مبارزه با مواد مخدر و... را در کشورهای دنیا براساس ۱۴ شاخص ارزیابی میکند. این واحد که در دانشگاه قرار دارد کاملا مستقل از کمیته بازل است. این موسسه سه سال متوالی یعنی در سالهای ۲۰۱۴، ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ است که رتبه ایران را در آخر لیست قرار داده است. این در حالی است که این شاخص نتیجه حاصل ضرب درصد اهمیت هر یک از ۱۴ شاخص در مقدار تعیین شده ۱۴ پارامتر برای هر کشور است و پایینترین کشور دنیا نسبت به موارد فوق اعلام شده است.
من در جلسه اعلام کردم که یکی از شاخصهای مبارزه با مواد مخدر است، بهطور مشخص سالانه حدود ۵۰ نفر از نیروهای مرزی ایران در راه مبارزه با مواد مخدر کشته میشوند، چطور میشود که ما بدترین رتبه را بگیریم؟ همچنین درخصوص یک آیتم دیگر در مورد شفافیت صورت مالی گفتم که در حال حاضر بانکهای ایرانی مجبورند براساس استانداردهای IFRS گزارشدهی مالی خود را تا پایان سال فعلی انجام دهند. از طرف دیگر بورس تهران بهطور مرتب صورتهای مالی موسسات را بررسی میکند. سازمان حسابرسی و موسسات حسابرسی وجود دارند و همچنین شرکتهای ما از لحاظ مالی شفاف بوده و وزارت دارایی ما قوانین اکید در مورد مالیات دارد. پولهایی که در حسابهای مردم وجود دارد به دقت بررسی شده که از چه مسیری بهدست آمده است. این موارد نشان میدهد که اصلاحات در جهت شفافیت در نظام مالی ما بهطور مداوم دارد صورت میگیرد. اما به نظر میرسد این واحد دانشگاه بازل نگاهی به اقدامات ایران ندارد. تاکید من در رتبهبندی این موسسه این بود که چرا از اطلاعات درست استفاده نمیکنید تا ارزیابی درستی از شرایط کشور ما داشته باشید. هر سال اعلام میشود که ایران در صدر لیست پولشویی دنیا قرار دارد، حال آنکه این واقعیت ندارد.
بازگردیم به موضوعی که مورد نقد برخی رسانهها و کارشناسان قرار گرفت، دقیقا چه صحبتهایی در آن جلسه درباره ادغام بانکهای ایرانی مطرح شد؟
لازم بود بعد از این نکات بگویم که مثل خیلی از کشورهای کوچک و بزرگ دنیا، پیشرفته و در حال توسعه، سیستم بانکی ما هم مشکلاتی دارد و ما هم به آن واقف هستیم. بهطور مثال توضیح دادم که در آمریکا چند بار تجدید ساختار بانک اتفاق افتاده و برخی از بانکها ورشکسته شدهاند. در ژاپن و سوئد نیز همینطور است. علاوه بر این برای کره جنوبی که نزدیکترین شباهت را به کشور ما دارد نیز همین اتفاق افتاده است. تجدید ساختار، نقطه ضعف اقتصاد نیست، بلکه اقدام به موقع برای آن دقیقا نقطه قوت یک اقتصاد است. بانکهای ما نیز به اصلاح ساختار نیاز دارند و همانطور که تاکید شد، این موضوع مختص ایران نیست.
بنده در آن جلسه اعلام کردم که کره جنوبی در سال ۲۰۰۲ در حالی که ۳۳ بانک داشت به اصلاح نظام بانکی دست زد و این اقدام حدود ۱۷۰ میلیارد دلار هزینه داشت. در پایان این اقدام، از ۳۳ بانک ۱۶ بانک تعیین تکلیف شدند. برخی از این بانکها بسته شده و برخی از آنها ادغام شده که در نتیجه ۳۳ بانک به ۱۷ بانک کاهش یافت. براساس محاسبات بنده اگر بخواهیم کار مشابه کره جنوبی در کشور ما صورت گیرد، حدود ۱۸۰ تا ۲۰۰ میلیارد دلار هزینه دارد. این در حالی است که در شرایط کنونی درآمدهای نفتی ما کاهش یافته و نمیتوانیم یک شبه، این پول را تخصیص دهیم. بنابراین در کوتاهمدت نمیتوان این فرآیند را انجام داد. به این ترتیب بانک مرکزی باید چاره دیگری بیندیشید. کاری که بانک مرکزی انجام داده این است که بهصورت تدریجی و آرام بانکها را مجبور کرده «سرمایهگذاریهای» خود را بفروشند، علاوه براین بانکها باید به دنبال وصول مطالبات سررسید گذشته خود باشند.
