تاریخچه ایده اقتصاد اخلاقی
در دهه ۷۰ میلادی، ایده یک اقتصاد اخلاقی بیش از پیش در مطالعات مربوط به اقتصاد دهقانی مورد توجه قرار گرفت. مفهوم یک معنویت فرهنگی غیرسرمایهداری که از بازار برای اهداف خود استفاده میکند به بحث بقا در کشاورزی ارتباط داده شد. همین ایده در بحثهای انسانشناسی محبوبیت گستردهای یافته بود این موضوع در کتاب «اقتصاد اخلاقی دهقانان: شورش و بقا در جنوبشرق آسیا» به قلم جیمز.سی اسکات در سال ۱۹۷۶هم شرح و بسط یافت.کتاب سخن خود را با کنایهای به وضعیت مشقتبار دهقانان آغاز میکند: «مردی که تا دماغ در آب دریا فرو رفته باشد، کوچکترین موج هم او را غرق میکند.» اسکات معتقد است که دهقانان تا اندازهای به «خط بقا» نزدیک هستند که کمترین تلاطم میتواند حیات آنها را نابود سازد. از این جنبه، او دستهای از اصول اقتصادی را مطرح میکند که برای زندگی دهقانان منطقی باشد. نباید فراموش کرد که این کتاب بر اساس کار میدانی به نگارش در نیامده است و یک مدل جهانی بین فرهنگی از رفتار اقتصادی دهقانی را پیشنهاد میدهد که بر چند اصول نظری استوار شده است.
در ابتدا اسکات استدلال میکند که دهقانان از ریسکها بیزارند و اصل اول را بر همین اساس « نخست ایمنی» قرارمیدهد. آنها از دانهها یا فناوریهای نوین پر ریسک استفاده نمیکنند و مهم نیست که این ابزارها تا چه میزان وسوسه برانگیز باشند چراکه مدلها و روشهایی که بهطور سنتی امتحان پس دادهاند نتیجهبخشی را نشان دادهاند و وعده چیزی را نمیدهند. از همین رو است که لقب ناعادلانه «سنتگرایان» را به دهقانان تعمیم میدهند درحالیکه آنها تنها «ریسک گریز» هستند. دوم اینکه اسکات معتقد است که جامعه دهقانی «بیمه بقا» را برای اعضای خود در برابر حوادث طبیعی یا انسانی تامین میکند.در عصر مدرن، «اقتصادهای اخلاقی آرمانشهری» برخاستهاند تا بهطور ساختاری سیستم اقتصاد آنها انعکاسی از برنامههای اخلاقی و مخالف با عادات بازارمحور اقتصاد سرمایهداری باشد.
سیاستهای کمونیستی یا سوسیالیستی نمونههای بارزی از این انگیزهها همراه با تلاشهای مقیاس کوچک بودند که در جوامع بینالمللی دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی ظهور و بروز یافته بودند. تعداد بسیار اندکی از این جوامع چیزی از آب درآمدند که موسسان آنها تصور میکردند. همانطور که انتظار میرفت تجدید سازمان انقلابی برخی از ساختاریترین بخشهای جامعه اغلب به تغییر زندگی روزمره بسیاری از زندگیها و نابودی چند نسل تحت سیاست شکست خورده کشاورزی دستهجمعی استالین منتهی شد. با این حال بسیاری از تلاشهای محدود و عملگرایانه برای اخلاقیتر کردن اقتصادهای کاپیتالیستی (تجارت برابر، صندوقهای سرمایهگذاری اخلاقی، توسعه منابع انرژی تجدیدپذیر، بازیافت و تعاونیها) از همان غرایزی برخاستهاند که زمانی موجب انقلابهای متعدد آرمانشهری در جهان شده بودند. انگیزههای این توسعهها اگرچه شفاف نیستند، اما در تضاد با سازوکار اقتصاد سرمایهداری از جمله چرخه عرضه و تقاضا و رقابت در تولید کالاها هستند.