اعتیاد به استرس
حتی اگر تمام جهان دست به دست هم بدهند تا به او موهبت آسودگی و فراغبالی را هدیه کنند، باز هم بهدنبال انجام کارهای انجام نشده است و بابت لحظههای از دسترفته احساس گناه میکند. اینها کسانی هستند که به استرس و ترشح آدرنالین ناشی از آن معتادند. آنها معتادند زیرا بهواسطه این استرس همیشگی احساس مهم بودن و موفق بودن میکنند. رضایت آنها تنها در صورتی بهدست خواهد آمد که مشغول باشند. بار زندگی خود و دیگران را به دوش بکشند و خستگیناپذیر باقی بمانند.دبی مندل کتاب «آیا شما هم به استرس اعتیاد دارید؟» را برای زنانی نوشته است که به استرس و اضطراب در اثر حجم بالای کار در بیرون و منزل معتاد هستند. با این حال از نظر من مخاطب کلی این کتاب مردان نیز میتوانند باشند. من در اطرافم زنان و مردانی را میشناسم که هیچ زمانی برای خود ندارند و جز کار، استرس و مسوولیت چیز دیگری را نمیشناسند. اما سرانجام روزی به این نتیجه میرسند که آنقدر برای فعالیتهای مختلف و مسوولیتهای همیشگی در رفت و آمد بودهاند که دیگر حسابی فرسوده و خسته شدهاند. ولی به خاطر اعتیاد به استرس خود، همچنان وضعیتشان را پیشرفت به حساب میآورند. این افراد بهجای اینکه بتوانند در زمان حال زندگی کنند و اکنونشان را دریابند و از طبیعت و حضور اطرافیان خود لذت ببرند، تنها در آینده سیر میکنند. تمام هم و غم آنها این است که بدانند وظیفه کار بعدیشان در فهرست کارهای روزانه چیست؟ یک معتاد به استرس برای تسلی درد و رنج خود و گریز از احساس پوچی که او را فرا گرفته چارهای جز منحرف کردن فکرش ندارد. او با غوطهور شدن در دنیای مشغلههای فراوان که به موفقیت کاذب منجر میشود در همان لحظه به نوعی حس نشئگی و رضایت دچار میشود. غافل از اینکه این نشئگی زودگذر است و کارها تمامی ندارند. این وضعیت میتواند به خودی خود موقعیت اسفناک، بیمارگونه و بغرنجی باشد. دبی مندل در این کتاب هفت گام را برای مقابله و تغییر این وضعیت برمیشمارد. به علاوه روشها و تمریناتی را در هر بخش در نظر گرفته تا یک معتاد به استرس را برای فائق آمدن بر اعتیادش یاری کند.
ارسال نظر