مرهم زخم‌ها

  برای شروع گفت‌وگو شاید بد نباشد که کمی از گذشته خودتان برایمان بگویید. متولد چه سالی هستید، در کجا به دنیا آمدید و در چه خانواده‌ای بزرگ شدید؟

من متولد سال ۱۳۳۶ در شهر گنبدکاووس هستم و زمانی که حدودا یک ماهه بودم، با خانواده به تهران آمدیم. بنابراین تهرانی هستم. پدرم کارمند دولت بود و به دلیل نوع شغلی که داشت زیاد به مسافرت و ماموریت می‌رفت و ما هم به همین دلیل در شهر‌های مختلف زندگی می‌کردیم. تا جایی که به یاد دارم زمانی که چهار سالم بود در دشت مغان سکونت داشتیم و بعد از آن به کرمان رفتیم.

  این جا به جایی‌ها به واسطه ماموریت‌های پدرتان بود؟

بله. پدرم به واسطه شغلی که داشت مرتب به ماموریت و مسافرت می‌رفت. بعد از کرمان، ‌حدود یکی دو سال در بروجرد زندگی کردیم و مدتی هم آنجا مدرسه رفتم، تا اینکه برای دو سه سال آخر دبیرستان، دوباره به تهران آمدیم.

  این سفرها و شهر به شهر گشتن شما به همراه خانواده،‌ چه تاثیراتی بر روحیه و شخصیت شما داشت؟ چه احساسی از این جابه‌جایی‌های مکرر داشتید؟

مطمئنا تاثیرات بلندمدتی بر روحیه من داشت. این جابه‌جایی‌ها برای من اثرات مثبت و شاید اثرات منفی داشت. اثر مثبت آن این بود که مرا یک فرد Cosmopolitan (دنیادیده) بار آورد. چنین سبک زندگی باعث می‌شود که فرد با روحیات مردم در شهرهای مختلف آشنا شود و نوع زندگی و فرهنگ‌ آنها را بشناسد. در واقع بزرگ‌ترین ویژگی‌ مثبتی که ایجاد می‌شود این است که شخص، قدرت تطبیق پیدا می‌کند؛ چون شما در چنین شرایطی باید خودتان را با فرهنگ‌های مختلف سازگار کنید.

  اثرات منفی چنین سبک زندگی چیست؟

اثر منفی‌اش این است که می‌تواند یک حالت عدم ثبات در شما به وجود بیاورد. معمولا کسانی که در یک جای ثابت زندگی می‌کنند، دوستی‌های طولانی‌مدت با هم‌مدرسه‌ای‌ها، هم‌کلاسی‌ها، همسایه‌ها و... پیدا می‌کنند، ولی برای فردی که مدام در سفر و جابه‌جایی است، چنین چیزی امکان‌پذیر نیست. شاید بتوان گفت این اتفاق اثر منفی به دنبال دارد، منتها جنبه مثبت این سفرها برای من پررنگ‌تر بود؛ چون می‌توانستم خودم را با شرایط تطبیق دهم و فرهنگ‌های مختلف را درک کنم.

  وضعیت مالی خانواده چطور بود؟‌ از طرف خانواده حمایت می‌شدید؟

من در خانواده‌ای بزرگ شدم که تقریبا دغدغه مالی در آن وجود نداشت، برای همین نمی‌توانم بگویم که طعم فقر را چشیده‌ام. برای تمامی دوران تحصیلم پدرم مرا حمایت کرد و از دوران دکترا بود که خودم مشغول به کار شدم، ازدواج کردم و دیگر نیازی به کمک مالی خانواده نداشتم.

  میل به ساختن و ابداع کردن از همان دوران کودکی در شما وجود داشت؟ کلا در آن سن و سال چه آرزوهایی داشتید؟

به یاد ندارم که در آن دوران چیزی ساخته باشم. ولی همیشه دوست داشتم هر کاری را شروع می‌کنم شاخص و نفر اول باشد. از دوران مدرسه این ویژگی را داشتم.

