آش با جاش
بازارچه لاله
پارک لاله
پارک لاله برای من جای خاطرهانگیزی است نهتنها برای من شاید برای همه دانشجوهای همه دانشگاههای تهران خیلی خاطرهانگیز باشه، البته من اینو قبول دارم که بچههای دانشگاه تهران خاطرات ویژهتری از اونجا دارن چون که دم دستشون بوده و به دانشکدههای دانشگاه تهران دسترسی بهتری داره ولی به هر حال مرکز شهره و به اندازه کافی معروف هست که دانشجوها اونجا مراوده داشته باشن و رفتوآمد کنن برای منم همینطوره اما حالا که آدم سرکار میره خیلی وقت نمیکنه که بچرخه و تفریحاتی انجام بده! شاید قدرشو ندونیم، وقتی که تو دوره دانشجویی وقتش رو داریم که به بازارچه بریم و بچرخیم، لباس سنتی بخریم آشی بخوریم ولی الان که وقتش رو ندارم و چندین ساله که از اون روزا فاصله گرفتم و کار میکنم متوجه قیمت همه اون خاطرات خوب هستم. اون موقعها ما میرفتیم اونجا خیلی خاطرم نیست که چیزی میشد خورد یا نه. یادم میاد میرفتیم اونجا مانتوهای هنری میخریدیم و با بچهها قرار میذاشتیم و میگشتیم و یه گپی میزدیم و دور هم مینشستیم، خاطرم هست که یه بار با بچهها جمع شدیم و رفتیم اونجا پیتزا خریدیم و نشستیم رو چمنا و خوردیم.
خب همه اونایی که خواننده ثابت این صفحه هستن میدونن که من علاقه زیادی به آش دارم و مدام جاهای مختلف آشهای مختلف تیست میکنم. وقتمون خیلی تنگ بود و سمت بلوار کشاورز بودیم که من پیشنهاد کردم که آش بخوریم و یکی از دوستام گفت بریم داخل پارک لاله و من گفتم که مگه پارک لاله مغازهای یا رستورانی چیزی زدن یا یه همچین چیزی ولی رفتم دیدم بازارچهای که ما قدیما میرفتیم چقد توسعه پیدا کرده و چقد چیزای خوردنی داخلش هست و به شکل نقلی و جمعوجور، کسبوکار بانوان و اینها و یهسری غذاهای محلی هم بود مثل کتلت، ماکارونی که من هوس آش داشتم و گفتم همون آش رو بخوریم. رفتیم که آش سفارش بدیم جالب بود، نوشته بود: «تمیزترین آش خانگی در تهران». به سر و وضع غرفه نمیاومد اما ادعاش این بود و اینو نوشته بود!
با دوستم یه آش دوغ و یه آش رشته سفارش دادیم و همون جا یه سری صندلیهای پلاستیکی و فلزی کج و معوج رو پیدا کردیم و نشستیم روی اونا خوردیم. از یکی از این غرفهها آش دوغ گرفتیم و از یکی دیگه آش رشته، به اون غرفهای که آش رشته گرفتیم گفتم که میشه پیاز داغ بیشتری بریزید گفت: دارم میریزم دیگه همین قدره. نشستیم به خوردن و آش رشته واقعا خیلی داغ بود، آش دوغش هم خوشمزه بود، آش رشته هم خوب بود اما قوامش پایین بود و فکر کنم که رشتهش کم بود که خیلی سیر نشدیم و مجبور شدیم بریم جای دیگه و یه وعده دیگه شام بخوریم، البته نباید از آش انتظار شام رو داشت ولی خب مام اون قدر پرخور نبودیم. نمیخوام از مزه تعریف کنما، ولی در مجموع اون فضا و اون اتمسفر و اون آشی که ما خوردیم به ما چسبید. پیشنهاد میکنم که یه بار برید اونجا از هوای بهاری استفاده کنید و اونجام مثل ما یه آشی بزنید یا یه غذای مختصر خانگی بخورید فکر کنم بهتون خوش بگذره.
ارسال نظر