ناشران جعلی، کاغذ، روزنامه و دیگر هیچ
۲- امروز خوانندگان فارسی زبان، در ایران شاهد انتشار کتابهایی هستند که مؤلفان آن با کمترین پژوهش و جستوجو در زمینه تخصصی مورد نظر به انتشار آنها دست میزنند و شگفتا که این کتابها با استقبال چشمگیری نیز روبهرو میشود. این جریان (کتابسازی) به رغم گرانی کاغذ و در روزگاری که نفس مطبوعات از نبود و گرانی کاغذ به شماره افتاده، هنوز سفت و قرص راه میپیماید. در این بین بررسی و پژوهش در روند میزان انتشار چنین آثاری با ظاهری شکیل و تیراژهای نامتعارف میتواند چند و چون تاثیر این فرآیند را بر وضع کلی نشر ایران تا حدی مشخص کند. انتشار اسفناک همین دست کتابها مانعی است بر سر راه پرفراز و نشیب و باریک کتابهای به درد خور.
۳- اگر بخواهیم کمی بر این مقوله تیزنگر شویم، باید به گذشتهای نه چندان دور چشم باز کنیم که فرهنگ کتابسازی از جوامع دیگر به ما انتقال یافت و ما تعریفهای مشخص این مقوله را تغییر دادیم تا به امروز که هیچ نشان و نشانهای بر بستر کتابخوانی در معنای درست کلمه، از «کتابسازی صحیح» دیده نمیشود.
۴-آنچه در این بین ماجرا را غم انگیزتر میکند چاپ آثار کهن ادبیات فارسی است که ناشران جعلی و عموما بی سواد در تیراژ وسیع این کتابها را منتشر میکنند. کتابهایی که عموما سرشار از غلطهای نگارشیاند و حتی ناشر زحمت نمونهخوانی و تطبیق و غلط گیری را هم به خود نداده است. مضحک اینکه برخی از این ناشران نام خود، فرزند یا خویشاوندشان را بهعنوان مصحح، گردآورنده، نویسنده مقدمه و هر عنوان نامربوط دیگری روی جلد کتاب حک میکنند و آب هم از آب تکان نمیخورد. و به نظرم چندان مهم نیست که با سوءاستفاده در این آشفته بازار کاغذ چه پولی به جیب میزنند. آنچه باعث دلخوری است، ادامه تلاش بیوقفه و بلاهت بار آنان است، بیآنکه صدایی از کسی درآید یا یقهای گرفته شود.
ارسال نظر