  پس شاگرد درس خوانی بودید؟

بله. جزو شاگردان ممتاز به حساب می‌آمدم و این روحیه را داشتم که در هر کاری بهترین عملکرد خودم را نشان دهم. این ویژگی از ابتدا تا کنون با من همراه بوده است. در عین حال، همیشه به جزئیات و به عمق مسائل نگاه می‌کردم؛ خصلتی که امروز هم در کاری که انجام می‌دهم، بسیار پررنگ است. در کل مجموع حواشی و اتفاقاتی که معمولا توجه جوان‌ها را به خود جلب می‌کند و گاهی باعث منحرف شدن‌شان می‌شود، تاثیر چندانی بر من نداشت. در واقع تمرکز بالایی روی کارهایم داشتم و داشتن این تمرکز کمک زیادی در پیشبرد امور به من می‌کرد.

  در دوران مدرسه بیشتر به چه درس‌هایی علاقه داشتید؟ تمایل‌تان به سمت دروس ریاضی و تجربی بود یا به درس‌های حفظی بیشتر علاقه‌مند بودید؟

شاید جالب باشد این را بگویم که در دوران کودکی یک کتابخانه خیلی بزرگ داشتم و کتاب‌ها و رمان‌های کلاسیک از داستایوفسکی، بالزاک و دیگر نویسندگان بزرگ جهان همیشه در خانه‌مان بود. من در یک خانواده فرهیخته بزرگ شدم و پدرم هم فرد بسیار باسواد و اهل مطالعه‌ای بود. در کل محیط خانوادگی‌ام بسیار فرهنگی بود و گرایش من هم بیشتر به دروس ادبی بود؛ اما زمانی که قصد انتخاب رشته داشتم، رشته ریاضی را انتخاب کردم.

  ریاضی‌تان خوب بود؟

نمی‌توانم بگویم خیلی عالی بود. متوسط بود. البته بیشتر رشته ریاضی را تحت تاثیر خانواده و اطرافیان انتخاب کردم. شاید اگر تحت تاثیر سایرین نبود، زیست شناسی را انتخاب می‌کردم؛ اما خب بیشتر نظر اطرافیان بود که باعث شد به سمت ریاضیات بروم.

  مسیرتان در دوران دانشجویی چگونه رقم خورد؟ تا جایی که می‌دانیم شما از دوران دیپلم در خارج از کشور تحصیل کردید؟

بله، همین طور است. پدر من خیلی علاقه داشت من در دانشگاه‌های خوب دنیا درس بخوانم و مرا به خارج از کشور برد. برای همین از کلاس یازدهم به انگلستان رفتم و در آنجا دیپلم گرفتم و در ادامه هم به کالج رفتم.

  در چه رشته‌ای تحصیل کردید؟

من در مقطع لیسانس در رشته شیمی نساجی تحصیل کردم. بعد برای فوق لیسانس و دکترا در رشته بیوشیمی درسم را ادامه دادم و در نهایت فوق تخصص خودم را در رشته بیولوژی مولکولی گرفتم.

  پس آشنایی‌تان با امور درمانی و تجهیزات پزشکی به دوران تحصیل‌تان در دانشگاه برمی‌گردد.

بله دقیقا. زمانی که وارد رشته بیوشیمی شدم این آشنایی اتفاق افتاد؛ چون با زیست، بدن انسان، سلول و مسائل داخل بدن آشنا شدم و درواقع علاقه‌ام به این حوزه از همان زمان شروع شد.

  در واقع دوره دانشگاه برای شما جایی بود که به سمت علاقه واقعی‌تان؛ یعنی زیست شناسی و شیمی بروید و از ریاضیات فاصله بگیرید.

بله، همین طور است. البته ریاضیات در شکل دادن یک فکر و ذهن منطقی خیلی به من کمک کرد.  

  دوران تحصیل‌تان در انگلستان چند سال طول کشید؟

تا زمانی که تخصصم را بگیرم حدود ۲۰ سال طول کشید و بعد از آن به ایران برگشتم.

  یعنی زمانی که شما شرکت دانش‌بنیان‌‌تان را پایه‌گذاری کردید. ایده اولیه شرکت کیتوتک چطور شکل گرفت؟

از همان دوران دکترا کارهای تحقیقاتی زیادی انجام می‌دادم و به کاربردی کردن مطالعاتم علاقه‌مند بودم. زمانی هم که به ایران برگشتم عملیاتی کردن تحقیقاتم را استارت زدم.

