اول، محیط امنیتی در سال ۲۰۲۴ مانند سال ۲۰۱۶ یا ۲۰۲۰ نیست. جنگ‌های بزرگ اکنون اروپا، خاورمیانه و آفریقا را فرا گرفته است. نظم جهانی و منطقه‌ای در حال فروپاشی است و خطر درگیری‌های گریز از مرکز را ایجاد می‌کند. علاوه بر این، جنگ‌‌‌ها نگرانی‌‌‌های مربوط به مهاجرت و تورم را تشدید می‌‌‌کنند که در ذهن مردم آمریکا هنگام مراجعه به صندوق‌‌‌های رای وجود داشت. به عبارت دیگر، دولت بعدی می‌‌‌تواند روی سیاست‌‌‌های اقتصادی و مهاجرت تمرکز کند – همان‌طور که کمپین ترامپ وعده داده بود، و به شیوه‌‌‌ای آگاهانه‌‌‌تر و انسانی‌‌‌تر از شعارهای تبلیغاتی - اما نمی‌‌‌تواند بدون پرداختن به واقعیت درگیری‌‌‌های جاری این کار را انجام دهد. این اولین منطقه را برای سازش ایجاد می‌کند. ترامپ می‌تواند نقش یک مذاکره کننده زیرک - با استفاده از تعاملات شخصی و سطح بالا - برای رسیدگی به درگیری‌های جاری را بازی کند. با این حال، باید با توافقی آغاز شود که ایالات متحده، اوکراین (یا ناتو) را رها نخواهد کرد و با طیف وسیعی از شرکا برای رسیدگی به سایر درگیری‌‌‌های منطقه‌‌‌ای کار خواهد کرد، همان‌طور که او در توافق‌نامه آبراهام انجام داد.

دوم، اگر سیاست خارجی منعکس کننده اراده رأی‌دهندگانی باشد که توسط مقامات منتخب هدایت می‌شوند، دولت ترامپ به استراتژی نیاز دارد که منافع اقتصادی را در سطح منافع امنیتی قرار دهد. آمریکا به احتمال زیاد نمی‌تواند به ایده‌آلی که در سخنرانی جورج واشنگتن در مورد تجارت آزاد و بی‌طرفی بیان شده است، بازگردد، چه برسد به تعرفه‌های رئیس جمهور ویلیام  تافت، اما می‌تواند دوره جدیدی از روابط اقتصادی جهانی را شکل دهد که رای دهندگانی را - در سراسر جهان - که احساس می‌کنند عقب مانده‌اند، بالا ببرد.

شعار «آمریکا را دوباره بزرگ می‌کنیم» با گوش دادن به جامعه‌ای که شاهد کاهش در سلامت عمومی بوده‌‌‌اند در کنار جنبه‌‌‌های رفاه اقتصادی که با اشتغال پایدار مرتبط است، شروع می‌‌‌شود. بسیاری از آمریکایی‌‌‌ها با بدهی‌‌‌های کارت اعتباری و چالش‌‌‌های جانبی اقتصاد سرگردان مواجهند و در مقایسه با رکورد سود شرکت‌‌‌ها و بازدهی بازار سهام، گسست قابل توجهی را حس می‌کنند. رئیس‌جمهور می‌تواند تلاش دو حزبی برای تامین امنیت مرزها و اجتناب از پیشنهادهای افراطی برای اخراج دسته جمعی که تقریبا مطمئنا شوک اقتصادی ایجاد می‌کند، مورد بازبینی قرار دهد.

این امر زمینه دوم را برای مصالحه ایجاد می‌کند: ترامپ می‌تواند و باید از سیستم مالیاتی برای ارتقای منافع تجاری آمریکا و صنایع کلیدی مورد نیاز برای ارتقای رشد قرن بیست و یکم استفاده کند - کاری که سلف او نیز از طریق قانون چیپس و بازسازی بهتر انجام داد. اما باید از افراط و تفریط‌های برجسته در مسیر کمپین اجتناب شود. ترامپ توانایی خود را برای مذاکره در مورد معاملات تجاری در توافق‌نامه ایالات‌متحده-مکزیک-کانادا نشان داد. او می‌تواند بر این اساس استوار شود و از سیاست اقتصادی برای رسیدگی به نگرانی‌های داخلی آمریکا و ایجاد پیوندهای بهتر بین دموکراسی‌ها استفاده کند. برای مثال، قراردادهای تجاری و سرمایه‌گذاری جدید که رشد آمریکا را تقویت می‌کند، می‌تواند برای ایجاد راه‌های عمیق تر در آسیا-اقیانوسیه استفاده شود که مشاغل پردرآمد در ایالات‌متحده را ایجاد و جایگزینی برای چین اقتدارگرا ارائه دهد. در واقع، استراتژی متمرکز بر اقتصاد می‌‌‌تواند به عنوان پلی برای درگیر کردن حزب کمونیست چین آن‌هم از موضع قدرت عمل کند.

