وحشت اتاق بازرگانی از اصلاحات اجتماعی
![وحشت اتاق بازرگانی از اصلاحات اجتماعی](https://cdn.donya-e-eqtesad.com/thumbnail/6zJtBybZR8Xq/QHn8O9nsSzT8qCU7RegsN6Pbb5v74eEtbKeSOh05RaZ42gaDiqA4hEt7TZyzEhnm/%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%86%D9%82%DB%8C+%D8%B9%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C.jpg)
به هر حال آن موقع که اصلاحات ارضی شروع شد، به عقیده من هیچ نوع تاثیر منفی در کار اینها نداشت. از نظر روحی روی اینها اثر گذاشته بود. خب من در اتاق بازرگانی هر روز غروبها بازرگانها را میدیدم؛ دیگر با همگیشان دوست شده بودم و میدیدم که اینها چون وضع خودشان خراب بود، میگفتند مملکت به فنا رفت. مثل مورچهای که میگویند که در آب افتاده بود و میگفت که دنیا را آب برد(باخنده)، این حالت را آنها هم داشتند.
اعضای اتاق بازرگانی مثل تاجران سراسر جهان، دنبال این بودند که سود روز خودشان را داشته باشند، البته از اصلاحات اجتماعی و به خصوص از اصلاحات ارضی وحشت زده بودند و این را مقدمهای میدانستند که به تدریج به زندگی آنها هم دست ببرند؛ بنابراین به صورت خیلی مثبتی به این جریانها نگاه نمیکردند، ولی بیشتر آنها ناراحتیشان این بود که به چه صورت خودشان را از این رکود اقتصادی بیرون بیاورند چون فراموش نکنید که این نخستین باری بود که ایران با یک رکود اقتصادی جدی که جنبه جهانی نداشت روبهرو میشد.