  چه سالی به ایران برگشتید؟

سال ۷۱ به ایران برگشتم و در دانشگاه صنعتی امیرکبیر مشغول به کار شدم و تصمیم گرفتم روی تحقیقات و ایده‌هایم کار کنم. در بخشی از کارم به یکسری بیوپلیمرها و متریال‌هایی که خواص خیلی منحصر به فردی داشتند، علاقه‌مند شدم، بیوپلیمر‌هایی که در لایه بیرونی سخت‌پوستان دریایی وجود داشت. برای تکمیل کارهای پژوهشی‌ام به خلیج فارس و دریای عمان سفر کردم و سفر‌هایی هم به بندرعباس، بوشهر و برخی دیگر از شهر‌ها داشتم. در این سفرها مقداری پوسته‌های سخت پوستان دریایی مثل میگو را جمع‌آوری کردم و در آزمایشگاهم روی‌ آنها کار کردم تا اینکه به تدریج توانستم یک ماده ویژه‌ را از آن استخراج کنم. در مرحله بعد ویژگی‌های این ماده را درآوردم و متوجه شدم که خواص زیستی و ترمیمی بالایی دارند، در ادامه یکسری لایه‌هایی از آن درست کردم که برای درمان زخم‌ قابلیت استفاده داشت؛ ‌چون از خواص ترمیمی بسیار بالایی برخوردار بودند. آن زمان متوجه شدم که به ماده بسیار مهمی دست پیدا کرده‌ام. برای این پژوهش چند ثبت اختراع بین‌المللی در اروپا انجام دادم تا به یک پتنت (Patent) تبدیل شد. در گام بعد این امکان ایجاد شد که بتوانم ایده‌ها و پروژه‌هایم را در قالب یک شرکت در بیاورم. این زمانی بود که شرکت «کیتوتک» را راه‌اندازی کردم.  

  شرکت‌تان در چه سالی به‌طور رسمی تاسیس شد؟

کیتوتک در سال ۸۲ رسما تاسیس شد و در سال ۸۴ هم یک واحد تولیدی برای آن ساخته شد.

  در واقع شما قبل از راه‌اندازی شرکت، یک کار بلندمدت تحقیقاتی و علمی انجام داده بودید و به یکباره وارد کار تولید نشدید.

بله. این کار تحقیقاتی حدود ۱۵ تا ۲۰ سال زمان برد و مدت زمان زیادی صرف شد تا بیومتریال‌ها به شکل پانسمان دربیایند.

  در دوران تحقیقات بیشتر به‌صورت شخصی کار می‌کردید یا تیم تحقیقاتی داشتید؟

بیشتر کارها را خودم انجام می‌دادم؛ ولی یک تیم تحقیقاتی متشکل از دانشجویان هم ایجاد کردم که در آزمایشگاه خودم، بیرون از دانشگاه روی جنبه‌های مختلف پروژه‌ کار می‌کرد.

  شرکت شما از همان ابتدا شرکتی با ویژگی‌های دانش بنیان بود. در ابتدا چه تصویر و چشم‌اندازی را برای کارتان ترسیم کردید و چه مولفه‌هایی را برای موفقیت آن تعریف کردید؟  

