اقتصاد و نابرابری
یانیس واروفاکیس، اقتصاددانی که وزیر اقتصاد یونان هم بود، در کتاب «حرفهایی با دخترم درباره اقتصاد» کار کارستانی میکند: او تاریخ خلاصهای از سرمایهداری بهدست میدهد و از اجزای سازنده اقتصاد، مثل بدهی، پول، کالا و ارزش مبادله ابهامزدایی میکند، بدون اینکه دست به دامن اصطلاحات تخصصی اقتصاد شود. در واقع، او حتی از واژه «سرمایهداری» هم استفاده نمیکند و در عوض ترجیح میدهد اصطلاح «جامعه بازار» را به کار ببرد.
کتاب با پرسشی بنیادی آغاز میشود: «چرا اینقدر نابرابری در جهان وجود دارد؟» واروفاکیس به این پرسش با بازگشتن به آغاز عصر کشاورزی پاسخ میدهد. او تمایز کلیدی میگذارد میان «بازار» (جایی برای مبادله یا دادوستد کالا) و «اقتصاد» (که تنها زمانی ممکن میشود که چیزی بهوسیله کار تولید شود). برای هزاران سال انسانها بهعنوان شکارچیـگردآورندهها، برای زیستن متکی به چیزی بودند که طبیعت فراهم میکرد؛ بازاری برای مبادله کالا وجود داشت، اما اقتصادی در کار نبود. حدود دوازده هزار سال پیش، انسان با کار خود شروع به تولید غذا و زراعت کرد و با کشاورزی، برای اولین بار ما توان تولید مازاد را پیدا کردیم (مازاد، همان چیزی است که بعد از مصرف برای انباشت میماند). همین مازاد است که اقتصاد را به وجود میآورد. بهنظر واروفاکیس اقتصاددانها طبقه کشیشمانند سرمایهداریاند. بنابراین تاریخ بشر عمدتا داستان نخبگان حاکمی بوده که برای بهدستگرفتن کنترل ارزش مازاد با هم رقابت کردهاند درحالی که بهصورت دورهای طغیانهایی از جانب اکثریت کارگر را سرکوب میکردند که سهم بزرگتری از این کیک میخواستند. واروفاکیس نشان میدهد که سرمایهداری کارآمدترین ماشینی است که تاکنون برای تولید مازاد ابداع شده، گرچه با یک نقض مهلک: سرمایهداری بهلحاظ ساختاری مستعد افزایش نابرابری است، که آن را مستعد بحرانهای دورهای میکند.واروفاکیس کتاب را با دعوت آشکاری به دموکراتکردن روند تصمیمگیری در سپهر اقتصادی به پایان میبرد، که اخیرا تحت کنترل الیگارشی جهانی است که به هیچکس پاسخگو نیست. «حرفهایی با دخترم درباره اقتصاد» کتاب جذاب و مفیدی است.واروفاکیس در بخشی از کتاب مینویسد: «برای دموکرات کردن پولمان اول باید دولتهایمان را دموکرات کنیم و این کار خیلی خیلی سختی است. با این حال چه بسا ناممکن نباشد.»
ارسال نظر