سوم، هم ماهیت جنگ و هم توازن قدرت غالب در سطح جهانی در نوسان است، که نشان‌دهنده خطرات ژئوپلیتیک بیشتر در افق است. اول، هزینه‌های حمله دقیق همچنان رو به کاهش است و جهانی را ایجاد می‌کند که در آن حتی دولت‌های فقیر و شبه نظامیان می‌توانند ترافیک دریایی و پایگاه‌های خارج از کشور را در معرض خطر نگه دارند. در فضای مجازی هم همین‌طور است. کشورهایی مانند ایران و کره شمالی هنوز هم می‌توانند توانایی‌های سایبری قوی در اختیار داشته باشند.

علاوه بر این روند، سطوح بالای بدهی و جمعیت سالخورده، توانایی کشور برای تبدیل قدرت اقتصادی به توانایی نظامی در لحظه‌ای که ایالات‌متحده به مدرن‌سازی و برتری در هوش مصنوعی در رقابت با چین نیاز دارد، محدود می‌کند. این فرآیند با افزایش هزینه‌‌‌های بلایای ملی پیچیده‌‌‌تر می‌‌‌شود و انتخاب‌‌‌های فاجعه بار بین افزایش بدهی‌‌‌ها و تحمیل بر نسل‌‌‌های آینده، مدرن‌‌‌سازی ارتش، یا پرداخت هزینه‌‌‌های کمک‌‌‌رسانی به توفان، آتش‌‌‌سوزی و سیل را باقی می‌گذارد. ایالات متحده نمی‌‌‌تواند جهانی در آتش را نادیده بگیرد، به‌‌‌ویژه زمانی که پیامدهای آن موج‌‌‌های بیشتری از مهاجرت و تورم را ایجاد می‌‌‌کند که شکاف‌‌‌های سیاسی داخلی در آمریکا را عمیق‌‌‌تر می‌‌‌کند. در عین حال، واشنگتن - هر کسی که مسوول باشد – نمی‌تواند واقعیت اقتصادی را نادیده بگیرد.

در نتیجه، دولت ترامپ باید راهی برای نوسازی ارتش با توجه به صرفه‌جویی در هزینه‌ها و کاهش تشریفات اداری بیابد. پیروزی دموکرات‌ها می‌توانست وعده بازدارندگی یکپارچه را ارائه دهد. اما پیروزی جمهوری‌خواهان این است که می‌توانند به وعده خود برای اصلاح دولت عمل کنند. سازش به نوبه خود می‌تواند پارادایم‌های دفاعی جدیدی را ایجاد کند. تمرکز کمپین ترامپ بر کاهش ضایعات در دولت و جست‌وجوی کارآمدی بی‌دلیل نیست. برای چند دهه، هر دو حزب و اکثر تحلیلگران غیرحزبی طراحی بوروکراسی امنیت ملی را محکوم کرده‌اند. این اغلب تصمیم‌گیری به موقع را تحت نظارت هماهنگی بین سازمانی خفه می‌کند. چرا نحوه استفاده از پیشرفت‌‌‌های هوش مصنوعی برای تسهیل تحلیل استراتژیک را بررسی نمی‌‌‌کنید؟ دستاوردهای بهره‌وری نباید به بخش‌خصوصی محدود شود و بررسی اصلاحات به معنای اخراج همه کارمندان دولتی نیست.

این موضوع سومین زمینه سازش را ایجاد می‌کند: تیم ترامپ - که تقریبا به طور قطع ترکیبی جدید از غول‌های فناوری و کارآفرینان را شامل می‌شود – می‌تواند استفاده از هوش مصنوعی / ML و سیستم‌های بدون سرنشین در وزارت دفاع را سرعت بخشد و در عین حال روند اصلاحی دقیقی را آغاز کند. سیستم‌‌‌های بدون سرنشین می‌‌‌توانند جایگزین افزایش هزینه‌‌‌های پرسنل در ارتش شوند و گزینه‌‌‌های انعطاف‌‌‌پذیرتری برای حمایت از منافع و شرکای ایالات متحده در خارج از کشور ارائه دهند.

در حال حاضر به‌رغم ترکیبی از احساسات در رای‌دهندگان تقسیم شده آمریکایی، مسیر روشنی برای یک سیاست خارجی وجود دارد که حول یک اجماع ایجاد شده است که به نگرانی‌های عمومی می‌پردازد. بزرگ‌ترین خطر موجود در افق، عدم اقدام و اجازه دادن به بحث‌های حزبی است که اغلب توسط قدرت‌های خارجی تشدید می‌شود تا ملت را بیشتر قطبی کند. جناح‌بندی‌ها موجب مرگ دموکراسی هستند. بینش مشترک و مصالحه می‌تواند پایه‌ای برای حل مشکلات آزاردهنده کنش جمعی قرن بیست و یکم فراهم کند.