از ابتدایی که اولین محصولاتمان به تولید رسید، این را می‌دانستم که پتانسیل خیلی بالایی در فعالیت ما وجود دارد. به هر حال زخم یک مقوله جانگداز در جوامع بشری است و می‌تواند به مرگ‌و‌میر منجر شود. در دنیا هم کمپانی‌های بسیار معتبر و بزرگ بین‌المللی وجود دارند که به موضوع ترمیم زخم به‌عنوان یک بخش صنعتی نگاه می‌کنند؛ بنابراین می‌دانستم حوزه‌ای که در آن وارد شدم، ظرفیت بالایی دارد. البته در سال ۸۲ که شرکت را تاسیس کردیم، در ایران مفهومی به نام دانش‌بنیان هنوز شکل نگرفته بود و ما جزو شرکت‌هایی بودیم که اسم‌مان دانش‌بنیان نبود؛ اما در واقع دانش‌بنیان محسوب می‌شدیم. ما می‌دانستیم که ایده‌هایی که سراغ آن رفتیم، بسیار کاربردی است و جای کار فراوان دارد. ضمن آنکه شرکت‌های دانش بنیان همیشه جای توسعه و پیشرفت دارند. من هم با همین فکر کار را شروع کردم، ادامه دادم و توانستم تولیداتمان را گسترده‌تر کنم. ما روی یک گروه محصولات برای ترمیم زخم که مربوط به بندآورنده‌های خونریزی ‌می‌شد، متمرکز شدیم که بخش مهمی در صنایع پزشکی است. همچنین به دنبال ساخت محصولات ضدعفونی‌کننده‌ای رفتیم که عوارض جانبی نداشته باشند. «بتادین» و «ضدعفونی‌کننده‌ها» که حاوی الکل هستند در اساس خود میکروب را از بین می‌برند؛ ولی صدماتی هم به بافت‌های سالم و بافت‌های در حال رشد می‌زنند؛ برای همین ما کار روی یک گروه از ضدعفونی‌کننده‌هایی را که برای سلول‌ها بی‌ضرر باشند، شروع کردیم و موفق شدیم برای اولین بار ضدعفونی‌کننده‌های بدون الکل را با تکنولوژی «نانو» تولید کنیم. به همین ترتیب دایره محصولات‌ تولیدی‌مان به مرور گسترده‌تر شد.   

  زمانی که پروژه‌ تحقیقی‌‌تان را به تولید رساندید، به دنبال حمایت و کمک‌های دولتی هم رفتید؟

من بخشی از کارهای تحقیقاتی‌ام را با هزینه و بودجه شخصی‌ام انجام دادم. زمانی طرح‌های تحقیقاتی کوچکی داشتم، وام‌های کوچکی در حد ۳- ۲ یا ۵ میلیون تومان از نهادهای علمی و صنعتی گرفتم. زمانی که می‌خواستیم شرکت کیتوتک را ایجاد کنیم نهاد ریاست جمهوری وامی را تصویب کرد که ما توانستیم برای واحد تولیدی و خرید دستگاه‌ و تجهیزات از آن استفاده کنیم. این اولین وام بزرگی بود که توانستیم با کمک نهاد ریاست جمهوری دریافت کنیم و کارمان را استارت بزنیم. البته در طول کار در مواقع زیادی از سرمایه شخصی‌ام استفاده کردم.  ‌

  پس بیشتر به سرمایه‌ خودتان متکی بودید تا گرفتن تسهیلات و حمایت‌های دولتی.

بله. همین طور است. وامی که از ریاست‌جمهوری گرفتیم بیشتر به‌عنوان یک پلکان شروع کار به آن نگاه می‌کردیم؛ ولی آن وام برای ما اصل نبود، بلکه وسیله‌ای بود برای شروع کار. ما یاد گرفتیم که چگونه در بازار اقدام کنیم و ایده دانش‌بنیان‌مان را به شکل مارکتینگ دربیاوریم تا مردم از آن استفاده کنند. زمانی که موفق شدیم بازپرداخت وام‌هایمان را به سرانجام برسانیم، توانستیم در یک شرایط آرام‌تر به توسعه تولیدات‌مان بپردازیم.

  یکی از خلأ‌هایی که در فعالیت‌های تولیدی کشور از سوی بسیاری بر آن تاکید می‌شود، نبود ارتباط میان کار علمی و صنعتی است. به نظر می‌رسد ارتباط چندانی میان صنایع ایران و کار پژوهشی وجود ندارد. شما چقدر این دغدغه را داشتید که میان کار علمی و کار صنعتی نوعی پیوند ایجاد کنید؟‌

من زمانی که روی بیوپلیمرها شروع به کار کردم، صرفا یک نگاه تحقیقاتی داشتم. آن موقع هرگز فکر نمی‌کردم که قرار است این ایده را به تولید انبوه برسانیم و از آن سودآوری داشته باشم. برای همین از همان ابتدا فعالیت من با کار علمی شروع شد و بعد به تدریج متوجه کاربردهای مختلف ایده علمی‌‌ شدم که روی آن کار می‌کردم؛ اینکه می‌تواند مورد استفاده عموم قرار بگیرد و شکل تجاری پیدا کند. اما به هر حال در کار ما بین آنچه در مرزهای دانش می‌گذرد با آن کاری که ما انجام می‌دهیم ارتباط مستقیم وجود دارد.