بنابراین از نگاه شما سیاستهای بانک مرکزی در مسیر درستی قرار دارد؟
بنده با این اقدامات تدریجی بانک مرکزی موافق هستم البته نظرم با بانک مرکزی هم کمی تفاوت دارد. معتقدم که چون نمیتوانیم همه این پول را یکباره هزینه کنیم و بانکها را اصلاح کنیم باید یک برنامه مشابه ژاپن اجرا کنیم. ژاپنیها زمانی که تصمیم به تجدید ساختار نظام بانکی خود گرفتند، در اوایل دهه ۹۰، ترازنامه بانکها را کوچک کردند که اصطلاحا به آن شرینک کردن (Shrink) گفته میشود. به این معنا که بانکها تصمیم گرفتند داراییهای بانکها را کاهش داده و وجوه حاصل را برای بازپرداخت بدهیهای گرانقیمتتر کنند؛ مشابه کاری که بانک مرکزی در اینجا انجام میدهد. در گام بعدی از بانکها میخواهد اگر مطالباتی در ترازنامه وجود دارد که سررسید شده است آنها را وصول کنند و پس از آن بدهیهای گرانقیمت خود را واریز کنند. به عقیده من، برای اجرای این برنامه هیچ کس بهتر از مدیران فعلی بانکها نیست.
باید به مدیران برنامه دهیم که ظرف سه سال، ترازنامه بانک را کوچک کرده، در قسمت داراییها «سرمایهگذاریها» را بفروشند، مستغلات اضافی را فروخته و مطالبات سررسید شده را وصول کنند و در طرف بدهیها سپردههای گرانقیمت خود را واریز کرده و سایر بدهیها با هزینه بالا واریز شوند. اختلاف این روش با روش بانک مرکزی در مورد مدت زمان سه ساله است که بانک مرکزی چنین محدودیت زمانی را تعریف نکرده یا حداقل نگفته که در پایان سه سال چه اقداماتی انجام خواهد داد. در هر صورت نتیجه اقداماتی که بانکها انجام میدهند این است که حقوق صاحبان سهام نسبت به داراییهای بانک درصد بزرگتری را تشکیل خواهد داد. در نتیجه زمانی که داراییها و بدهیها را کوچک کنیم حقوق صاحبان سهام افزایش مییابد. بانکها ظرف سه سال فرصت دارند که با مدیران فعلی صورتهای مالی خود را بهصورتی اصلاح کنند که کفایت سرمایه شان افزایش یابد.
تا این مرحله به روش ژاپنی حرکت کردهایم. سه سال دوم باید به روش کرهای باشد. حال بانکهایی که کفایت سرمایه آنها بر اساس کمیته بال ۳ به حد کافی نباشد باید تعیین تکلیف شوند. در حال حاضر و بر اساس این مقررات، حداقل نسبت کفایت سرمایه در بازل ۳، مقدار ۱۳ درصد لازم شده است. در نتیجه در سه سال دوم باید اقداماتی در جهت بهبود نسبت کفایت سرمایه بانکها انجام دهیم. بدین ترتیب، برخی از بانکها که نسبت کفایت آنها زیر ۶ درصد است، باید تعیین تکلیف شوند. آنهایی که بین ۶ تا ۱۰ درصد کفایت سرمایه دارند، یا باید افزایش سرمایه بدهند و سهامدار جدید پیدا کنند، یا در هم ادغام شوند و سرمایه جدید بیاورند. آنهایی که کفایت سرمایه بالای ۱۰ درصد دارند که وضعیت نسبتا مناسبی دارند و میتوانند بهصورت مستقل در بازار باقی بمانند. ولی دو گروه بانکی که باقی ماندهاند تا ۵ سال نباید سود تقسیم کنند تا کفایت سرمایه کلیه بانکها به ۱۳ درصد برسد.
بحث مهم این است اگر امروز منابع کافی داشتیم (داخلی یا از موسسات بینالمللی) که بتوانیم یک روزه مشکل نظام بانکی را حل کنیم مطمئنا رشد اقتصادی کشور سالانه تا سه درصد بیشتر میشد. در نتیجه، هر چه سریعتر این کار انجام شود، به نفع کشور است.
