شدت بیکاری پس از زلزله

متاسفانه طبق یک سنت اشتباه، چه نیروها و سازمان‌های غیردولتی و چه دولتی، به‌طور احساسی و واکنشی، حداکثر توجه و توان را بر رفع مسائل روزمره خوراک و پوشاک و سایر نیازهایی چون مسکن متمرکز می‌کنند و نگاهی کمک‌دهنده- کمک‌گیرنده به آسیب‌دیدگان دارند؛ بنابرین از توانمندسازی آنان، سخت غفلت می‌ورزند. در واقع نگاه توانمندسازی در مدیریت بلایای ایرانی بسیار ضعیف و نگاه دهش و بخشش که در نهایت موجب انفعال آسیب‌دیدگان و بروز روحیه تکدی‌گری می‌شود، بسیار پررنگ است. به همین حوادث چند سال اخیر نگاه کنید. در کدام یک از بحران‌ها از زلزله ورزقان گرفته تا زلزله‌های کوچک و بزرگ شهرهای مختلف تا سیل ۹۴ تهران و فاجعه پلاسکو و زلزله کرمانشاه و زلزله‌های کرمان و همین زلزله اخیر تهران به موقع اقدامات درستی انجام شده است؟ در کدام یک کارآیی وجود داشته است؟ همیشه بعد از خرابی‌ها رسیده‌اند و چند ساعت بعد فقط شروع به اظهارنظر و نهایتا ارائه آمار از تعداد کشته شدگان و وضعیت اسکان زلزله‌زدگان می‌شود که گمان می‌رود این‌گونه آماردهی از  عهده هر کسی بربیاید. شما همین سیل تابستان ۹۴ تهران یا فروریختن پلاسکو در دی‌ماه ۹۵ را فارغ از وضعیت نامناسب امدادرسانی در زلزله کرمانشاه ببینید. در سیل تهران که کلی پنهان‌کاری در خصوص تعداد کشته شدگان صورت گرفت . نگارنده که سابقه حضور در بازسازی صنایع خرمشهر، کمک‌رسانی و تحقیق در زلزله‌های رودبار، بم و قره‌داغ آذربایجان داشته، در نهایت دریافته که خانه‌ها ساخته می‌شوند، خوراک و پوشاک و لوازم زندگی معمولا فراهم می‌شوند، ولی آنچه بر جای می‌ماند بیکاری شدید است! پس باید از همان ابتدا در سبد کمک‌رسانی‌ها، حمایت از اشتغال‌زایی پایدار و درآمدزایی را تا حد امکان منظور داریم؛ چیزی که معمولا مورد کم‌توجهی قرار می‌گیرد.