«وی‌چی» چین و حکمت ایرانی

چنین عواملی دست به دست هم داده تا ایرانمان در طول حداقل صد سال گذشته با چند پیامد مهم هویتی و اجتماعی مواجه باشد. اول اینکه به دلیل چنین سبقه و سابقه‌ای هویت در ایران مساله‌ای در حال ایجاد و جدید نبوده است؛ بلکه هویت یا حداقل هسته سخت آن در ایران موضوعی شکل‌گرفته و تثبیت‌شده است. دوم اینکه تاریخ معاصر ایران در سیر تطور و تکامل تاریخی‌اش همواره با مقوله‌ای به نام گذشته آرمانی مواجه بوده است. سومین ملاحظه که خود نتیجه دو مقدمه اول است؛ تقدم ذهن بر عین است. درواقع باید جامعه ایرانی را ازجمله جوامعی در جهان برشمرد که ذهنیت تاریخی‌اش را همواره بر عینیت موجود تحمیل کرده است. در چنین فضا و چارچوبی این مطلوبیت ذهنی توازن میان مقدورات ملی و محذورات بین‌المللی را بعضا دستخوش نابسامانی کرده است؛ چراکه خاص‌گرایی ایرانی باعث شده که نخبگان این سرزمین نگاهی عمیقا ایران‌مدار به جهان و پیرامون خود داشته باشند.

اگر هویت ملی و تاریخی و روح جمعی ایرانیان را بتوان به‌عنوان عوامل پایدار در سیاست خارجی مورد شناسایی قرار داد، به‌نظر می‌رسد عوامل ناپایداری نظیر رژیم‌های سیاسی نیز همواره در زیر سایه چنین روح جمعی‌‌ای به حرکت درآمده‌اند و به تصمیم‌سازی دست زده‌اند. بر این اساس نمی‌توان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را صرفا با تمرکز بر ایدئولوژی تبیین کرد و نخبگان تصمیم‌ساز در چنین سامانی نسبتی تام و تمام با گذشته ایران دارند و به همین دلیل این دولت نیز همچون دولت‌های پیشین ایران زمینه را برای بازتولید مولفه‌های هویتی و فرهنگی در سیاست خارجی فراهم می‌آورد. اما نکته مهم در این میان توجه به ساختارهای مادی در کنار اهمیت ساختارهای فکری و هنجاری است. معمولا اهمیت این توازن همواره در طول تاریخ معاصر ایران نادیده گرفته شده است. به هر حال ایران به همان میزان که گذشته باشکوهی داشته است، نیازها و مطالباتی نیز در دنیای امروز دارد. در صدر این نیازها و مطالبات توسعه و حرکت در مدار آن قرار می‌گیرد. این مهم پیش از هر چیزی نیازمند بازگشت موازنه میان ذهن و عین نخبگان و جامعه ایرانی است. پس از آن باید استراتژی و خط‌مشی‌ای را ترسیم کرد که امکان اتصال ایران به کانون ثروت و تکنولوژی در جهان را فراهم کند؛ یعنی ما در حین توجه به هویت سنتی و تاریخی خود باید نگاهی همه‌جانبه به امروز و نیاز کشور به توسعه بیندازیم. در این چارچوب شاید بهتر باشد نگاهی به مدل سیاست خارجی چین در عصر دنگ شیائوپینگ و استراتژی معروفش تحت‌عنوان پنهان‌سازی توانمندی‌ها و خرید زمان داشته باشیم. چینی‌ها این استراتژی را در چارچوب بازی وی‌چی صورت‌بندی کرده‌اند. کسب امتیاز در این بازی کهن با خانه‌های سیاه و سفیدش و شبکه ۱۹*۱۹، مستلزم صبوری استراتژیک و فریب دشمن از طریق پنهان‌کاری است. اگرچه چینی‌ها بازیگران حرفه‌ای وی‌چی هستند، اما ما نیز قواعد و توصیه‌هایی در سنت فقهی خود داریم که بد نیست برای توجه توامان به هویت ملی و امر نوسازی آن را در سرلوحه کار خویش قرار دهیم: که از آن جمله است توصیه: «اٌستٌر ذَهَبَکَ و ذِهابِکَ و مَذهَبِک» (ثروت، خط مش و دین و مذهبت را [در مواقع خطر] پنهان نگاه دار.