  خودتان هم در فضای دانشگاهی هستید و با دانشجویان ارتباط دارید؟

بله. من عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر هستم. تا ترم قبل به‌طور مستمر کار تدریس انجام می‌دادم؛ اما الان دیگر تقاضای بازنشستگی کرده‌ا‌م تا بیشتر بتوانم روی کارم متمرکز باشم.

  بین تدریس و کار تولیدی‌تان چطور توازن برقرار می‌کردید؟ ترجیح و علاقه اول‌ تان کدام است؟

دروسی را که برای دانشجویان مقطع دکتری تدریس می‌کردم، مربوط به نقش بیوپلیمرها در ترمیم زخم می‌شد. در واقع این درس ارتباط نزدیکی با کاری که انجام می‌دهم، دارد. در مورد بیولوژی سلولی هم همین طور است،‌ کاملا با کارم ارتباط پیدا می‌کند. اما اینکه بخواهم بین تدریس و کار صنعتی یکی را به‌عنوان علاقه اولم انتخاب کنم، خیلی کار سختی است. کار آکادمیک و ارتباط با دانشجویان جذابیت‌های خودش را دارد؛ ولی خب کار صنعتی و اینکه شما می‌دانید محصولی تولید می‌کنید که مورد استفاده صدها هزار نفر قرار می‌گیرد، اتفاق بزرگی است. اینکه بتوان دردهای مردم را که ناشی از زخم ایجاد شده است، کاهش داد، احساس خیلی خوبی دارد. به همین دلیل کاری را که در شرکت انجام می‌دهم بسیار دوست دارم.

  معمولا افراد مخترع و کسانی که دست به یک ابداع می‌زنند، یک لحظه خاص شگفت‌انگیز دارند، آن لحظه که این جمله طلایی را بر زبان می‌آورند؛ «یافتم»،«کشف کردم» یا واژه‌هایی شبیه به اینها. احتمالا شما هم به واسطه نوع کارتان چنین لحظات طلایی داشته‌اید.

بله. بسیار. من چنین لحظاتی را زمانی که روی بیومولکول‌ها و پوسته میگو کار می‌کردم و توانستم یک فیلم و لایه‌ای از آنها درست کنم که روی زخم بیماران قرار داده شود، داشتم. زمانی به بیمارستان سوانح رفتم و آنجا دیدم که زخم سوختگی از طریق کاری که من انجام داده بودم به سرعت خوب شده است. این برای من یک لحظه تاریخی بود. آنجا بود که دیدم تمام کارها و سختی‌هایی که کشیدم برایم نتیجه داشته است. برایم لحظه پرواز بود. در چنین لحظاتی با خودم می‌گفتم،‌ «این همان چیزی بود که من به دنبالش بودم.»

  اینجا قصدمان نیست که خیلی وارد مسائل فنی و تخصصی شویم. ولی به‌طور مختصر درباره محصولات‌ شاخص‌تان برایمان توضیح می‌دهید؟  

ما یک گروه محصول ترمیم‌کننده زخم داریم که یک ژل بسیار قوی است که می‌تواند تا ۷۵ درصد سرعت ترمیم زخم را بالا ببرد. اسم این ژل «کیتوهیل» است. استفاده از این محصول نیاز به آنتی بیوتیک را بسیار کاهش می‌دهد. همچنین گروهی از محصولاتمان بندآورنده‌های خونریزی هستند که برخی از آنها برای خونریزی‌های شریانی در جراحی‌ها استفاده می‌شوند و از دستاوردهای مهم ما است که خواص آنتی‌باکتریال دارند. همچنین محصول دیگری درست کردیم که یک «اندیکاتور یا کیت» است که ظرف ۱۰ ثانیه عفونت را در بدن تشخیص می‌دهد که خود یک تحول بزرگ پزشکی به حساب می‌آید. در واقع با این کار دیگر نیازی به آزمایشگاه برای تشخیص عفونت نیست، فرد می‌تواند در بیمارستان و منزل از این اندیکاتور استفاده کند و بعد متوجه شود که عفونت دارد یا خیر. این کار باعث سرعت در تشخیص می‌شود. دو محصول جدید دیگر هم داریم که برای بندآوردن خونریزی‌های استخوانی به کار می‌رود.