به نظر میرسد بحثی که در آن جا مطرح شد، شرح اقدامات سیاستی و تحولات در بازار داخل بود، این موضوع صحیحی است، اما چرا این موضوع در کنفرانس بینالمللی مطرح شد؟
باید واقعیتها گفته شود که ما هم مثل خیلی از کشورهای دیگر مشکل داریم ولی این قدرت را هم داریم که خودمان مشکلاتمان را اصلاح کنیم. بگذارید در این خصوص به یک مثال اشاره کنم. در روزهای گذشته، همکارانم فیلمی را در بانکمان برای مدیران پخش کردند که وضعیت کنونی آب را تشریح میکرد. 25 سال پیش بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که سدسازی بیش از حد موجب آسیب زدن به محیط زیست و کشور میشود. طی این سالها ۴۰ سد در اطراف دریاچه ارومیه زده شد و اگر تغییرات جدید اعمال نشده بود، نهایتا دریاچه ارومیه خشک میشد.
مطمئنا خاک دریاچه هوای زنجان و تبریز و حتی تهران را آلوده میکرد. در حالی که کارشناسان محیط زیست در این مورد بسیار تذکر دادند اما برخی گفتند که شما میخواهید جلوی رشد اقتصادی کشور را بگیرید. ما باید سدسازی یاد بگیریم و نیروگاه بسازیم. وضعیت نیروگاه همدان و لطماتی که به آن شهر زده از دریاچه ارومیه کمتر نیست.این دو مثال دقیقا مشابه صحبتهایی است که من در مورد نظام بانکی گفتهام. من معتقدم که باید اصلاح ساختار بانکی صورت بگیرد و این کار بهصورت معقول و زمانبندی شده انجام شود. این در حالی است که بعضی از مدیران بانکی در سالهای گذشته به دنبال بنگاه داری و احداث نیروگاه رفتند، بانکها را به سطح نابودی کشاندند و در حال حاضر مدعی هستند که چرا باید فردی از اصلاح نظام بانکی صحبت کند. حال آنکه اصلاح نظام بانکی به دنبال سیاستهای نادرست این افراد، شان نزول پیدا کرده است. به عقیده بنده اکثر مدیران بانکها به مشکلات موجود در نظام بانکی واقف هستند و باید خود این مدیران وارد عمل شده و آستین بالا بزنند تا مشکل را حل کنند.
لزوم اصلاح نظام بانکی بر تمام کارشناسان آشکار است. نقدی که در این زمینه وجود دارد این است که قرار بود در این جلسهها به فرصتهای ارتباط بانکی ایران و بانکهای خارجی اشاره شود، تا تصویر این بانکها از وضعیت خدشهدار نشود.
باید این موضوع را کاملا درک کنیم که طرف خارجی که علاقهمند به همکاری با ما است نسبت به شرایط و آمار داخل کشور تسلط کافی دارد.
یکی از مدیران ارشد بانک مرکزی در تایید عرایض بنده مطلب جالبی نوشته بود با این مضمون که نمیتوان طرف خارجی را با ندادن اطلاعات شفاف سردرگم کرد. چرا که امروزه اطلاعات به راحتی در دسترس همه هست. این اشتباه است که ما فکر کنیم خیلی زرنگ تر از دیگران هستیم و میتوانیم کار خود را با نشان ندادن واقعیتها جلو ببریم. زمانی یکی از بانکهای بزرگ ما سعی کرد بارها سهامدار خارجی پیدا کند و سعی کرده است بعضی از این شرکتهای زیر مجموعه خود را به خارجیها بفروشد چرا موفق نشده است؟ سر طرف خارجی کلاه نمیرود. چرا ما فرض را بر این میگذاریم که میتوانیم به دیگران کلک بزنیم؟ در این شرایط تنها اعتماد آنها از بین میرود.
آنچه در رسانهها از صحبتهای شما منتشر شده این بود که اشاره کردید که تعداد بانکهای ما باید حداقل به نصف کاهش یابد، مبنای این صحبت چه بود؟
این موضوع را نیز به درستی منتقل نکردهاند. من در صحبت هایم به این نکته اشاره کردم که کره جنوبی 33 بانک را به 17 بانک کاهش داده است. اما در مورد بانکهای ایرانی به این موضوع اشاره نکردم. بهطور کلی بانک با دیگر موسسات و بنگاههای اقتصادی تفاوتی ندارد، وقتی یک بنگاه اقتصادی ورشکسته است، جلوی رشد اقتصادی آن کشور را میگیرد. یک بانک ورشکسته که با کمک دولت و بانک مرکزی نگه داشته شده است به اقتصاد کشور لطمه میزند.
از نگاه شما همکاری نکردن بانکهای بزرگ خارجی با بانکهای داخلی به دلیل وضعیت بانکهای داخلی بوده یا به دلیل ایران هراسی است که آمریکا ایجاد کرده است.
به نظر من بیشتر به دلیل جوی است که در دنیا نسبت به کشور ما ایجاد شده است و آنها وضعیت بانکهای ما را بهانه میکنند.
