دوگانه با مشتری
آرارات
میرزای شیرازی
قبلا گزارش اینجا رو نوشته بودم به کمک یکی از دوستانی که رفته بود و کلی تعریف کرده بود، حالا اینبار باهم رفتیم. کلا همیشه گفتهام که روش خوبیه که رستورانها رو با پرس و جو از افرادی که سلیقهشون رو میپسندیم انتخاب کنیم و بریم.
یه شب ساعت ده رفتیم بیرون که بریم نوید، کامل رزرو بود، رفتیم بهرام بسته بود! ناچار اومدیم آرارات. یعنی تو اون محل تلاش کردم برم جایی که قبلا زیاد نرفتم و از طرفی مایل هم هستم برم، البته از جمله فاکتورهای دیگه هم این بود که میخواستم آبرومند باشه.
نشستیم و سفارش دادیم، غذاهامون رو آرام آرام آوردن و این همون اول امتیاز مثبت محسوب شد زیرا واقعا هستن جاهایی که همهچیرو با هم میارن! مثلا کافه تهران کلا نیم مترمربع میز داره که نصفش رو هم با گل و بلبل پوشوندن و بعد حالا سفارشها رو هم با هم میارن و اگر روی میز جا نشه میذارن بغلات!
سوپ قارچ سوپ غلیظی شده بود اما طعمش خوش بود، سالاد مخصوص از همون کاهو پیچها با سس ترش مزه خردلی به همراه گردو بود، تا حالا بیش از بیست رستوران رفتم سالاد مخصوص شون همینه، فقط نمیدونم چرا بهش میگن مخصوص اون رستوران؟! این سالاد فکر کنم اسمش مثل سالاد سزار معروف نشده و هنوز کسی بهش هویت قطعی نداده تو ایران!
بگذریم که این سالاد مثل همیشه خوب بود، بشقاب دریایی ترکیب شلختهای از دریاییها و سیبزمینی و دورچین بود، البته طعمش خوب بود، اما تو عکس هم اگر دقت کنید (عکسها تو اینترنت بگردید هست) خیلی جاذبه نداشت ظاهرش.
ما داشتیم آروم غذامون رو میخوردیم که متوجه شدم منشی اونجا حالا دقیق نمیدونم منشی بود یا صندوقدار دارن درباره ما صحبت میکنن، ناخواسته گوشم تیز شد که چی میگن.
جالبه بدونید چیا میگفتن: این وقت شب اومدن بلند هم نمیشن! باید پاشیم خودمون بندازیمشون بیرون! معلوم نیست چشونه!
نمیدونم چرا ولی من جای اونا خجالت کشیدم، بهخصوص که دوستم خیلی آروم گفت: فکر کنم دیگه باید بریم و بالاخره غذا رو نصفه ول کردیم و حساب کردیم و رفتیم،
اونا نفهمیده بودن ما حرفاشون رو میشنویم چون آخرش خیلی با خوشرویی ما رو بدرقه کردن!
عزیزان من شماها که بیست دقیقه طول میکشه غذا بیارید، یه مجال بدید ما بخوریم.
فکر میکنم صاحب یا مدیرشون نبود و کلا از دوستان ارمنیمون بعید بود (انگار اداره اونجا دست ارمنیهای عزیزه).
سرویس نه ولی ارزش افزوده داشتن.
ارسال نظر