اقتصادی که نیاز داریم

سه سال پیش، انتخاب دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا و رفراندوم برگزیت در انگلستان تایید کردند که در بسیاری از کشورهای پیشرفته، اقتصاد بازار، بخش‌های بزرگی از جامعه را از بین برده است.

در هیچ جا این واقعی‌تر از ایالات‌متحده نیست که به‌عنوان یک مصداق از وعده فردگرایی بازار آزاد در نظر گرفته می‌شود. امروزه آمریکا نابرابری بالاتری دارد و تحرک اجتماعی کمتری نسبت به سایر کشورهای توسعه‌یافته دارد. پس از یک قرن، متوسط امید به زندگی در آمریکا در حال حاضر رو به کاهش است و برای آنهایی که در زیر سطح ۹۰ درصد از توزیع درآمد قرار دارند، دستمزد واقعی (تنظیم شده با تورم) راکد شده است: درآمد یک کارگر مرد معمولی امروز حدود همان عددی است که ۴۰ سال پیش بوده است.

در همین حال، بسیاری از کشورهای اروپایی به‌دنبال تقلید از آمریکا بوده‌اند و آنهایی که موفق شده‌اند، به‌خصوص انگلستان، اکنون از پیامدهای سیاسی و اجتماعی مشابهی رنج می‌برند. آمریکا ممکن است اولین کشوری باشد که یک جامعه طبقه متوسط را ایجاد کرده است؛ اما اروپا هرگز عقب نبوده است. پس از جنگ جهانی دوم، اروپا به طرق بسیاری از آمریکا در ایجاد فرصت‌ها برای شهروندان خود پیشی گرفت. کشورهای اروپایی از طریق سیاست‌های گوناگونی، دولت رفاه مدرن را برای تامین حفاظت اجتماعی و پی‌گیری سرمایه‌گذاری‌های مهم در مناطقی که بازار به خودی خود تحت کنترل است، ایجاد کردند.

مدل اجتماعی اروپایی، همان‌طور که قبلا شناخته شد، برای چندین دهه به این کشورها خدمت کرد. دولت‌های اروپایی قادر بودند نابرابری را در کنترل گیرند و ثبات اقتصادی را در مواجهه با جهانی شدن، تغییر تکنولوژیک و سایر نیروهای مخرب حفظ کنند. هنگامی که بحران مالی ۲۰۰۸ و متعاقب آن بحران اقتصادی یورو آغاز شد، کشورهای اروپایی با قوی‌ترین دولت‌های رفاه، به ویژه کشورهای اسکاندیناوی، بهترین عملکرد را داشتند. برخلاف آنچه بسیاری در بخش مالی فکر می‌کنند، این مشکل چندان متاثر از دخالت دولت در اقتصاد نیست. هر دو بحران نتیجه مستقیم بخش مالی تحت مقررات بودند.

15 (4)