مگر به این نکته اشاره نکردید که وضعیت بانکهای ما چندان مناسب نیست؟ بانکهای خارجی به چه انگیزهای با کشور ما وارد معامله شوند؟
آنها این مورد را مطرح میکنند که به دلیل عدم رعایت مقررات پولشویی و مبارزه با تروریسم حاضر به همکاری با بانکهای ما نیستند، در حالی که این صحت ندارد. اگر بگویند که شما باید گزارشدهی خود را شفافتر کنید یا IFRS را اجرا کنید، به ما کمک کردهاند که سیستم بانکی ما بهتر شود اما آنها این موضوع را مطرح نمیکنند و ایراداتی میگیرند که به عقیده من درست نیست.
در میان بانکهای کشور چند بانک هستند که وضعیت و صورت مالی مناسب دارند. اما بانکهای اروپایی ترجیح میدهند با برخی از بانکهای هند یا پاکستان که وضعیت بدتری به نسبت بانکهای کشور ما دارند همکاری کنند، اما همکاری با بانکهای خوب را نمیپذیرند، این موضوع به چه دلیل صورت میگیرد.
بانکهای ایرانی که وضعیت خوبی داشته باشند میتوانند با بانکهای بینالمللی همکاری کنند. به این نکته توجه کنید که ترکیه امروز در حدود ۵۰۰ میلیارد دلار بدهی ارزی دارد. در حدود ۱۵۰ میلیارد دلار آن بدهی دولت و نزدیک ۳۵۰ میلیارد دلار آن بدهی بخش خصوصی است. امروز بانکهای خارجی اگر با دولت کار میکنند به دلیل این است که بانکهای ما را قبول ندارند. در نتیجه اگر بخواهند یک میلیارد دلار تسهیلات به ایران اعطا کنند، تضمین دولت را مطالبه میکنند. زمانی میتوانیم قدرتمند عمل کنیم که بدون کمک دولت بتوانیم تسهیلات خارجی دریافت کنیم. یکی از بانکهای دانمارک اخیرا تنها ۵۰۰ میلیون دلار به بانکهای ایرانی تسهیلات داده است، اما در مقابل تضمین دولت را طلب کرده است. رقمی که در مقابل داراییها و ثروت این کشور بسیار ناچیز است. اما ترکیه را مشاهده میکنید که بالای ۷۰ درصد از بدهی خارجی آن توسط بخش خصوصی بوده است، بنابراین یکی از نقاط ضعف موجود در سیستم بانکی کشور این است که بانکهای خارجی بدون تضمین دولتی به بانکهای ما تسهیلات نمیدهند. اگر توانستیم سیستم بانکی قوی داشته باشیم و براساس استاندارد IFRS صورتهای مالی خود را شفاف کنیم و در گزارشهای بازل وضعیت بهتری داشته باشیم، در این شرایط میتوانیم سینه سپر کنیم و از بانکهای دیگر تسهیلات بگیریم نه اینکه زیر چادر دولت مخفی شویم.
با توجه به حضور شما در نشست مجمع ایران و اروپا و رایزنی با کشورهای اروپایی از یکسو و وضعیت کنونی بانکهای کشور، به نظر شما مهمترین اولویت برای توسعه روابط بانکی ایران با دنیای خارج چیست؟
به عقیده من طرف خارجی به درستی وضعیت بانکهای کشور را با توجه به واقعیتهای آماری بررسی نمیکند و چون اطلاعات درستی ندارد، ایرادی از نظام بانکی میگیرد که به سیستم پولشویی و تامین مالی تروریسم بازمیگردد. این درحالیاست که در این دو مورد وضعیت بانکهای ما مناسب است. در نتیجه در این مورد بهانهگیری بانکهای خارجی مانع همکاری است. اما واقعیتی که وجود دارد این است که ریسک کار کردن با ایران اگر بخواهند با آمریکا نیز کار کنند بسیار بالاست. علاوه بر این قدرت مالی بانکهای ما نیز مانع همکاری نزدیک با بانکهای خارجی است.
در مورد ریسک بهوجود آمده از سمت آمریکا کاری نمیتوان کرد، پس باید وضعیت مالی بانکها را درست کنیم؟
کاملا درست است. بالاخره دیر یا زود راهی پیدا میشود تا ارتباط بینالمللی بهراحتی انجامپذیر شود. در آن زمان باید از زیر چتر دولت بیرون آمده باشیم. باید بانکهای ما آنقدر قدرت مالی داشته باشند که بتوانند خود بهصورت مستقیم و بدون کمک دولت تسهیلات خارجی دریافت کنند.
ارسال نظر