کافه رو‌به‌رویی خونه‌مون!

کافه بی نام

آبان

از ماه رمضون هر بار اومدم اینجا رو بنویسم یادم نیومده اسمش رو؛ هربار از خونه اومدم بیرون سعی کردم اسمش رو ببینم نشده!

امروز دیگه عصبی شدم گفتم با همین تیتر می‌زنم که ان‌شاالله بخونن و بدونن که دم درشون یه جایی که ملت بتونن ببینن یه اسمی هم بزنن از خودشون که شاید یکی مثل من لازم داشته باشه (سردبیر قبول می‌کنه بی‌نام؟ شما می‌تونی بفرما راضی‌اش کن! چون قبول نکرد و منم زنگ زدم کافه ۷۸ که آقا اسم هم‌کسب شما چیه؟ گفت والله ما هم نمی‌دونیم و تازه باز شده! حالا اسم‌دار می‌شه ایشاالله).

یه شب رمضانی ما از شمال به سمت تهران روانه بودیم! دوستان داشتن ما رو می‌رسوندن منزل که دیدن اینجا رو و گفتن که غنیمته! یه چایی هم اینجا بخوریم!

رفتیم داخل و‌ کافه خلوت و مرتبی بود. داخل نمی‌دونم ایرادش چی بود (خیلی خنک بود یا خنک نبود، اما صدای کولر اذیت می‌کرد؟ یادم نمی‌آد الان، و اینم از بدی تابلو نداشتنه که گزارش به موقع نوشته نمی‌شه و خاطرات مستهلک می‌شن!) که رفتیم بیرون یه گوشه نشستیم‌ دو عدد دمنوش که خودشون بهمون توصیه کردن خوردیم که نه خیلی داغ بود و نه خیلی خاص اما خب بد هم نبود. برخورد پرسنل هم خیلی خوب و صمیمانه بود. طولانی نشستیم و خوش‌رو بودن. خوشرویی در کافه داری خیلی خیلی مهمه، چون واقعا ما تو ایران می‌ریم کافه که بشینیم گپ بزنیم نمی‌ریم که شام و ناهار بخوریم؛ درک می‌کنم بعضا واسه یه چایی زیاد می‌شینن یک عده ولی به هر حال همیشه راه‌هایی برای حل مسائل این چنینی بدون اخم و تخم هست.بگذریم اینجا قیمت هم مناسب بود.

برید یه سر بزنید؛ از بچه‌های کارآفرین مودب هم حمایت می‌شه.