  این محصولات امروز در دسترس همه قرار دارد؟‌

بله. خوشبختانه محصولات ما در بیمارستان‌های مختلف در اقصی نقاط ایران برای بیماران استفاده می‌شود و حتی به برخی کشورها هم صادر می‌شود. البته باید بگویم گروهی از محصولاتی که ما تولید می‌کنیم، بسیار خاص و ویژه هستند و برخی محصولاتی که در حال حاضر روی آنها کار تحقیق و توسعه انجام می‌دهیم، بازار خاصی دارند و خیلی رایج و عمومی نیست. در ایران هم تقریبا تولیدکننده انحصاری این محصولات هستیم.

  خانم دکتر، دوست دارید کسانی که با آنها کار می‌کنید چه ویژگی‌هایی داشته باشند. معمولا چه کسانی را با چه مولفه‌هایی در شرکت‌تان استخدام می‌کنید؟

من خیلی دوست دارم با افراد باهوش کار کنم. تردیدی نیست که بالا بودن و شاگرد اول بودن خیلی خوب است. مطمئنا من هم خوشحال می‌شوم که فرزندانم همیشه در رتبه اول باشند. اما مهم‌تر از حفظیاتی که در مغزمان می‌گنجانیم، این است که بتوانیم چند پله جلوتر را ببینیم، یعنی انگیزه کشف کردن داشته باشیم و جزئیات را ببینیم. برای من بسیار مهم است با فردی کار کنم که بتواند چند قدم جلوتر را ببینند.

  اصولا مانیفستی برای کارتان دارید؟ شعار یا مبانی که کسب و کارتان را بر آن استوار کرده باشید؟‌

زمانی که کار تولیدی‌ام را آغاز کردم و شرکت کیتوتک راه‌ افتاد، یکی از اهداف اصلی‌ام این بود که محصولاتی تولید کنم که ویژگی‌های جدید داشته باشند و در عین حال از کیفیت بسیار بالا برخوردار باشند. هیچ وقت به این فکر نمی‌کردم که کمپانی‌های بزرگی وجود دارند که ما نمی‌توانیم با آنها رقابت کنیم، همیشه فکر می‌کردم که ما می‌توانیم محصولاتی با ویژگی‌های خاص و منحصر به فرد تولید کنیم. همان‌طور که در عمل هم موفق شدیم چنین محصولاتی تولید کنیم و آنها را به کشورهای اروپایی و غیراروپایی صادر کنیم. ضمن اینکه هیچ وقت از این اتفاق نترسیدم که با افراد باهوش و توانمند کار کنم، از این ترسی نداشتم که یک فرد باهوش در کنار مجموعه باشد و بخواهد ایده‌ای را بردارد و برود مشابهش را تولید کند. این ترس معمولا در خیلی‌ها وجود دارد.

  خانم دکتر سلحشور، هیچ وقت این احساس را داشتید که به‌عنوان یک خانم با محدودیت مواجه هستید؟ اساسا خانم بودن چه اثری بر مسیر فعالیت و کسب‌و‌کار شما داشت؟‌

این سوالی است که خیلی‌ از دوستانم از من می‌پرسند. واقعیت این است که من هرگز فکر نکردم که زن بودن برای من محدودیت ایجاد کرده است. حالا اینکه این موضوع در نگاه سایرین چگونه به نظر می‌رسد، نمی‌دانم. من در قلب و مغز دیگران نیستم، ولی تا به امروز برای هیچ کاری مانعی در راه من ایجاد نشده است. نمی‌دانم، شاید من آدم بی‌احساسی هستم؛ ولی هیچ وقت احساس نکردم که به خاطر زن بودن با مانع خاصی روبه‌رو‌ هستم.

  شما با بوروکراسی‌های اداری، چگونه برخورد کردید؟‌

بوروکراسی برای همه وجود دارد. چه مرد و چه زن. اگر تاخیر و گرفتاری وجود دارد، پیش روی همه است. من سعی کردم همیشه متمرکز پیش بروم تا عامل بازدارنده‌ای مانع من نباشد. به هر حال مقررات برای همه یکسان است.  

  شما مادر هم هستید؟‌

بله دو فرزند دارم.

