غلتاندن سنگ بزرگ
راه رسیدن به آرزوها نیز اغلب صاف و هموار نیست. یک وقتهایی سنگ بزرگ بد دستی هوار میشود توی زندگی آدم و جاده منتهی به آرزوهایش را به کلی میپوشاند. آوا که در ابتدا فکر میکند خودش به تنهایی قادر است از پس این سنگ بزرگ و سنگین بربیاید، میبیند که توانش حتی در جنباندن آن به اندازه و کافی نیست. او در واقع خسته، ناامید، ترسیده و تنهاست. همین است که چندتایی کمک از راه میرسند، تلاش میکنند و اهن و اوهون کنان سنگ سنگین بد دست را با هم هل میدهند به کنار جاده، به ته دره، به جایی که شاید جز خاطره آن چیزی برای آوا باقی نماند. این سنگ کدام است؟ مردی که قرار بود دست آوا را بگیرد، پا به پا ببرد و راه و چاه آرزوهایش را با حوصله نشانش بدهد، مردی که آوا «عمو» صدایش میزند، عمو کامران! هم او که پیشترها رفیق گرمابه و گلستان پدرش بوده، اما حالا بلای زندگی و جان آواست. کمکهایی که سر و کلهشان پیدا میشود چه؟ دوست و معلم و مادر و اتاق روشن و آنتیگونه. نمایشنامهای یونانی که دست آوا را گرفت، از جایش بلند کرد، گرد و خاک جسم و روحش را تکاند و یادش آورد که میتواند از پس همه سنگهای ریز و درشت زندگیاش بربیاید. عمو کامران که چیزی نیست.
این کتاب ۶۰ صفحهای که محصول انتشارات فنی ایران (کتابهای نردبان) است، کاغذش از جنگلهای صنعتی پایدار تهیه شده است و هفت هزار تومان ناقابل قیمت دارد. این کتاب در بیست و نهمین فهرست لاکپشت پرنده حضور داشت و توانست سه لاکپشت دریافت کند. لاکپشت پرنده فهرستی از کتابهای برتر هر فصل، برای گروه سنی کودکان و نوجوانان ایرانی است. این کتابها را گروهی از منتقدان، کارشناسان و نویسندگان کودک و نوجوان، با بررسی کتابهای هر فصل، انتخاب میکنند. در چهارمین سمپوزیوم ملی خودمراقبتی نیز به عنوان اثر برتر شناخته شد. دلیلش را میپرسید؟ آوا در آینه اولین رمان تالیفی است که به آموزش تربیت جنسی و مساله تعرض جنسی به نوجوانان میپردازد.
ارسال نظر