  در این مورد چطور. توانستید در کنار کار صنعتی‌ و تولیدی‌تان، نقش مادری‌تان را هم ایفا کنید؟ چطور میان دو نقش توازن برقرار کردید؟

برای یک زن خیلی سخت است که همزمان با مادر بودن، وظایف اجتماعی هم داشته باشد. ایجاد کردن چنین توازنی واقعا شاهکار است. این کار فشار زیادی را بر دوش یک مادر می‌گذارد؛ چون خیلی سخت است که بتواند همه طرف‌ها را خوشحال نگه دارد.

  شما توانستید همه‌ طرف‌ها را خوشحال نگه دارید؟

من سعی زیادی کردم. فرزندانم هم به‌طور نسبی افراد موفقی هستند. البته همیشه این گله‌مندی‌ها از جانب‌شان وجود دارد که در فلان روز یا فلان جلسه در مدرسه حاضر نشدم؛ ولی واقعا سعی کردم در حد امکان و تا جایی که می‌توانم تمام نیازهایشان را برآورده کنم. البته پدرشان هم همیشه در جاهایی که من حضور نداشتم،‌ نبود مرا جبران کرد؛ ولی فکر می‌کنم فرزندانم از من راضی باشند.

  خانم دکتر سلحشور، مشکلات فضای کسب‌و‌کار فراوان است و مطمئنا شما هم با آنها درگیر هستید. در این شرایط شاید خیلی‌ها ترجیح بدهند فعالیت و کار صنعتی‌شان را متوقف یا محدود کنند. چه چیزی باعث شده است که شما همچنان کارتان را در این شرایط ادامه دهید؟

شرایط خیلی سخت است. اگر چنین شرایط سختی وجود نداشت، مطمئنا با توجه به وجود جوان‌های بااستعداد، شرکت‌های دانش بنیان در ایران می‌توانستند رشد بسیار زیادی داشته باشند و به مراتب بالاتری دست پیدا کنند. چون ظرفیت بسیار بالایی در این حوزه وجود دارد، اما خب ما با عوامل بازدارنده زیادی مواجه هستیم. ولی اینکه چه چیزی باعث می‌شود کارمان را ادامه دهیم، ‌مطمئنا عشق و علاقه‌ای است که به کارمان داریم و همین طور مسوولیتی که من شخصا بر دوش خودم احساس می‌کنم. من فکر می‌کنم که در قبال ۱۰۰ نفر مسوولیت اجتماعی دارم. اگر من فردا روزی به این ۱۰۰ نفر بگویم که کارمان متوقف شده و دیگر از فردا سرکار نیایید، عملا ۶۰۰ - ۵۰۰ نفر را ناامید کرده‌ام. تصور آن هم سخت است. ولی به هر حال شرایط هر روز سخت‌تر می‌شود.

  از چنین لحظه‌ای می‌ترسید؟

بسیار زیاد.

  در همین فضا خیلی از جوان‌ها انگیزه‌ای برای کار و فعالیت تولیدی ندارند و ترجیح می‌دهند اگر سرمایه‌ای هم دارند آن را وارد این عرصه نکنند. شما چه صحبت یا توصیه‌ای به جوان‌ها دارید. در این شرایط آنها را به فعالیت تشویق می‌کنید؟

بله، حتما تشویق می‌کنم. انسان از اساس با امید زنده است. حتی ناامیدترین افراد هم از هر طبقه اجتماعی که باشند، هر روز صبح با امید چشمانشان را باز می‌کنند. وقتی خورشید طلوع می‌کند، می‌دانید که زندگی هنوز ادامه دارد،‌ حالا هر چقدر هم که شرایط سخت باشد. مطمئنا من جوان‌های کشور‌مان را که از نظر استعداد و توانایی بی نظیر هستند به کار تشویق می‌کنم و به آنها می‌گویم راه‌تان را ادامه دهید و به سمت کارهای جدید بروید. من بسیار خوشحال می‌شوم که ببینم جوان‌های ما کارهای علمی بزرگ انجام می‌دهند و به دستاور‌های بزرگی می‌رسند.

  مهم‌ترین آرزویتان چیست؟‌

آرزو دارم روزی در مورد من بگویند کارهای خوبی برای کشورش انجام داد و در زمینه پزشکی تحول ایجاد کرد.